برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
سری فیلمهای جان ویک، درست مانند سری ماتریکس، نتیجه مفاهیم جالب، کارگردانی متوسط، نویسندگی ضعیف، دیالوگهای نهچندان خوب، بازیگری قابل قبول و هماهنگی عالی در صحنههای اکشن است.
قسمت سوم جان ویک، با پیچشهای خستهکننده و پایانهای بیالهام، از حد خود فراتر میرود و به تکراری و کسلکننده تبدیل میشود.
شما یک بار آن را تماشا میکنید، فراموش میکنید که وجود داشته است و هرگز دوباره...
سری فیلمهای جان ویک، درست مانند سری ماتریکس، نتیجه مفاهیم جالب، کارگردانی متوسط، نویسندگی ضعیف، دیالوگهای نهچندان خوب، بازیگری قابل قبول و هماهنگی عالی در صحنههای اکشن است.
قسمت سوم جان ویک، با پیچشهای خستهکننده و پایانهای بیالهام، از حد خود فراتر میرود و به تکراری و کسلکننده تبدیل میشود.
شما یک بار آن را تماشا میکنید، فراموش میکنید که وجود داشته است و هرگز دوباره آن را تماشا نخواهید کرد.
من نقد مکتوبی برای هر یک از فیلمهای قبلی ندارم، اما هر دو را دیدهام و از آنها لذت بردم! جان ویک (۲۰۱۴) یکی از بهترین فیلمهای آن سال و یکی از بهترین فیلمهای اکشن تاریخ است. با این حال، جان ویک: فصل دوم (۲۰۱۷) داستان پیچیدهتر و به هم ریختهتری دارد و چگونگی بازگشت قهرمان ما به بازی را به تصویر میکشد، اما صحنههای اکشن فوقالعاده choreographed این فرنچایز هنوز هم آن را بسیار سرگرمکننده میکند.
و دقیقاً همین صحنههای اکشن شگفتانگیز، شکستن استخوان و به یادماندنی است که جان ویک را به یکی از خشنترین شخصیتها در تاریخ سینما تبدیل میکند! آکادمی به دنبال راهی جدید برای محبوبتر کردن جوایز اسکار است و ایجاد دستههای جدید ایده شماره یک آنها بوده است. خوب، هیچ چیزی بهتر از بهترین کارهای بدلکاری به این نمایش نمیآید. واضح است که فرنچایزهایی مانند این یا مأموریت: غیرممکن میتوانند در این جوایز بسیار موفق باشند. این دو داستان بیتردید مهمترین و حیاتیترین داستانها برای بقای واقعی اکشن هستند. آنچه میبینید، همان چیزی است که دریافت میکنید.
امروزه، بینندگان به راحتی همهچیز را به عنوان CGI یا برخی از جلوههای بصری درک میکنند. هرگز فراموش نمیکنم که وقتی از نمایش مأموریت: غیرممکن - سقوط خارج شدم و در حال خروج از سینما بودم، گروهی از دوستان در حال خنده بودند و چیزی شبیه به "البته آن صحنه جعلی است و این لحظه CGI است، چطور میتوانی این را باور کنی؟! تو خیلی احمق هستی!" میگفتند. آنها یکی از دوستانشان را مسخره میکردند، فکر میکردند که او احمق است در حالی که او احتمالاً کسی بود که بیشترین خنده را میکرد. این واقعاً مرا ناراحت میکند. ناراحت از اینکه مردم نمیتوانند بفهمند که فیلمهایی مانند این چقدر شگفتانگیز هستند. چقدر واقعاً تلاش میکنند تا به تماشاگران بدلکاریهای واقعی و اصیل ارائه دهند.
بله، این فیلم اغراقآمیز است. بله، CGI و جلوههای بصری هنوز هم در جزئیات کوچکی مانند گلولهها، خون، سقوطها یا پرتاب چاقوها به کار میروند که هرگز حواستان را پرت نمیکند. و بله، این نیازمند این است که بیننده در برخی لحظات دانستن فیزیک خود را کنار بگذارد. اما این قضیه این است: اگر شما مشتاق به تماشای یک فیلم سوم از یک فرنچایز هستید، شما یک طرفدار هستید. شما میدانید که درباره چه چیزی است و لحن آن چیست. جان ویک در سال ۲۰۱۴ به عنوان یک داستان خالص انتقام و یک فیلم اکشن به طرز باورنکردنی واقعی معرفی شد، نزدیکترین چیزی که تا به حال به داستان آغاز یک قاتل داریم. جان ویک: فصل دوم بهطور عمیق به نهادی که این قاتلان را مدیریت میکند و تمام قوانینی که آنها به آن پایبندند پرداخته است. این فیلم کمی پیچیدهتر از فیلم اول است، اما هنوز هم یک سرگرمی فوقالعاده است.
پارابلوم بهترین جنبههای هر دو قسمت قبلی را دارد. این فیلم دارای بهترین صحنههای اکشن بهخوبی choreographed است که تاکنون روی پرده بزرگ دیدهام و برخی از بهترین کارهای دوربین را که هرگز مشاهده کردهام، دارد. به علاوه، روایت داستانی منطقیتر دارد و تصمیمات شخصیتها بهطور منطقی یا احساسی قابل توجیه هستند، برعکس فیلم دوم. طراحی صدا قوی است و فیلمبرداری و طراحی صحنه فوقالعاده به نظر میرسند. هنوز هم ادعا میکنم که زمانبندی میتوانسته بهتر کنترل شود. انتقالها بین صحنههای طولانی اکشن و وقفههای مربوط به پیشبرد داستان همیشه هموار نیستند. برخی از لحظات کمدی که فکر نمیکنم واقعاً به این داستان تعلق داشته باشند اضافه شدهاند و در حالی که برخی بهخوبی کار میکنند، برخی واقعاً در این دنیا جا نمیشوند.
علاوه بر این، واقعاً شکایت زیادی ندارم. بازیگران کاملاً بینظیر هستند. کیانو ریوز در حال رقابت با تام کروز برای عنوان بزرگترین ستاره فیلمهای اکشن زنده است. در حالی که کروز جان خود را با انجام بدلکاریهای بهویژه خطرناک بیشتر به خطر میاندازد، کیانو دارای استقامت و چابکی یک حیوان است و صحنههای اکشن سریع و سختی را برای ما فراهم میکند. هالی بری (سوفیا) یک سورپرایز بزرگ است! من هیچ ایدهای نداشتم که او (هنوز) قادر به حرکاتش در این فیلم باشد. بدلکاریهایی که او انجام میدهد به طرز خیرهکنندهای خوب هستند! لورنس فیشبرن (شاهزاده بوری)، ایان مکشین (وینستون) و لنس ردیگ (شارون) هم لحظات درخشان خود را دارند، اما سگهای سوفیا فوقالعاده زیبا هستند و نمایش را میدزدند.
در مورد بدلکاریهای اکشن، همه آنها به یاد ماندنی هستند. از یادآوری صحنه آینهای فصل دوم تا یک صحنه تعقیب شگفتانگیز در خیابانهای نیویورک، همه چیزهایی که چاد استاهلسکی و گروه بااستعدادش به تماشاگران ارائه میدهند کاملاً بینقص است. همچنین عاشق این هستم که عمل نهایی شبیه به تجربه بازی کردن یک ویدیوگیم است. میدانید که وقتی چندین سطح دارید، هر کدام با رئیس مربوطه خود، اما رئیس نهایی در بالای آنها است؟ این کمی شبیه به Legend of Zelda: Ocarina of Time است که لینک باید هر دشمنی را در هر طبقه از بین ببرد تا به سطح بعدی برود تا به گاندورف برسد. ممکن است این مقایسه متناقضترین چیزی باشد که تا به حال گفتهام، اما این چیزی است که حافظهام به یادم آورد. در پایان، مجموعهای از صحنهها برای لذت بردن همه وجود دارد.
در کل، جان ویک: فصل ۳ - پارابلوم هر آنچه را که طرفداران این فرنچایز میخواستند ارائه میدهد: صحنههای اکشن خشن، خونین، طولانی، بلند و به زیبایی choreographed، همراه با یک داستان مناسب که بیشتر به دنیای قاتلان پرداخته است. چاد استاهلسکی یک کارگردان ماهر است که میداند یک فیلم اکشن چگونه باید فیلمبرداری شود. اینجا هیچ ویرایش بینظم یا برشهای سریع وجود ندارد. تنها صحنههای طولانی یکنفس، پر از کارهای بدلکاری فوقالعاده از یک گروه فوقالعاده است. کیانو ریوز یکی از شگفتانگیزترین ستارههای فیلمهای اکشن است و هالی بری با تواناییهای جسمیاش شگفتزده میکند. با کنترل بهتر بر زمانبندی و لحن (و کمی کمتر از به چالش کشیدن فیزیک)، این میتوانست به راحتی بهترین فیلم اکشن قرن باشد. "یکی از بهترینها" هنوز هم یک تگ لاین فوقالعاده است.
امتیاز: A-
رقابت قوی برای بهترین فیلم جان ویک تا به امروز. و این تعریف کماهمیتی نیست. من از زمان اعلام اینکه جان ویک شخصیت قابل بازی در Payday 2 خواهد بود، به شدت درگیر این فرنچایز بودهام. سپس وقتی واقعاً آن فیلم اول را تماشا کردم؟ فراموشش کنید. من واقعاً این مرد را دوست دارم. و حالا، اینجا هستیم با یک سهگانه که پارابلوم را به اوج میرساند. قدرت به قدرت و به قدرتی که دیوانهکننده است.
امتیاز نهایی: ★★★★ - جذابیت بسیار قوی. یک مورد مورد علاقه شخصی.
جان ویک: فصل سوم، بهترین فیلم اکشن در سال ۲۰۱۹ است. نه بهترین از سه فیلم (تا کنون)، اما هنوز هم یک سفر فوقالعاده و صحنههای مبارزه عالی دارد. کیانو ریوز بار دیگر در عنصر خود است، هرچند از او انتظار نمیرود که از نظر احساسی زیاد از شخصیتش خواسته شود.
**_این فرنچایز همچنان در حال بهبود است._**
>_پس برای کسی که خواهان صلح است، جنگ را آماده کن._
- پوبلیوس فلاویوس وگتیوس رناتوس؛ _De re militari_ (قرن چهارم یا پنجم میلادی)
>_این فقط یک تولهسگ نبود._
- جان ویک (قرن ۲۱ میلادی)
فیلم جان ویک (۲۰۱۴) به کارگردانی بدلکاران تبدیل به کارگردان چاد استاهلسکی و دیوید لیچ و نوشته شده توسط درک کولستاد، به نوعی یک موفقیت غیرمنتظره بود که تقریباً ۹۰ میلیون دلار در برابر بودجه ۲۰ میلیون دلاری به دست آورد. با این حال، دنباله ۲۰۱۷ آن، به یک موفقیت واقعی تبدیل شد و ۱۷۱ میلیون دلار در مقابل بودجه ۴۰ میلیون دلاری کسب کرد. و اکنون ما جان ویک: فصل ۳ - پارابلوم را داریم که مسیر مالی این فرنچایز را حفظ کرده و ۲۳۰ میلیون دلار در برابر بودجه ۷۵ میلیون دلاری به دست آورده است. در واقع، پارابلوم در آخر هفته افتتاحیهاش در آمریکای شمالی (۵۷ میلیون دلار) بیش از کل درآمد فیلم اول (۴۳ میلیون دلار) در تمام دوران اکرانش کسب کرد. این سه فیلم همچنین موفقیتهای انتقادی بودهاند و به پایهای برای "ویک یونیورس" تبدیل شدهاند؛ یک جهان گسترشیافته که شامل فصل ۴ آینده، یک فیلم پیشدرآمد اسپینآف (Ballerina)، یک برنامه تلویزیونی (The Continental) و دو بازی ویدئویی (John Wick Chronicles و John Wick Hex) میشود.
این برای فرنچایزی که زندگیاش را به عنوان داستانی درباره مردی که به خاطر انتقام از افرادی که تولهسگش را کشتهاند آغاز کرده، بد نیست.
البته، این فقط یک تولهسگ نبود.
با بازگشت استاهلسکی به صندلی کارگردانی برای سومین بار و با فیلمنامهای از کولستاد، شای هاتن، کریس کالینز و مارک آبرامز، همانند فیلمهای قبلی، پارابلوم بر اساس بنیاد آرامش و استواری کیانو ریوز بنا شده است، ویژگیای که او میتواند برای ایجاد یک مبارزه مرگبار با شمشیر بهقدری بیاسترس تبدیل کند که به نظر میرسد خوابیدن روی ملافههای ابریشمی در حال پخش "فور الیزه" و با یک گربه نرم در کنار شما باشد. و اگرچه این سومین قسمت از فرنچایز با چند موضوع در بین شلوغیها (افتخار، وفاداری، سرنوشت) بازی میکند، اما سعی ندارد چیزی باشد که نیست و به هویت خود به عنوان یک ارگای تجاوز از خشونت کاملاً آگاه است. این دنیایی است که حتی بیضررترین وسایل نیز میتوانند کشنده شوند و جایی که مرگهای بیپایان با سلاح، چاقو، مشت، سگ، اسب، موتورسواری، شمشیر، مداد و کتابهای فولکلور روسی قرن هجدهم آنقدر زیاد است که هرگونه ادعای بیمسئولیتی یا تجلیل از خشونت را فراتر از هرگونه اتهام ممکن میکند. به طور خلاصه، فیلم به وضوح به وضعیت خود به عنوان یک قسمت زنده از _ایچی و اسکری_ تمایل دارد. البته، ممکن است گاهی تکراری شود و تقریباً هیچ طرح یا توسعه شخصیتی نداشته باشد، بنابراین اگر بخواهید کاهشی باشید، میتوانید بگویید که اساساً بیشتر از همان را به ما میدهد، اما بزرگتر، بلندتر و پیچیدهتر است. اما این صرفاً نادیده گرفتن چگونگی زیباییشناختی موفق آن، چقدر خندهدار است، چقدر جذاب است و چقدر بیخجالت سرگرمکننده است.
فیلم با لحظاتی پس از _فصل ۲_ و حدود یک هفته پس از _فصل ۱_ آغاز میشود (دقت کنید که این سه فیلم جان ویک فقط در دو یا سه هفته بیشتر نیستند)، پارابلوم با جان ویک افسانهای (ریوز) در حال تلاش برای فرار از نیویورک آغاز میشود. گرچه او به عنوان تنها قاتل موفقی شناخته میشود که از گیلد قاتلان بازنشسته شده است، ویک به خاطر کشته شدن تولهسگی که همسر مرحومش هلن (بریجیت موینهان) برای او گذاشته بود، دوباره به بازی کشیده میشود. پس از کشتن هر دو تاراسوف، مأموریت انتقام ویک در نهایت به کشتن سانتینو دآنتونیو (ریکاردو اسکامارچو) منجر میشود، رئیس جنایتکار کامورا که به ویک کمک کرد تا چند سال قبل بازنشسته شود. دآنتونیو یک عضو تازه انتخابشده از میز بالا (بدنه حاکم گیلد، که اعضای آن غیرقابل دسترس در نظر گرفته میشوند) بود و برای بدتر کردن اوضاع، ویک او را در زمین هتل کانتیننتال (یک مرکز قاتلان که در آن خشونت به شدت ممنوع است) میکشد. ویک به عنوان "خارج شده" از میز اعلام میشود و با جایزه ۱۴ میلیون دلاری بر سرش، دوست و مدیر کانتیننتال، وینستون (ایان مکشین) به او یک ساعت مهلت میدهد قبل از اینکه قرارداد فعال شود.
در همین حال، میز بالا یک داور (آسیا کیت دیلون، با آرامش ترسناک) را به دنبال کمک غیرمجاز ویک از وینستون، متصدی کانتیننتال (لنس ردیگ) و شاهزاده بوری (لورنس فیشبرن) میفرستد. با سرزنش آنها به خاطر کمک به ویک، داور به آنها هفت روز مهلت میدهد تا یا از سمتهای خود استعفا دهند یا با عواقب آن مواجه شوند. برای رهبری جستجوی ویک، او صفر (مارک داکاسکوس) را استخدام میکند، یک قاتل بسیار ماهر (و آشپز سوشی نیمهوقتی) که از سلاحها متنفر است و طرفدار بزرگ ویک است. با هر قاتل در کره زمین که او را شکار میکند، سفرهای ویک او را به تماس با یک سری شخصیتهای زیرزمینی میرساند - کارگردان (انجلیک هیوستون)، یک قاتل سابق که ویک را آموزش داده و در حال حاضر یک آکادمی باله را اداره میکند؛ سوفیا (هالی بری)، مدیر کانتیننتال کازابلانکا و دوست قدیمی که به ویک یک علامت بدهکار است و او موفق به پنهان کردن دخترش از گیلد شده است؛ برادا (جروم فلین)، رئیس مالی قاتلان و عضوی از میز بالا؛ سالار (سعید تاغماویی)، تنها شخص بالای میز و کسی که ویک امیدوار است بتواند جایزه را پاک کند؛ مرد تیکتاک (جیسون مانتزوکاس)، یکی از همکاران شاهزاده بوری؛ دو نفر از شاگردان صفر (سپس آریف رحمان و یایان روحیان)، که به هر قیمتی میخواهند با افتخار بجنگند؛ و ارنست (بوبا ماریا نوویچ)، یک قاتل قدبلند و دوستدار دانته آلیگیری.
خب، اول از همه، پارابلوم واقعاً زیباست. منظورم این است که واقعاً، واقعاً زیباست. فصل ۱ و فصل ۲ هر دو زیبا به نظر میرسیدند، اما پارابلوم در یک کلاس کاملاً متفاوت است و واقعاً یکی از زیباترین فیلمهایی است که در تمام سال دیدهام. بخشی از دلیلی که فیلم اینقدر خوب به نظر میرسد، همزیستی اجزای مختلف زیباییشناختی است - فیلمبرداری پرشکوه دان لائوتسن (_Le pacte des loups_؛ _The League of Extraordinary Gentlemen_؛ _The Shape of Water_؛ طراحی تولید شلوغ و جهتگیری هنری مکمل کریس شریور (_The Lovely Bones_؛ _The Wolf of Wall Street_؛ _Ocean's Eight_) و کین کاونا (_The Dark Knight Rises_؛ _Nightcrawler_؛ _Only the Brave_)، ویرایش نسبتاً آرام اوون شیف (_Everly_؛ _Revolt_؛ _Proud Mary_) و طراحی صدای پیچیده مارتین زوب (_Ghost in the Shell_؛ _Deadpool 2_؛ _Velvet Buzzsaw_). هر چیز فوقالعاده به نظر میرسد و صدا هم همینطور، که بهطور همزمان کار میکند تا اطمینان حاصل کند که عمل توجه تماشاگر را جلب میکند و رهایش نمیکند. نیمه اول فیلم، که در شب در نیویورک میگذرد و اساساً یک صحنه طولانی تقریباً در زمان واقعی است، بارانی و غرق در نور نئونی فوقالعاده (عمدتاً آبی، سبز و قرمز) است که روی رطوبت جادهها منعکس میشود و به سمت منبع خود برمیگردد و یک نمایش شگفتانگیز از نور ایجاد میکند. وقتی ویک وارد فروشگاهی میشود، رنگهای زنده بهطور کامل بیرون کشیده میشوند و قهوهای دیوارها و کمدهای فروشگاه غالب میشود، بنابراین وقتی به بیرون میآید، غنای رنگها بهطور واقعاً چشمگیری نمایان میشود. بخش مراکشی فیلم عمدتاً طلایی، قهوهای و زرد است که حس آرامش را ایجاد میکند که به خوبی با لحن پرهیجان صحنههای نیویورکی که دور آن میچرخد، توازن دارد.
از نظر اکشن، صحنه افتتاحیه فیلم سطح انتظارات را به طرز دیوانهواری بالا میبرد - یک مبارزه مرگبار در یک کتابخانه. خشن بودن بصری این صحنه هم به لحاظ بصری و هم به لحاظ صوتی تأکید میشود؛ وقتی کسی به دیوار کوبیده میشود یا یک کتاب سخت به سرش فرو میرود، واقعاً صدای ضربه را در صدا حس میکنید، در حالی که طبیعت نزدیک به مبارزه باعث میشود ترکیبShots و ریتمهای ویرایشی جالبی ایجاد شود (همچنین به این دلیل که ویک با کسی میجنگد که بیش از یک پا از خودش بلندتر است). ماهیت مبارزه همچنین به استفادههای خلاقانهای از _mise en scène_ منجر میشود، زیرا مبارزان مجبورند به صورت بداهه عمل کنند.
در این زمینه، من واقعاً به یاد فیلمهای گرت ایوانز، _The Raid_ و _The Raid 2_ افتادم، (حضور رحمان و روحیان که در فیلم اول _Raid_ نقش منفی داشتند، نمیتواند تصادفی باشد). این دو فیلم به طور مؤثر سینمای اکشن را با کنار گذاشتن ویرایش پرشتاب که در دهه گذشته رایج شده بود، دوباره تعریف کردند و به جای آن از برداشتهای طولانی استفاده کردند که فیزیکپذیری بازیگران را به نمایش میگذاشت. میدانید که آن صحنه تشنجی در فیلم پیر مورل، _Taken_ (۲۰۰۸) وجود دارد که برایان میلز (لیام نیسون) از روی یک حصار میپرد و در واقع ۱۵ برش در پنج ثانیه وجود دارد؟ در پارابلوم چنین چیزی وجود ندارد و ویرایش به کلی آرامتر است که به مخاطب اجازه میدهد بر پیشرفت ارگانیک مبارزههای دست به دست مانند باله تمرکز کند و چیزی که تنها میتواند به عنوان سمفونی خشونت بیش از حد توصیف شود، ایجاد کند. با چوریگرافی فوقالعاده جاناتان یوسبیو که به همه از هارولد لوید تا باستر کیتون و آندری تارکوفسکی ادای احترام میکند، پارابلوم نه تنها صحنههای اکشن روال را به ما میدهد بلکه آثار غرقکنندهای از هنر اجرا را نیز به ما ارائه میدهد.
با این حال، گفتن این که ویرایش ریتمیک و آرامتر از بیشتر فیلمهای اکشن است، به این معنی نیست که فیلم بیدغدغه است. نیست و شامل هر تعداد صحنهای میشود که واقعاً نباید کار کند، زیرا به طرز دیوانهواری است. یک مبارزه اولیه در کتابخانه که در آن کتابها به اندازه چاقوها کشنده میشوند؛ یک درگیری که در یک فروشگاه چاقوهای عتیقه اتفاق میافتد، جایی که ویک و حریفانش فقط زمانی متوجه میشوند که در واقع در میان صدها چاقو محاصره شدهاند که از مهماتشان تمام میشود؛ یک مسابقه اسب در برابر موتورسواری (با شمشیر) در پل وررازانو-ناروز که شباهت زیادی به صحنهای مشابه در فیلم فوقالعاده _Aknyeo_ (۲۰۱۷) دارد؛ یک مواجهه ناکام در ایستگاه گرند سنترال (لعنت به دختران راهنمایی)؛ یک درگیری بزرگ در یک بازار مراکشی که شامل دو نفر و دو سگ در برابر یک لشکر مزدور است؛ یک تیراندازی قدیمی در کانتیننتال در حالی که ویک و شارون با تیم داور روبرو میشوند؛ و یک تیراندازی نهایی که به همراه یک مبارزه شمشیری در اتاقی کاملاً شیشهای است. ظریف نیست. واقعاً سرگرمکننده است. و واقعیت این که فیلم میتواند چنین صحنههای غیرمحتملی را بدون اینکه به نوعی پارودی از خود تبدیل شود، به تصویر بکشد، بهترین گواهی بر مهارتهای به نمایش درآمده است.
دو فیلم قبلی _ویک_ به طور کلی با طراحی بصری خود به بازیهای ویدئویی شباهت داشتند، هرچند استاهلسکی گفته است که این یک تصمیم آگاهانه نبود، زیرا او هرگز بازی ویدئویی نکرده است. آگاهانه یا نه، پارابلوم حتی بیشتر از فیلمهای قبلی به بازیهای ویدئویی وابسته است، نه فقط در زیباییشناسی آن، بلکه در برخی از ضربات رواییاش. به عنوان مثال، هر مبارزه سختتر از قبلی است (یعنی سطح دشواری در حال افزایش است) و چند مبارزه رئیس نیز در این بین وجود دارد. صحنهای در یک اصطبل که ویک از یک اسب برای از بین بردن دو مزدور استفاده میکند، اساساً یک ترور محیطی است که مستقیماً از فرنچایز _Hitman_ میآید (و ویک نیز خیلی شبیه به مأمور ۴۷ لباس میپوشد). یک سطح رانندگی وجود دارد (همیشه یک سطح رانندگی وجود دارد) و یک سطح غیرمبارزهای که در آن ویک باید قبل از کمآبی به مقصدش برسد. برای رسیدن به نبرد نهایی، ویک باید با یک گردان از سربازان سنگینمسلح روبرو شود، که هر کدام نیاز به چندین ضربه قبل از افتادن دارند، در حالی که ویک خود در یک نقطه باید برای ارتقاء سلاحش توقف کند. سپس یک مبارزه مینی رئیس داریم، که به دنبال آن مبارزه واقعی رئیس در برابر صفر است. روایت به معنای واقعی کلمه مانند یک بازی ویدئویی ساختار یافته است و نسبت کشتهها مشابهی با فیلمهای قبلی دارد (او در _فصل ۱_ حدود ۸۰ نفر را کشته، در _فصل ۲_ حدود ۱۳۰ نفر و در _پارابلوم_ ۹۴ نفر). و این یک انتقاد نیست. برعکس، بخشی از جذابیت فیلم شباهتش به یک بازی ویدئویی خشن، هایپر استایل و از نظر اخلاقی سؤالبرانگیز است که در آن باید امواجی از مخالفان بیچهره را به سبک _Doom_ (۱۹۹۳)، _Manhunt_ (۲۰۰۳) یا _Grand Theft Auto: San Andreas_ (۲۰۰۴) بکشید.
از نظر بازیگری، یک راه خوب برای نزدیک شدن به آن این است که بپرسید، چه کسی به یک کتاب کتابخانه نگاه میکند و فکر میکند، "_میتوانم با این کسی را بکشم_؟" پاسخ، البته، جان ویک است. و واقعیت اینکه ما با چنین جنونهایی همراه میشویم، گواهی بر خود فیلم و عملکرد ریوز است که حتی در غیرمنطقیترین صحنهها نیز آن را زمینگیر میکند و همه چیز را به شکل عادیترین چیز در دنیا به تصویر میکشد. ارائه آرام و یکنواخت او همچنین مسئول خندهدارترین لحظه این فرنچایز تا کنون است. وقتی یک مزدور یکی از سگهای سوفیا را شلیک میکند (نگران نباشید، این یک ضربه غیرکشنده است)، او به شدت عصبانی میشود و همه چیز را نابود میکند، با وجود اینکه میداند عواقب جدی ممکن است وجود داشته باشد. به ویک نگاه میکند و با اشاره به توضیح/عذرخواهی میگوید، "_او سگ من را شلیک کرد_." که ویک در آن صدای نیمهخواب و هنوز گیج از شب قبل کیانو ریوز پاسخ میدهد، "_میفهمم_". آن خط باعث شد چند نفر در نمایش که من حضور داشتم دست بزنند. البته او میفهمد. و ما هم همینطور.
یکی از دلایلی که فیلم اصلی اینقدر برجسته شد، درخشش زیرکانه جهانسازی کولستاد بود. این فقط یک فیلم درباره یک قاتل سابق نبود که دوباره به تجارت کشیده میشود. در عوض، کولستاد یک دنیای جذاب زیرزمینی را ایجاد کرد که شامل یک گیلد بینالمللی قاتلان، هتلی برای قاتلان که در آن خشونت ممنوع است و حتی یک ارز برای قاتلان میشود. در _فصل ۲_، او این مفهوم را بیشتر گسترش داد و شخصی را که به ویک کمک کرد تا بازنشسته شود، میز بالا به عنوان نهاد حاکم گیلد، علامتهای خون و شاهزاده بوری را معرفی کرد که به نظر میرسد کمی فراتر از نظارت میز عمل میکند. _پارابلوم_ این گسترش را ادامه میدهد و شخصی را که ویک را آموزش داده، مدرسه باله، رئیس مالی، سالار، روند داوری، خلع ید و عدم تقدس (زمانی که یک مرکز مانند کانتیننتال اعلام میشود که دیگر یک فضای امن نیست و دیگر توسط میز محافظت نمیشود) معرفی میکند. افسانه با هر فیلم عمیقتر شده است و واقعیت اینکه این افسانهها دارای مضامین مذهبی عمیق هستند، حس ایدئولوژیهای قدیمی را بر روی افرادی که باید در نحوه رفتار خود فوق مدرن باشند، به تصویر میکشد.
آیا مشکلاتی وجود دارد؟ خوب، هر فیلمی که اینقدر خشن باشد، به سرعت منتقدانی خواهد داشت که گاهی اوقات بدون اینکه واقعاً آن را ببینند، علیه فیلم صحبت میکنند و البته، فریادهایی از "_هالیوود علیه اصلاحیه دوم تبلیغ میکند اما سپس فیلمهایی میسازد که قدرت تخریبی سلاحها را تجلیل میکنند_" شنیده میشود. نکته خوبی است. اما مسئله این است که فیلم خود را خیلی جدی نمیگیرد و نه انتظار دارد که تماشاگر نیز این کار را بکند، بنابراین سوال درباره بیمسئولیتیاش در رابطه با خشونت به نوعی بیمورد است. البته این بیمسئولانه خشن است. قرار است بیمسئولانه خشن باشد. آیا این به سلاحها و چاقوها به صورت فتیشستی نگاه میکند؟ بله، تا حدی این کار را میکند. اما آیا این به طور واقعی به تجلیل از سلاحها و خشونت به صورت اجتماعی و سیاسی میپردازد؟ نه، به هیچ وجه.
با این حال، حس میشود که خشونت در فیلم بیمعنی است، زیرا به نظر نمیرسد هیچ عواقب عملی برای هیچ یک از شخصیتهای اصلی داشته باشد. جان ویک به طور واقعی بیش از ۳۰۰ نفر را در عرض چند هفته کشته است، اما هیچ نشانهای از عواقب روانی وجود ندارد. مرتبط با جدا شدن از واقعیت که این نوع ارائه خشونت میتواند داشته باشد، این مشکل وجود دارد که به سادگی به دلیل لجستیک، تقریباً تمام مخالفان ویک ناشناس و بیچهره هستند، جماعتی ناشناس که برای کشته شدن به آنجا آمدهاند. در واقع، یک بار ویک بهطور واقعی توسط دو اتوبوس از چنین شخصیتهای منفی تعقیب میشود (یک کمی متا-نظرات درباره ژانر که من شخصاً آن را خندهدار دانستم). انتقادی که قطعاً با آن همنظر هستم این است که ساختار روایت کمی نامناسب است و در چندین مورد، اقدامها و تصمیمات اتخاذ شده در چندین صحنه به سادگی در چند صحنه بعدی لغو میشوند. با این حال، این یک فیلم _جان ویک_ است، نه یک رمان مارسل پروست. ساختار روایت واقعاً جایی نیست که توجه شما باید باشد.
بهطور کلی، من به بلاکباسترها علاقهای ندارم. واقعاً، آنها را دوست ندارم و بهندرت میتوانم از آنها چیزی بگیرم. من رسانه فیلم را به عنوان یک هنر پیش از اینکه به عنوان سرگرمی در نظر میگیرم و به هر فیلم از این منظر نزدیک میشوم. اما تلاش برای تجزیه و تحلیل یک بلاکباستر تابستانی به این شیوه معمولاً به تحلیلهای جالبی نمیانجامد. با این حال، هر سال یک یا دو بلاکباستر وجود دارد که من میروم تا ببینم. اولین مثال این سال _جان ویک: فصل ۳ – پارابلوم_ است. و من واقعاً آن را دوست داشتم. به راحتی بهترین در این فرنچایز تا به امروز است، این فیلم بلندپروازتر، دیوانهتر، خشنتر و سرگرمکنندهتر از پیشینیانش است. همچنین خندهدارتر است و ویک یونیورس به ارائه یک محیط جذاب ادامه میدهد. البته، مضامینی مانند وفاداری، افتخار، سرنوشت و دین بدون درگیری زیادی میآیند و میروند. اما، همانطور که گفتم، این چیزی نیست که فیلم به آن پرداخته باشد. این فیلم به سادگی پیروی نمیکند از اصولی که دیگران باید به آن پایبند باشند - توسعه شخصیت و انگیزه، داستان ساختار یافته خوب، دیالوگهای بینشمند و زیرمتنهای موضوعی. در عوض، استاهلسکی یک فیلم اکشن ساخته است که عناصر زیباییشناختی فوقالعاده و طراحی بصری بسیار زندهای دارد. _پارابلوم_ نه تنها به طور بیخجالت در خشونت بیش از حد خود غرق میشود، بلکه از آن هنر میسازد.
بیایید یک چیز را کاملاً روشن کنیم. این یک فیلم است که شما برای اکشن تماشا میکنید و نه چیز دیگری. اما این واقعاً یک سورپرایز نیست، آیا هست؟
فیلم دقیقاً چند دقیقه پس از پایان فیلم قبلی آغاز میشود. جان ویک در حال فرار است و این داستان برای بیشتر فیلم است. خوب، نه کاملاً. او یک برنامه دارد اما ابتدا باید از تعداد زیادی قاتل که در حال تلاش برای به دست آوردن جایزه ۱۴ میلیون دلاری بر سرش هستند، فرار کند.
این فیلم تماماً درباره اکشن است. فیلم R-rated است، هرچند که honestly نمیفهمم چرا. مطمئناً، اکشن زیادی وجود دارد و خیلی کشته شدن وجود دارد، اما هنوز هم نمیتوانم بگویم که این فیلم مستحق R-rating است و به وضوح سازمان ردهبندی فرانسه نیز اینگونه فکر نکرده است، زیرا در فرانسه این فیلم رده سنی ۱۲+ دریافت کرده است. یعنی فقط برای زیر ۱۲ سال ممنوع شده است.
به هر حال، همانطور که بالا نوشتم، این فیلم تماماً درباره کیانو ریوز و اکشن است. اکشنهای بسیار و بسیار زیاد که معمولاً به کشته شدن یک یا چند نفر توسط جان یا برخی از دوستان باقیماندهاش منجر میشود.
آیا داستان و اکشن واقعگرایانه است؟ جهنم نه! اما تماشای آن سرگرمکننده است هرچند بیشتر اوقات بدها به اندازه تروپرهای امپریالیستی به طور دقیق شلیک نمیکنند. بیشتر اوقات حداقل.
به سمت پایان، احساس کردم که کمی احمقانه شد. مبارزه با صفر و دو شاگرد آخر او واقعاً بیمحتوا بود. این تقریباً به مدت چند دقیقه فقط لگد زدن، برش زدن و چرخاندن بود و سپس ایستادن و منتظر ماندن تا نفر دیگر دوباره برخیزد. سپس دوباره تکرار کنید. واقعاً احمقانه.
همچنین، واقعاً میتوانستند بر روی زنده ماندن جان ویک در این فیلم کمتر اغراق کنند. منظورم این است که، بیایید بگوییم! او به ماشینها برخورد میکند و راه میرود. به صحنه نهایی اشاره نکنید که او از حدود شش یا هفت طبقه سقوط میکند، از یک نردبان آتشنشانی و یک سطل زباله Bounce میکند و به وضوح زنده میماند.
شاید باید به خاطر این نوع مسائل یک ستاره کمتر به فیلم بدهم، اما این کار را نمیکنم. این چیزی است که به طور تازهای به عنوان یک فیلم هالیوودی به نظر میرسد که به طور واضح برای سرگرمی و هیچ چیز دیگر طراحی شده است. واقعاً هیچ تبلیغ سیاسی یا اجتماعی یا هر نوع مزخرف دیگری وجود ندارد که امروز واقعاً نادر است. این خود، در کتاب من چند ستاره اضافه میکند.
فیلم در حال حاضر امتیاز ۷.۷ در IMDb دارد که کاملاً شایسته است، حتی کمی پایینتر از حد انتظار. حتی وبسایت SJW زباله Rotten Tomatoes نیز ادعا میکند که فیلم "تازه" است که با توجه به آنچه که بالاتر نوشتم، شگفتآور است.
البته تعداد زیادی "نقد" وجود دارد که ادعا میکند این فیلم چقدر بد است و غیره و غیره. برخی از این نقدها واقعاً چندین بار تکرار شدهاند. این واقعاً مرا عصبانی میکند زیرا این افراد به نظر میرسد که فقط برای شکایت نقد مینویسند. این سومین فیلم در فرنچایز است، به خدا قسم! شما میدانستید که در چه چیزی وارد میشوید. اگر این نوع فیلمها را دوست ندارید، آن را تماشا نکنید. ادعای اینکه هیچ داستانی وجود ندارد، مزخرف است زیرا فیلم اول واقعاً داستان بیشتری نداشت اما مفهوم آن کمی جدیدتر بود. برخی "نقدها" ادعا کردند که بدترین فیلمی است که او تا به حال دیده است. او به احتمال زیاد فیلمهای زیادی را ندیده است. چه بار مزخرفی!
نتیجهگیری این است که این دو ساعت از سرگرمی فوقالعاده بود.
این فیلم به curse of the third movie دچار شده است - فیلمنامه تقریباً بهطور کامل برای تصاویر قربانی شده است (که برای ۲۰ دقیقه اول واقعاً شگفتانگیز است). صحنههای مبارزه بهطور مداوم فراتر از حدی که حتی آرنی هم کشته میشد، ادامه مییابند. ایان مکشین به اندازه معمول چوبی است؛ هرچند این بار ما فرصتی برای قفل کردن او در یک گاوصندوق بزرگ داشتیم (و از دست دادیم). لورنس فیشبرن کمی وزن به این فیلم میآورد، اما در غیر این صورت، فقط فراتر از حد است، متأسفم.
بخشی از من میخواهد وانمود کند که نمیتوانم نقشه کاغذی نازک فیلم را پیدا کنم و آن را به خاطر عدم وجود کامل داستان مورد انتقاد قرار دهم ... اما من میتوانم آنچه از داستان کمی بود را دنبال کنم، بنابراین این نوعی غیرصادقانه خواهد بود.
نه تنها این، بلکه این نیز به معنای وانمود کردن است که نمیدانستم این نوع فیلم چه نوعی است وقتی که با همسرم نشستم تا آن را تماشا کنم. و، راستش، نمیتوانم نقدهایی را که یک فیلم جان ویک را میگیرند و وانمود میکنند که انتظار چیزی مانند چایناستون را داشتند، تحمل کنم.
میدانید که نقدهایی که آن را ابراز میکنند که چرا یک فیلم اکشن بیمغز را دریافت کردند وقتی که برای تماشای یک فیلم اکشن بیمغز نشستهاند.
اگر بگویم "من آنقدر عمیق نیستم"، به آنها اعتبار زیادی خواهم داد. بنابراین به جای گفتن این، میگویم که وقتی نشستم تا آن را ببینم، به خودم دروغ نگفتم و وانمود نکردم که قرار است چیزی بیشتر از یک فیلم جان ویک باشد.
آنچه دارید، اکشن براق و بهخوبی choreographed است که به brutalترین شکل ممکن به شما ارائه میشود و در شکلی ارائه میشود که نیازمند تعلیق باور شما است، زیرا این درست به اندازهای غیرقابل باور است.
آیا داستان دارد؟ بله، اما واقعاً نه. فقط به اندازه کافی داستان دارد تا یک داستان سست بسازد و نه آنقدر که در مسیر چیزی که وعده داده شده، یعنی حماسه ویرانی، سد ایجاد کند.
و، راستش، حماسه ویرانی وعدهای است که مردم جان ویک به ما دادهاند و هیچ چیز بیشتر ... و هر قسمت از این فرنچایز در این زمینه وعده را تحقق میبخشد. این هرگز ادعا نمیکند که چیزی بیشتر از یک فیلم اکشن است و هرگز وانمود نمیکند که عمیقتر است.
این یک فیلم بزرگ نیست. هرگز ادعا نمیکند که باشد. اما این یک فیلم اکشن بزرگ است، بنابراین باید آن را به چیزی که هست بپذیرید.
جان ویک: فصل ۳ - پارابلوم دقیقاً از جایی که دنباله پایان مییابد، شروع میشود، با ویک که از دنیای زیرزمینی قاتلان اخراج شده است. جایزه ۱۴ میلیون دلاری تعیین شده و ویک یک ساعت فرصت دارد تا از شهر فرار کند قبل از اینکه همکاران سابقش به جمعآوری او بیایند.
در حالی که طرح ممکن است به اندازه دنباله قوی نباشد، اما همچنان نقاط داستانی یکسان را بهطور بیوقفه ادامه میدهد. این فیلم بیشتر شبیه به یک ادامه یک روایت بزرگتر است که در سراسر فرنچایز گسترش یافته، نه داستانی نیمهمتصل مانند دو فیلم قبلی. این فیلم بزرگتر از قبلیها است و مناظر وسیع و متنوعی برای ایجاد هرج و مرج در اختیار ویک قرار میدهد. افسانههای این دنیا گسترش مییابد و ما را بیشتر با رهبری قاتلان آشنا میکند و نحوه سلسله مراتب کار میکند. تمام شخصیتهای جدید به طور مناسبی کار میکنند و بهخوبی در داستان گنجانده شدهاند.
اکشن یک سطح بالا رفته است و برخی از دیوانهوارترین صحنههایی را که تاکنون روی پرده دیدهام ایجاد میکند. مبارزه در داخل فروشگاه چاقو دیوانهکننده بود، به طوری که دهانم بهطرز واقعی به زمین افتاد. این یکی از صحنههای مورد علاقه من در هر فیلم اکشن است. یک نکته که به خصوص دوست داشتم حس ناامیدی و انزوا بود که شخصیت اصلی ما را احاطه کرده است. ما جان ویک را در حداکثر فشار میبینیم، مرزها را به چالش میکشد و منجر به بدلکاریها و تاکتیکهای خلاقانه میشود تا به طور همزمان با چندین قاتل مبارزه کند. واقعاً فوقالعاده بود. فیلمبرداری نیز در اینجا شگفتانگیز بود. این فیلم نشان میدهد که با هماهنگی خوب و یک برداشت وسیع، میتوانید صحنههای جذابی ایجاد کنید که نیازی به پانزده برش مختلف ندارند. تعقیب موتورسواری یکی از شگفتانگیزترین و بدون مشکلترین صحنههای اکشن است که تاکنون دیدهام.
کیفیت بازیگری نسبت به دو ورودی قبلی بهطور قابل توجهی افزایش یافته است. کیانو ریوز هنوز هم کیانو ریوز است و یک عملکرد نسبتاً مضطرب و عجیب را ارائه میدهد، اما این چیزی است که شما از این فرنچایز انتظار دارید و به آن عشق میورزید. اضافه شدن هالی بری و آسیا دیلون بهطور فوقالعادهای بود چون هر دو درامهای جدی را اضافه کردند که کیفیت فیلم را بهطور قابل توجهی بالا برد. بری و ویک شیمی فوقالعادهای با هم داشتند.
در کل، این فیلم عالی است و اگر هر ورودی بتواند بر اساس تاریخ مشابهی که نشان داده شده است، بر روی قبلیها بسازد، آسمان حد و مرز این فرنچایز خواهد بود.
امتیاز: ۸۷%
نظر: عالی
چقدر شیشه شکسته برای شکستن بیش از حد شیشه شکسته وجود دارد؟ برای یک دوست میپرسم...
_جان ویک: فصل ۳ - پارابلوم_ از سه فیلم فرنچایز فعلی من مورد علاقهام است. این فیلم از هر دو فیلم قبلی طولانیتر است، اما من احساس کردم که زمانبندی این یکی کاملاً درست است. به جز آن و یکی دو چیز دیگر، مشابه دو پیشینی خود است - و این قطعاً یک نکته مثبت بزرگ است. ظاهر فیلمها خیرهکننده است.
صحنههای مبارزه دیوانهوار همچنان به همان اندازه سرگرمکننده هستند، هرچند احساس میکنم اینجا خلاقیت بیشتری در استفاده از محیط اطراف شخصیتها وجود دارد - مثلاً با سگها. به نظر میرسید بیشتر مبارزات شروع و پایان داشتند، در حالی که قبلاً به نظر میرسید همه چیز در یکدیگر ادغام شده است - حداقل برای من. نه اینکه دومی چیز بدی باشد، ذهنم.
این ورودی به نظر من بهترین صحنه در کل فرنچایز را دارد و نزدیک به ابتدای فیلم است، با جان ریوز و دکتر رندال دوک کیم. بهطوری که به خوبی فیلمبرداری و ویرایش شده است، همچنین مرا خنداند! در این فیلم لحظات خوبی وجود دارد، اما این مورد برای من برجسته است.
کیفیت کیانو ریوز دوباره عالی است، چیزی بیشتر به آنچه قبلاً گفتم اضافه نمیکنم - او بهترین بازیگر برای این نقش است. در سایر نقاط، خوب است که ایان مکشین و لورنس فیشبرن را دوباره ببینیم، در حالی که تازهواردان هالی بری، مارک داکاسکوس و آسیا کیت دیلون همگی اضافههای دلپذیری به این سری هستند.
در ذهن من هیچ فاصله بزرگی بین این فیلمها وجود ندارد. به دو فیلم قبلیام ۸ از ۱۰ دادهام، اما این فیلم ۲۰۱۹ تنها بهطور باریکی بالاتر از فیلمهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۷ قرار دارد. اما مهمتر این است که به طور کلی این فرنچایز بسیار سرگرمکننده است. فصل ۴ و ۵ را بیاورید - و آن اسپینآف بری را هم بدهید، واقعاً به من _Nobody_ را بدهید!
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
بمب اکشن
بهترین فیلم اکشن حال حاضر