برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
این فیلم از ابتدا تا انتها پر از اکشن و ماجراجویی است و شخصیت اصلی با چهار لباس مختلف عنکبوتی به نمایش درمیآید. ماری هیل (با بازی کابی اسمالدرز) پس از غیبت ناامیدکنندهاش در ۹۹.۹۹ درصد از «انتقامجویان: پایان بازی» دوباره حضور دارد، اما در اینجا به نحو احسن استفاده نمیشود و نقش چندانی ندارد. در حالی که این فیلم بالاخره داستان عاشقانه پیتر و...
این فیلم از ابتدا تا انتها پر از اکشن و ماجراجویی است و شخصیت اصلی با چهار لباس مختلف عنکبوتی به نمایش درمیآید. ماری هیل (با بازی کابی اسمالدرز) پس از غیبت ناامیدکنندهاش در ۹۹.۹۹ درصد از «انتقامجویان: پایان بازی» دوباره حضور دارد، اما در اینجا به نحو احسن استفاده نمیشود و نقش چندانی ندارد. در حالی که این فیلم بالاخره داستان عاشقانه پیتر و امجی را به تصویر میکشد، اما این موضوع برای ما بسیار آشناست؛ نه به دلیل شخصیتها بلکه به خاطر اینکه پیتر در «بازگشت به خانه» هم به دنبال یک عشق بود. ما همچنین او را در تلاش برای تعادل بین زندگی دانشجویی و قهرمانانهاش در آن فیلم دیدیم. این پنجمین بار است که ما این پیتر پارکر را در این مسیر میبینیم. ما او را به عنوان یک پسر شیرین و معصوم که به یک قهرمان بزرگ تبدیل میشود، شناختهایم. او فرصتهای زیادی برای نشان دادن خود داشته است و اکنون نیاز داریم که او رشد کند، اما ما فقط همان داستان تکراری را میبینیم. ما باید بدانیم این داستان به کجا میرود، نه اینکه فقط شاهد بازیهای مکرر یک بچه باشیم.
این فیلم به زیبایی احساسات همه، بهویژه پیتر پارکر را در مورد مرگ مرکزی «پایان بازی» به تصویر میکشد. من امیدوار بودم که جان واتس تمرکز زیادی بر غم اسپایدی بگذارد و بخش بزرگی از داستان به او مربوط باشد که باید با واقعیت فقدان معلم و پدرش کنار بیاید. او نمیتواند فقط به عنوان اسپایدی محله به کار خود ادامه دهد؛ او باید بزرگ شود و به آنچه از او انتظار میرود، دست یابد.
واتس در این زمینه موفق عمل کرده است. دیالوگهای عاطفی قدرتمندی با حضور نیک فیوری یا هپی (با بازی جان فاورو) وجود دارد و حتی لحظاتی که تام هالند به تنهایی ایستاده و باید از درد فقدان کسی که دوستش دارد، عبور کند، بسیار تأثیرگذار است. فشار زیادی که بر دوش او است، شاید برای یک نوجوان ساده بیش از حد باشد، اما او به هیچ وجه ساده نیست. من هر بخشی از داستان مربوط به رابطه پیتر و تونی استارک (با بازی رابرت داونی جونیور) را دوست داشتم. کریس مککنا و اریک سامرز یک فیلمنامه فوقالعاده نوشتهاند و جان واتس آن را به طرز بینقصی اجرا کرده است. اما دلیل اینکه همه اینها به خوبی کار میکند، به خاطر بازی تام هالند است.
او در یک مصاحبه گفته که تا زمانی که میتواند و تهیهکنندگان اجازه دهند، به بازی اسپایدی ادامه میدهد. امیدوارم او سالها در این نقش باقی بماند. او نه تنها اسپایدی مورد علاقه من است، بلکه پیتر پارکر مورد علاقه من نیز هست. من دوست دارم که او بیشتر فیلم را به احساساتش بچسبد و در عمل پایانی، به خاطر فشار زیاد، به شدت واکنش نشان دهد. او به من اجازه داد تا نزدیک به اشک ریختن شوم در بهترین دیالوگ فیلم با هپی. به عنوان یک ابرقهرمان، او به خوبی آنچه را که اسپایدی نمایانگر آن است، تجسم میکند و هالند به خاطر انجام بیشتر حرکات اکشن خود، مزیتی دیگر دارد. به عنوان یک نوجوان، او فوقالعاده خندهدار، معصوم و هنوز هم نمیداند چگونه با عشق و یا احساساتش کنار بیاید، که این موضوع به دومین داستان اصلی این فیلم، یعنی رابطهاش با امجی، مربوط میشود.
زندهیا با انتقاداتی از سوی طرفداران مواجه شد که از تغییراتی که در شخصیت امجی ایجاد شده ناراضی بودند (هم از لحاظ فیزیکی و هم روانی). همین موضوع برای هالند نیز صدق میکند و اینکه این اسپایدی دارای ابزارهای بیشتری نسبت به توبی مگوایر است. برای این افراد، تنها یک توصیه دارم: درک کنید که این یک جهان مجزا است با برداشتهای متفاوت از شخصیتهایی که میشناسیم و داستانهای دیگری برای گفتن که در واقع نزدیکترین برداشت به کمیکها تا کنون بوده است. هر چه زودتر این را بپذیرید، راحتتر میتوانید از این فیلمها لذت ببرید. با در نظر گرفتن این نکته، امجی در «بازگشت به خانه» نقش زیادی نداشت. در واقع، او به عنوان یک چرخش در صحنههای پس از اعتبار معرفی شد تا دنباله بیشتر بر او تمرکز کند و این کار انجام شد.
رابطه آنها به تدریج در طول فیلم بهطور نرم و واقعی توسعه مییابد. آنها نوجوان هستند! در حال تجربه اولین عشق خود، تلاش برای ایجاد زمان و مکان مناسب برای ابراز احساسات به یکدیگر، و اضطراب در هنگام با هم بودن و جدایی ... واتس این زیرنویس را به خوبی مدیریت کرده است. این احساس نکرده است که تحمیل شده است (رومانتیککمدیها باید از این نکات بهره ببرند)، شیمی زندهیا و هالند مشهود است و من این امجی جدید را دوست دارم. بیشتر عاشقان ابرقهرمانها کلیشهای هستند و همیشه نیاز به نجات دارند و تصمیمات احمقانه میگیرند. اما امجی زندهیا نه تنها میتواند از خود دفاع کند، بلکه شخصیتی منحصر به فرد دارد که او را متمایز میکند.
در نهایت، داستان سوم و آخر مربوط به میستریو (با بازی جیک جیلنهال) است. نمیتوانم به عمق شخصیت او بپردازم زیرا او تأثیر زیادی بر روایت دارد، اما میتوانم تأیید کنم که جیلنهال این شخصیت را به خوبی به تصویر کشیده است. من از نحوه پردازش میستریو خوشم آمد، اما اگر نبود بازیگر فوقالعادهای مانند جیلنهال، «دور از خانه» کمی لطمه میخورد. رابطه او و اسپایدی به خوبی توسعه یافته است، اما شخصیت میستریو به درمان بهتری نیاز داشت. در میانه فیلم، صحنهای از توضیحات وجود دارد که واقعاً ضعیف است. واقعاً، واقعاً بد است. با این حال، فیلم ادامه مییابد و بهتر میشود تا به ۴۵ دقیقه پایانی برسد که غیرقابل باور است.
من همیشه یک شروع کند و پایان فوقالعاده را به یک شروع سریع و پایان ضعیف ترجیح میدهم. «دور از خانه» در سرعت بخشهای اول و دوم مشکل دارد، اما بخش پایانی این کمبود را با برخی از بهترین صحنههای اکشن که یک فیلم اسپایدی تاکنون داشته، جبران میکند! صحنههای زیادی وجود دارد که قهرمانان ما در حال پرواز و تاب خوردن در میان ساختمانها، پلها و رودخانهها هستند، همانگونه که قبلاً دیدهایم، اما بهتر. جلوههای ویژه در تریلرها ممکن است به نظر بیش از حد برسد، اما در واقع، آنچه که مارول به ما نشان داده، از بهترینهاست. با این حال، صحنههای شگفتانگیز شامل توهماتی است که بسیار شبیه به آنچه دکتر استرنج (با بازی بندیکت کامبربچ) در فیلم اولیهاش داشت. اسپایدی دو صحنه به یادماندنی دارد (جلوههای ویژه در اینجا شگفتانگیز است)، یکی از آنها شامل یک قدرت خاص است که تاکنون در دنیای سینمایی مارول (به طور رسمی حداقل) دیده نشده است. بچه درونم از شادی لبخند میزد، بیایید این را بنویسیم.
این فیلم در سطح «بازگشت به خانه» قرار دارد. یکی در زمینههای مختلف بهتر از دیگری است، اما آنها بسیار متفاوت هستند، بنابراین مقایسه آنها ممکن است ناعادلانه باشد. هدف اولی معرفی یک شخصیت «جدید» به دنیای سینمایی مارول بود، بنابراین تمرکز به طور کامل بر پیتر پارکر بود که باید با قدرتهایش کنار بیاید و به عنوان اسپایدی محله شناخته شود. این دنباله بهدور از داستانسرایی اولیه قرار دارد و در میان این دو خیلی چیزها اتفاق افتاده است که اگر مردم تصمیم بگیرند آنها را پشت سر هم تماشا کنند، چندان متوجه آنچه در حال وقوع است، نخواهند شد. با این حال، «دور از خانه» هنوز هم مشکلات خود را دارد.
همانطور که قبلاً نوشتم، دو بخش اول با سرعت خود مشکل دارند. در حالی که تماشای اسپایدی در شهرهای غیر از نیویورک تازگی دارد، انتقالها میان آنها به طرز غیرمنطقی سریع است، به خصوص یکی که پیتر پارکر را به یک کشور دیگر در یک روش غیرمنطقی میبرد. فیلم سعی میکند این لحظات غیرمنطقی را با نکات کمدی غالباً بازی کند و گاهی اوقات این کار مؤثر نیست و بر لحن و سرعت تأثیر میگذارد. من نِد را در «بازگشت به خانه» دوست داشتم و در اینجا نیز از حضور او لذت بردم، اما این بار او تقریباً فقط به عنوان یک شخصیت کمدی احساس میشود و نه به عنوان «دستیار» ضروری اسپایدی. موسیقی مایکل جیاچینو خوب است، اما به دلیلی نمیتوانم واقعاً با آن ارتباط برقرار کنم، که فکر میکنم این اولین بار است که به تمهای جیاچینو علاقهای ندارم. در نهایت، صحنههای کمدی میتوانستند بهتر باشند، زیرا بهندرت تأثیرگذار بودند و صحنهای که بهطور فرضی خندهدار است، بدترین صحنهای بود که به یاد دارم.
به طور کلی، به هر حال بسیار لذت بردم! فکر میکنم «دور از خانه» را به «بازگشت به خانه» ترجیح میدهم، زیرا دومی داستانی پیچیدهتر و عاطفیتر از فیلم اولیه را بررسی میکند. اکشن برخی از بهترینهای دنیای سینمایی مارول است و قطعاً به اندازه اکشن اسپایدی که تاکنون وجود داشته، عالی است و شامل صحنههای شگفتانگیز و حیرتآوری است. بازیگران فوقالعاده هستند، بهویژه تام هالند که جایگاه خود را به عنوان بهترین اسپایدی روی پرده تثبیت میکند. زندهیا و جان فاورو نیز شگفتانگیز هستند، اما باید از بازی جیک جیلنهال تمجید کنم زیرا او واقعاً در هر بار فوقالعاده است. این فیلمی است که دنیای سینمایی مارول پس از وقایع غمانگیز «پایان بازی» به آن نیاز داشت. این فیلم کار میکند زیرا ما احساسات پیتر پارکر را احساس میکنیم و میتوانیم با کمک سفر اسپایدی در این فیلم، با غم خود کنار بیاییم. به جز برخی مشکلات جزئی با سرعت، کمدی و توضیحات، عمل پایانی به علاوه دو صحنه پس از اعتبار که تأثیر زیادی بر فیلم و آنچه در فاز چهارم خواهد آمد، دارند، بیش از اندازه کافی است تا شما را به تماشای این فیلم در سینما ترغیب کند. این فیلم را از دست ندهید!
امتیاز: B+
مشکلات: فکر میکردم شخصیت جیلنهال کلیشهای است، اسپایدی در حال سلفی گرفتن برای یک قهرمان خودخواه بسیار غیرمعمول است و چرخش شخصیت فیوری در طول فیلم واقعاً بیمورد بود.
چیزی که دوست داشتم: تام هالند همچنان بازیگری جذاب است.
چند چیزی در «اسپایدرمن: دور از خانه» وجود دارد که شخصاً از آنها خوشم نیامد. اما دقیقاً همان چیزی را از میستریو گرفتم که برایم بسیار مهم بود. واقعاً شگفتانگیز است که دنیای سینمایی مارول با ۲۳ فیلم هنوز هم این کیفیت را به نمایش میگذارد. میدانم که این سری برای همه مناسب نیست. اما تا زمانی که شروع به ساخت فیلمهایی نکنند که من دوست نداشته باشم، به حضورم ادامه میدهم.
امتیاز نهایی: ★★★½ - واقعاً از آن لذت بردم. به شدت توصیه میکنم وقت خود را برای دیدن آن صرف کنید.
به تازگی با بچهها از سینما به خانه برگشتم، جایی که «اسپایدی: دور از خانه» را تماشا کردیم، بنابراین فکر کردم چند خط بنویسم در حالی که هنوز در ذهنم تازه است.
باید بگویم که این فیلم به اندازه کافی خوب بود. دقیقاً از اینکه پولم را برای تماشای آن در سینما خرج کردم پشیمان نیستم، اما همین و بس. این فیلم به دور از یک فیلم عالی است و صحنه پایانی… خوب، این یک پایان واقعاً بد هالیوودی است که نویسنده زحمت نمیکشد چیزی هوشمندانه خلق کند و فقط به کلیشههای احساسی و غیرضروری متوسل میشود.
مثل فیلم قبلی، «اسپایدی: بازگشت به خانه»، این یک اسپایدی برای بچهها یا حداقل جوانترها است، که شاید بخشی از دلیل احساس سردی من نسبت به آن باشد. این فیلم به اندازه قبلی کودکانه به نظر نمیرسد، اما هنوز هم پر از ناآرامیهای نوجوانی و مسائل بیمورد است. داستان نیز به طرز قابل پیشبینی است.
از طرف دیگر، جلوههای ویژه نسبتاً خوب هستند و اساساً چیزی است که تماشای فیلم را ارزشمند میکند. حداقل برای من. نبرد پایانی با صدها پهپاد در حال پرواز در کنار توهمات میستریو واقعاً جذاب بود. شاید کمی اغراقآمیز باشد، اما در عین حال بسیار جذاب است.
من به هر حال از آن خوشم آمد. تام هالند خوب بود و شیمی خوبی با زندهیا داشت و برخی از صحنههای اکشن نیز خوب بودند، اما داستان به اصطلاح خیلی ضعیف بود و چگونگی ارتباطش با فیلمهای آیرون من به خوبی عمل نکرد، همانطور که چرخش بعدی جیلنهال و صحنههای توضیحی بد نوشته شده نیز ضعیف بود. قطعاً به اندازه «بازگشت به خانه» خوب نبود و واقعاً به یادم آورد که مارول در این زمینه به مراتب بهتر از سونی-مارول عمل میکند.
فیلم عالی!
فیلم خانوادگی فوقالعاده. به اندازه کافی کمدی، اکشن و درام دارد تا شما را سرگرم کند. عاشق این هستم که چگونه شرور از سادگی اسپایدی سوءاستفاده کرد. با این حال، پایان ناامیدکنندهای داشت.
«اسپایدی: دور از خانه» اولین قسمت از فصل جدیدی در دنیای سینمایی مارول است.
متأسفانه، این اولین فیلمی است که با حضور استن لی فقید است.
با این حال، این فیلم بدی نبود. و خوشحالم که آن چرخش را نشان دادند که میستریو واقعاً شرور است (اشارهای به کمیکهای اصلی) - اگر آنها پسزمینه شخصیت را تغییر میدادند، از دیدن فیلم لذت نمیبردم.
و آن صحنه میانی پس از اعتبار - بیصبرانه منتظر فیلم سوم هستم! شاید آنها بالاخره شش شیطانی را معرفی کنند و شاید مت مورداک/دردویل را هم.
پایان خوبی برای فاز سوم دنیای سینمایی مارول.
به طور خلاصه، من «اسپایدی: دور از خانه» را دوست دارم. فکر میکنم کمی از قسمت قبلی فاصله دارد، اما با این حال زمان خوبی را صرف تماشای آن کردم. تام هالند در نقش اصلی فوقالعاده است و جیک جیلنهال، ساموئل ال. جکسون و زندهیا نیز به خوبی نقشآفرینی میکنند.
داستانی منطقی دارد، ایدهاش را دوست دارم؛ بهویژه با شخصیت جیلنهال. برخی از جلوههای ویژه ممکن است کمی سوالبرانگیز به نظر برسند، اما تنها در مقایسه با آنچه که معمولاً در دنیای سینمایی مارول وجود دارد. در مقایسه با یک فیلم «متوسط»، هنوز هم خوب به نظر میرسند.
با توجه به فرآیند انتخاب، احتمالاً یکی از کممحبوبترین فیلمهای این جهان برای من است. اما این منفی نیست، چون من به شدت آن را دوست دارم و به شدت منتظر دنبالهای هستم که هنوز نامش مشخص نیست.
فیلم مورد علاقه من و شرور مورد علاقهام، لباس بسیار عالی بود.
فیلم فوقالعاده و شگفتانگیزی. حتماً باید تماشا کنید.
بهترین فیلم اسپایدی تمام دورانها.
این فیلم عالی است. بهتر از «اسپایدی: بازگشت به خانه» است و حتماً باید تماشا کنید.
بگذارید صادقانه بگویم که هنوز طرفدار امجی نیستم. او باید موهای قرمز داشته باشد، باید جذاب باشد و باید هم خود را جذاب بداند و هم به دیگران بگوید. او باید به وضوح از پارکر بالاتر باشد. این کمی بیش از حد از منبع اصلی دور است.
و همینطور برای فلش. او واقعاً باید همان کسی باشد که بعد از فارغالتحصیلی از دبیرستان از بین میرود. تمام عضلات و هیچ مغزی. و این فلش آیندهای دارد. او قرار نیست پیتزا تحویل دهد وقتی به دیدن والدینتان میروید.
اما فراتر از آن، هنوز هم فیلم سرگرمکنندهای است، اما این فیلم به اندازه اولین فیلم خندهدار نیست. هرچند هالند هنوز هم خوب عمل میکند، این فیلم تن و حالتی جدیتر و غمگینتر دارد و واقعاً جیک جیلنهال به عنوان یک شرور به خوبی مایکل کیتون نیست. او تماشای او را کمی آزاردهنده میسازد و واقعاً هم همیشه همینطور بوده است.
چرخش داستانی، اگرچه همسرم را شگفتزده کرد، اما واقعاً چیزی بود که همه کسانی که با منبع اصلی آشنا بودند میتوانستند از تریلرها پیشبینی کنند. برای کسانی که کمیکها را خواندهاند، این غافلگیری نداشت.
با این حال، سرگرمکننده و احساسی بود و به انتقامجویان احترامی گذاشت که به نظرم برخی از فیلمهای این مجموعه این کار را نخواهند کرد. با این حال، این فیلم نمیتواند مانند «بازگشت به خانه» خندهدار باشد، زیرا نمیتواند و هنوز هم احساس درستی داشته باشد.
به نظر میرسد که سری «اسپایدی» در حال شکستن روند تکراری اخیر است و فیلمها واقعاً هر بار بهتر میشوند. دینامیک بین تام هالند و جیک جیلنهال در این فیلم عالی است و حالا که دیگر لازم نیست تظاهر کنیم که نمیدانیم «اسپایدی» چه کسی است، میتوانیم شخصیت را به طور کاملتر توسعه دهیم، بنابراین رابطهاش با امجی (با بازی ماریسا تومی) نیز بهتر شکل میگیرد. این فیلم سریع، سرگرمکننده و داستانش جالب است. بهطور غیرمعمول، CGI مکمل تولید است و نه تنها دلیل آن. این واقعاً خوب است، لطفاً بیشتر از این!
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
ارزش دیدن داشت