برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
**سال انتشار**: 2014
**کارگردان**: برایان سینگر
**نویسنده**: سایمون کینبرگ
**بازیگران**: هیو جکمن، جیمز مکآووی، مایکل فاسبندر، جنیفر لارنس، پیتر دینکلیج، الن پیج
**X-Men: Days of Future Past** (امتیاز: 4 ++)
**خلاصه داستان** - در آیندهای دیستوپیایی در سال 2023، جایی که نوع جهشیافته تقریباً بهدست رباتهای قدرتمند به نام سنتینلها نابود شدهاند، آخرین جهشیافتگان تلاش نهایی خود را برای نجات گونه خود...
**سال انتشار**: 2014
**کارگردان**: برایان سینگر
**نویسنده**: سایمون کینبرگ
**بازیگران**: هیو جکمن، جیمز مکآووی، مایکل فاسبندر، جنیفر لارنس، پیتر دینکلیج، الن پیج
**X-Men: Days of Future Past** (امتیاز: 4 ++)
**خلاصه داستان** - در آیندهای دیستوپیایی در سال 2023، جایی که نوع جهشیافته تقریباً بهدست رباتهای قدرتمند به نام سنتینلها نابود شدهاند، آخرین جهشیافتگان تلاش نهایی خود را برای نجات گونه خود از انقراض آغاز میکنند. کیتی پراید (پیج) در یک صومعه در چین، آگاهی وولورین (جکمن) را به سال 1973 برمیگرداند. وظیفه او جلوگیری از قتل بولیور تراسک (دینکلیج)، خالق سنتینلها توسط میستیک (لارنس) است. قتل او او را به یک شهید تبدیل کرد و تولید این اختراع تخریبی را تضمین کرد. علاوه بر این، میستیک در این فرآیند دستگیر میشود و DNA او برای مهندسی ماشینهای قدرتمندتر استفاده میشود. با متوقف کردن این قتل، امید این است که آینده را تغییر دهند و گونه خود را نجات دهند. ولورین در جستجوی چارلز کزاویر جوان (مکآووی) ناامید میشود چون متوجه میشود او آن مردی نیست که بعدها خواهد شناخت. با کزاویر که مردی شکسته است، اولین چالش ولورین کمک به او برای پیدا کردن قدرت قدیمیاش است. چالش بعدی آنقدر برای کزاویر راحت نیست؛ آنها باید مگنیتو (فاسبندر) را از سلول زندان زیر پنتاگون فراری دهند. برای این کار، از کوئیک سیلور (اوان پیترز)، یک جهشیافته با سرعت فوقالعاده کمک میگیرند. با ایستادن دوباره مگنیتو و کزاویر در کنار یکدیگر، به پاریس میروند تا تلاش کنند تا از قتل تراسک به دست میستیک جلوگیری کنند، اما آیا به موقع میرسند؟
با توجه به داستان این فیلم، اجازه دهید به سال 2000 برگردم، زمانی که هنوز به یاد دارم که در آن سال در آگوست به تماشای اولین فیلم X-Men رفتم. با وجود اینکه ممکن است سخت باشد که باور کنید، فیلمهای بزرگ ابرقهرمانی در آن زمان موفقیتهای تضمینشدهای در باکسآفیس نبودند. پس از استقبال فاجعهبار از Batman & Robin در سال 1997، ژانر ابرقهرمانی در حالت احتضار بود و شکست بزرگ دیگری میتوانست به پایان آن منجر شود. خوشبختانه برای همه ما طرفداران، این فیلم هم از نظر نقد و هم از نظر تجاری موفق بود و آغازگر یک موج جدید از فیلمهای کتابهای کمیک شد که اکنون بر باکسآفیس تسلط دارند. حالا 14 سال از آن زمان گذشته و ما به هفتمین فیلم در فرانچایز X-Men رسیدهایم. از زمان آغاز خوب X-Men، این سری بهطور دقیق از نظر کیفیت قابل اعتماد نبوده و تحتالشعاع فیلمهای بتمن، مرد عنکبوتی، مرد آهنی و انتقامجویان قرار گرفته است. در واقع، میتوان فیلمهای قبلی را به دو دسته "خوب" و "نه چندان خوب" تقسیم کرد؛ اگرچه به وولورین که در دسته دوم قرار میگیرد، میتوان گفت که نسبتاً خوب است. به عنوان هفتمین فیلم در این سری، این فیلم بهطور قطع میتوانست این تعادل را بر هم بزند و خبر خوب این است که به سمت مثبت حرکت کرده است.
با این حال، من احساس نمیکنم که به اندازه بسیاری دیگر از مردم از این فیلم راضی باشم. به نظر میرسد که با هر فیلم ابرقهرمانی دیگری در این روزها، انتشار DoFP باعث شده بسیاری از مردم بلافاصله به این نتیجه برسند که این بهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ است. در حالی که من به هیچ وجه اینطور فکر نمیکنم، این فیلم یک ورودی فوقالعاده سرگرمکننده به فرانچایز X-Men است و ادامهدهنده روند مثبت First Class است. فیلم با یک شروع فوقالعاده هیجانانگیز آغاز میشود و در پایان نیز به طرز قابل توجهی قوی است. با این حال، در میان این لحظات شگفتانگیز عمل، من احساس کردم که فیلم در برخی مواقع به نوعی کسالت دچار میشود. با داستان پیچیدهاش، فیلم باید زمان زیادی را صرف کند تا همه چیز را برای تماشاگران روشن کند، که این متأسفانه منجر به تکرار وضعیت و خطرات میشود. این موضوع تهدید میکند که فیلم به دلیل گفتگوهای زیاد دچار افت سرعت شود و به طور کلی احساس میکنم که نسبت به Captain America: The Winter Soldier، به خوبی در این زمینه تنظیم نشده است. یک یا دو صحنه اکشن اضافی میتوانست به بهبود اوضاع کمک کند. همچنین احساس میکنم که شاید رنگ، انرژی و حس سرگرمی X-Men: First Class را نداشت. بخشی از این موضوع به این واقعیت برمیگردد که احساس نمیکردم DoFP به اندازه First Class به زمان خود وفادار باشد. با چند لباس جذاب و اشارههای مختصر به جنگ ویتنام، به نظر میرسد که این فیلم نتوانسته است از دوران 70s به بهترین شکل استفاده کند.
صحنه افتتاحیه DoFP یک روش فوقالعاده برای شروع فیلم است؛ در واقع فکر میکنم یکی از بهترین افتتاحیهها در میان هر فیلم ابرقهرمانی باشد. فیلم بلافاصله ما را در وسط یک حمله سنتینل به X-Men در آینده قرار میدهد که افتتاحیهای فوقالعاده هیجانانگیز را رقم میزند. این یک صحنه خلاقانه است که شامل حرکات فوقالعادهای است و بلینک (با بازی فن بینگبینگ)، با تواناییاش در ایجاد پورتالهای تلپورتیشن، بهعنوان یکی از جذابترین جهشیافتگان تا به حال در این سری معرفی میشود. این یک صحنه شگفتانگیز است که فیلم احتمالاً در دو ساعت بعدی هرگز نتواند به آن دست یابد، حداقل از نظر عمل و هیجان؛ با این حال یک صحنه وجود دارد که واقعاً سرگرمکننده است. در نهایت، پایان بزرگ به هدف خود نزدیک میشود و عمدتاً احساس میکند که یک رویداد حماسی مناسب است که شامل سنتینلها، کاخ سفید و ورزشگاه RFK میشود. در عین حال، فیلم به طور همزمان بین این صحنه و آینده که در آن سنتینلها دوباره به X-Men حمله میکنند، در حال رفت و برگشت است. تنها مشکل این است که پایاننامهاش به اندازه کافی طولانی نیست. این دو صحنه متقابل احساس میکنند که کمی از نظر عمل و درام کمبود دارند و خیلی زود به پایان میرسند.
**نکات جالب فیلم** - در اشاره به عضو X-Men کیتی پراید و اهمیت او در این فیلم خاص، DoFP تحت عنوان کار (“Hello Kitty”) فیلمبرداری شد. /// Days of Future Past بر اساس داستانی به همین نام است که در دو شماره از Uncanny X-Men در سال 1981 منتشر شد و توسط کریس کلارمونت نوشته شده است. این چهارمین فیلم است که بر اساس داستانی از نویسنده افسانهای X-Men کلارمونت ساخته شده است. X2 از 'God Loves, Man Kills' اقتباس شده است؛ X-Men: The Last Stand بر اساس 'Dark Phoenix Saga' اوست؛ و The Wolverine بر اساس کامیک به همین نام است. در کامیک، جهان آینده در سال 2013 قرار داشت، همان سالی که فیلمبرداری نسخه سینمایی آغاز شد. /// زخمهای گلولهای که بر روی سینه ولورین در زمان ورود به دهه 70 ظاهر میشود، به شکل ستاره بزرگ شمالی است. این یک ادای احترام به سری انیمه 1980، Fist of the North Star است که شخصیت اصلی آن، کنشیرو، همین الگوی زخم را بر روی سینهاش دارد. /// قبل از ساخت فیلم، برایان سینگر یک گفتوگوی دو ساعته با جیمز کامرون درباره چگونگی قابل انجام و قابل کار کردن مفهوم سفر در زمان در فیلم داشت. با توجه به تجربه کامرون به عنوان کارگردان Terminator و Terminator 2، آنها مفاهیمی مانند جهانهای جایگزین و نظریه رشته (یک حوزه از فیزیک کوانتومی که چندین جهان را تعریف میکند) را مورد بحث قرار دادند. /// به وضوح از روی تیتراژ میتوان فهمید که این یک گروه بازیگران بسیار قوی است. اگر به دنبال شواهد بیشتری هستید، چهار بازیگر زن اصلی X-Men در این فیلم (هالی بری، جنیفر لارنس، الن پیج و آنا پاکوین) همگی نامزدهای جایزه اسکار هستند، در حالی که شش بازیگر مرد اصلی (هیو جکمن، مایکل فاسبندر، جیمز مکآووی، ایان مککلن، پاتریک استوارت و پیتر دینکلیج) همگی نامزدهای گلدن گلوباند.
با داشتن چنین گروه بازیگران معتبری، جای تعجب نیست که عملکردها به طور کلی در سطح بالایی قرار دارند. با این حال، گروه بزرگ به این معناست که همه فرصت یکسانی برای درخشش ندارند؛ برای مثال، حضور هالی بری بیشتر از یک cameo نیست. در واقع، من در حال تلاش برای یادآوری هستم که آیا او حتی یک خط دیالوگ در فیلم داشته یا فقط بارانی ایجاد کرده است. و کل گروه آینده تقریباً بهطور کامل کنار گذاشته شدهاند، به طوری که عادیهای شناختهشده کمترین کاری برای انجام دارند جز اینکه مقداری توضیح دهند، در حالی که اضافههای مختلف (بیشاپ، بلینک، وارپث، ساناسپات و غیره) هیچ معرفیای بهدست نمیآورند، بنابراین ما دلیل چندانی برای اهمیت به آنها یا سوگواری برای مرگشان نداریم. در واقع، برای اکثر آنها حتی مطمئن نیستم که نامشان را تا پایان تیتراژ بدانیم. عدم تمرکز بر زمان آینده قطعاً یک ناامیدی بود. به همین دلیل، بهترین عملکردها بیشتر از گذشته بهدست میآید، با تلاشهای قابل توجهی از لارنس، فاسبندر، جکمن و غیره. با این حال، فردی که برای من از جمع متمایز میشود، جیمز مکآووی است که من او را به عنوان چارلز کزاویر جوان فوقالعاده میدانم. این واقعیت که او قویترین شخصیتپردازی و بیشترین کار برای انجام دارد، قطعاً کمک میکند. ما ابتدا او را به عنوان فردی بسیار شکسته مییابیم که هم از لحاظ جسمی و هم روحی در درد زیادی به سر میبرد، اما با کمک ولورین او میتواند دوباره به مسیر خود برگردد.
دو اضافه قابل توجه به دنیای X-Men در این فیلم، کوئیک سیلور با بازی اوان پیترز و بولیور تراسک با بازی پیتر دینکلیج بودند. و در نهایت، نتیجه برای هر دو کاملاً با پیشبینیهای قبلی در تضاد بود. تصاویر تبلیغاتی برای کوئیک سیلور باعث شده بود که طرفداران قبل از اینکه فیلم به سینماها برسد، چاقوهایشان را تیز کنند تا او را به خاطر نوعی از دیوانگی که مخصوص نوکهای لباس بتمن است، تکهتکه کنند. و بله، باید بگویم که ظاهر او هنوز هم به نوعی عجیب و احمقانه به نظر میرسد، مانند جولین آسانژ که توسط لیدی گاگا طراحی شده است. با این حال، به عنوان یک شخصیت، او واقعاً فوقالعاده است و معرفی او بدون شک یکی از بهترین اضافهها به فرانچایز از زمان نایتکلاور آلن کامینگ در X2 است. و درست مانند نایتکلاور که در ورودش به کاخ سفید درخشش داشت، کوئیک سیلور نیز در یک نقطه فرصتی پیدا میکند که تمام توجه را به خود جلب کند تا واقعاً نام خود را در اینجا به ثبت برساند. این بار فرار از پنتاگون است که در آن سرعت فوقالعادهاش بهخوبی به کار میآید و صحنهای فوقالعاده سرگرمکننده و خلاقانه را فراهم میآورد که به او این اجازه را میدهد تا فیلم را از ستارههای بزرگترش بدزدد، قبل از اینکه متأسفانه به سرعت ناپدید شود. نحوه نوشته شدن او کمی ناامیدکننده است و به نظر میرسد که فقط برای آزاد کردن فضا برای دیگران انجام شده است. با این حال، این باعث میشود که تماشاگران بیشتر بخواهند، بنابراین خبر خوب این است که او در X-Men: Apocalypse نیز حضور خواهد داشت. تنها نگرانی من درباره شخصیت این است که آیا واقعاً او را بیش از حد قدرتمند ساختهاند. آنها قدرتهای او را به گونهای نشان میدهند که تصور میکنید او میتواند هر جهشیافتهای، حتی مگنیتو و کزاویر، را قبل از اینکه حتی فرصتی برای پاسخ داشته باشند، نابود کند.
ناامیدی واقعی در بین بازیگران مربوط به تراسک دینکلیج است. اکنون دینکلیج بازیگر بزرگی است و هیچ شکی در این مورد وجود ندارد و فکر میکنم که او در اینجا کار خوبی انجام میدهد. اما به نظر من، شخصیتی که او با آن مواجه است کمی کسلکننده است (خصوصاً برای "بدمن" فرضی فیلم)، و به او خیلی کم فرصت میدهد که واقعاً در آن عمیق شود. این نیز یکی از چند نقص اصلی فیلم در نظر من است؛ عدم وجود یک شرور قوی. تراسک به نوعی به جای سناتور کلی در اولین فیلم X-Men قرار میگیرد، اما آن فیلم همچنین مگنیتو و برادران جهشیافتهاش را به عنوان شرور داشت. در حالی که X-Men آینده با تهدید قابل توجه سنتینلها روبرو هستند، اینها موجوداتی نسبتاً بیچهره و بدون شخصیت واقعی هستند که میتوانند با X-Men تعامل داشته باشند. این به این معنا نیست که آنها برای قهرمانان جهشیافته ما مؤثر نیستند، اما شما احساس میکنید که باید یک شرور بزرگ در راس این ماشینها وجود داشته باشد. از نظر طراحی، سنتینلها ممکن است طرفداران واقعی X-Men را ناامید کنند و احتمالاً عصبانی سازند، زیرا شباهت کمی به همتایان کامیکی خود دارند. در واقع، آنها چندان از تخریبگر که در فیلم Thor اول مشاهده کردیم، فاصله ندارند. با این حال، نمیتوان انکار کرد که آنها تأثیرگذار هستند؛ در واقع، آنها موجوداتی بسیار ترسناک و نگرانکننده هستند. حقیقت این است که X-Men مرگهای بسیار خشن و زشت را تجربه میکنند که این احساس را شدت میبخشد.
**نکات جالب فیلم** - برایان سینگر در مصاحبهای با مجله امپایر (مه 2014) درباره "تغییر تاریخ" صحبت کرد. کارگردان اظهار داشت: "نمیخواهم مردم درباره پاک کردن فیلمها وحشتزده شوند. من به جهانهای چندگانه اعتقاد دارم" و توضیح داد که برخی از وقایع ممکن است بخشی از تاریخ جهانهای جایگزین باشند. /// در کامیک "Days of Future Past" این کیتی پراید (کیتی پراید) بود که به گذشته سفر کرد؛ در فیلم این ولورین است. به گفته نویسنده سایمون کینبرگ، کیتی به عنوان مسافر زمان در نظر گرفته شده بود اما این موضوع کارساز نبود: "کیتی در دوران مگنیتو و کزاویر جوان، 20 سال سن نداشت. پاسخ فوری به این مسئله شخصیت دیگری بود که پیر نمیشد. ولورین تنها شخصیتی است که در سال 1973 مانند آینده به نظر میرسد." بنابراین، ولورین به عنوان یک شخصیت جاودانه و بدون سن انتخاب شد که میتواند پل بین گذشته و آینده باشد. /// برای ایجاد حس سرعت فوقالعاده کوئیک سیلور، برایان سینگر صحنههای او را با فرمت خاصی با سرعت 3600 فریم در ثانیه فیلمبرداری کرد. این بدان معناست که کوئیک سیلور 150 برابر سریعتر از حالت عادی حرکت میکند. /// جاش هلمن در اصل قرار بود به عنوان یک جوان کین مارکو/جاگرنوت انتخاب شود. اما جاگرنوت از فیلم حذف شد و هلمن نقش جوان ویلیام استایکر را به دست آورد. /// برایان سینگر شخصیت بولیور تراسک را بر اساس آدولف هیتلر طراحی کرد؛ "همانطور که هیتلر یهودیان را به عنوان یک مقصر برای اتحاد قسمتهای تاریک اروپا استفاده کرد، او نیز همین کار را با جهشیافتگان انجام میدهد. اما او نه یک آریایی بلندقد و کامل بود - او یک مرد کوتاه و بامزه بود!"
با توجه به داستان نسبتاً پیچیده و پر تلاطم که شامل دو خط زمانی و آنچه به نظر میرسد دهها شخصیت باشد، فکر میکنم نویسنده فیلم، سایمون کینبرگ، واقعاً کار قابل توجهی در حفظ تعادل همه چیز انجام میدهد و تقریباً اطمینان حاصل میکند که همه چیز معنایی دارد. با توجه به مشکلات پیچیدهای که او باید با آنها سر و کار داشته باشد، شاید ناعادلانه باشد که به آن ایراد بگیرم. اما این فیلم برای طرفداران کامیک ساخته شدهاند، چه انتظاری جز جزیینگری داریم؟ :D فیلم هنوز هم نمیتواند به چند سوال کوچک پاسخ دهد، شاید به این دلیل که این آشفتگی زمانبندی تقریباً انجام این کار را غیرممکن میکند. با این حال، سوالهایی همچنان باقی است، مانند اینکه چگونه چارلز کزاویر هنوز زنده است در حالی که در X-Men: The Last Stand کشته شده بود؟ موضوع چنگالهای ولورین و تغییر مداوم آنها بین آدامانتیوم و استخوان چیست؟ هنوز هیچ توضیحی در مورد اینکه چرا کزاویر و میستیک در سهگانه اصلی یکدیگر را نمیشناختند، اما طبق این فیلمها بسیار نزدیک بودند وجود ندارد. فیلمنامه باید وقت زیادی را صرف تلاش برای ایجاد داستان کند که فرصتی برای تمرکز بر شخصیتهای واقعی در دل آن وجود ندارد. به عنوان شخصی که از رابطه و تعامل مگنیتو و کزاویر در First Class لذت بردهام، این واقعاً ناامیدکننده است. و احساس میشود که در کل فیلم حتی یک خط دیالوگ وجود ندارد که توضیحی نباشد.
فیلمنامه همچنین نتوانسته است به چند مسئله جدید بپردازد و شاید به امید اینکه ما متوجه نشویم، به سادگی از کنار آنها عبور کرده است. به عنوان مثال، کیتی پراید (الن پیج) چگونه و چه زمانی توانایی ارسال آگاهی مردم از طریق زمان را پیدا کرده است؟ و شاید فقط من باشم، اما موضوع کلیدی (و این یک موضوع بسیار مهم است) درباره اینکه خون میستیک برای توسعه سنتینلها چقدر حیاتی است، به نظر میرسد که از نظر منطقی مبهم و سوالبرانگیز باشد. اگر قرار بود به این مسیر برویم، فکر میکنم روگ انتخاب منطقیتری باشد زیرا توانایی او در بازتولید قدرتهای دیگر جهشیافتگان است، نه فقط تغییر ظاهر فیزیکیاش. به نوعی به نظر میرسد که آنها فقط سعی میکنند میستیک را تا حد ممکن در فیلم مهم جلوه دهند، که بهطور عمده به دلیل صعود نجومی جنیفر لارنس از زمان First Class است. در واقع، با پیر شدن هیو جکمن و پایان روزهایش به عنوان ولورین، در حال جستجوی چهره جدیدی برای این فرانچایز هستند. با چنانینگ تاتوم که قرار است نقش گمبت را ایفا کند، او به عنوان گزینهای مناسب برای به دست گرفتن این نقش به نظر میرسد. با این حال، با Days of Future Past، آنها قطعاً به دنبال قرار دادن جنیفر لارنس به عنوان یک گزینه دیگر برای به عهده گرفتن این نقش در صورت تمدید قرارداد فعلیاش هستند. شک ندارم که هیچکس هرگز پیشبینی نمیکرد که میستیک به این شکل به جلو برود. اوه و فقط به عنوان یک نکته کوچک دیگر؛ آیا تنها کسی بودم که فکر میکردم کار گریم میستیک این بار به طرز عجیبی بد به نظر میرسد؟ به نظر میرسد که اکنون خیلی غیرواقعیتر از همیشه، حتی 14 سال پیش به نظر میرسد.
چند فکر دیگر برای جمعبندی. پس از شروع تازهای که First Class بود، بازگرداندن ولورین و دوباره تبدیل کردن او به یک شخصیت مرکزی، به نوعی یک قدم به عقب به نظر میرسد. با اینکه او تنها دو فیلم رسمی انفرادی داشته است، این تقریباً به نظر میرسد که ششمین فیلم متمرکز بر ولورین است که اکنون در این سری داریم. و اگر قرار است او را بازگردانید، فکر میکنم باید حداقل از او به درستی استفاده کنید. ویژگی قوی او برای من به عنوان یک جنگجوی بیرحم و قوی است، اما DoFP واقعاً فرصتهای چندانی برای او فراهم نمیکند تا چنگالهای نمادینش را بیرون بیاورد و بیشتر در نقش یک دیپلمات قرار میگیرد که سعی در حفظ صلح بین مگنیتو و کزاویر دارد. واقعیت این است که فیلم بسیاری از جهشیافتگان معرفیشده در First Class را بهطور خارج از صحنه میکشد که برایم بسیار ناامیدکننده بود. و با وجود پورتالهای بلینک، احساس نمیکنم که فیلم به خوبی دینامیک تیمی که در First Class وجود داشت، را به تصویر کشیده باشد، با چند نفر از تیم که به ماموریتهای انفرادی میروند یا دشمنانشان را به تنهایی از بین میبرند. و حالا چند چیز دیگر که دوست داشتم. در حالی که ما از آن بسیار کم میبینیم، ویرانهای که زمین در آینده به آن تبدیل شده است، یک لمس بسیار مؤثر و تحریککننده است و یکی که جنگ آینده را به یاد میآورد، همانطور که در فیلمهای ترمیناتور دیدهایم. و یک لمس کوچک که واقعاً دوست داشتم، بازسازی فیلمهای خبری از دهه برای مطابقت با فیلمهای واقعی از آن دوران است. به نظر میرسد که مانند فیلم زاپرودر از JFK باشد.
در میان طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی، سال 2008 به عنوان یک نوع مقدس برای این ژانر شناخته میشود؛ انتشار هر دو The Dark Knight و Iron Man که دو تا از تحسینشدهترین و محبوبترین ورودیها تا به حال هستند، این شهرت را به آن بخشیده است. سال 2014 تاکنون شاهد انتشار دو تلاش بزرگ (The Winter Soldier و Days of Future Past) بوده است؛ اگر Guardians of the Galaxy به وعدههای تریلرهایش عمل کند، ممکن است یک رقیب جدید برای عنوان سال مقدس فیلمهای کمیک داشته باشیم.
**نتیجهگیری** - میدانم که در این بررسی به بسیاری از نقصهای فیلم اشاره کردهام (شاید به عنوان پاسخی به تمام تحسینها) اما حقیقت این است که هنوز هم آن را یک ورودی بسیار سرگرمکننده به سری X-Men میدانم. به عنوان نتیجه برخی از آن نقصها، من به اندازه بسیاری از دیگران از آن راضی نیستم. در حال حاضر، من آن را در جایگاه دوم در بین فیلمهای ابرقهرمانی 2014 قرار میدهم، پس از Captain America: The Winter Soldier عالی، و پس از یک بار تماشا، به عنوان سومین فیلم در بین فیلمهای X-Men.
یک نکته که باید حتماً اضافه کنم، وضعیت من در حین تماشای فیلم است. از آنجا که برای مدت طولانی احساس خوبی نداشتم، وقتی به تماشای آن رفتم، حس خوبی نداشتم؛ احساس خستگی و کمی بدحالی میکردم. بنابراین این موضوع ممکن است کمی لذت من را کاهش داده باشد و به این معناست که احتمالاً امتیاز من در تماشای مجدد بالا خواهد رفت.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران