برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
توصیه کردن این بازتفسیر جدید از افسانه آرتور دشوار است. این فیلم خیلی خوب نیست، اما به نظر میرسد که میتواند تجربه جالبی در سینما باشد. متأسفانه، حالا که اکرانش به پایان رسیده و به دلیل کیفیت پایینش نمیتوانم تصور کنم که هرگز دوباره روی پرده نمایش برود. بنابراین، تنها راهی که میخواهم این فیلم را ببینم، به گونهای است که دیگر نمیتوان آن را...
توصیه کردن این بازتفسیر جدید از افسانه آرتور دشوار است. این فیلم خیلی خوب نیست، اما به نظر میرسد که میتواند تجربه جالبی در سینما باشد. متأسفانه، حالا که اکرانش به پایان رسیده و به دلیل کیفیت پایینش نمیتوانم تصور کنم که هرگز دوباره روی پرده نمایش برود. بنابراین، تنها راهی که میخواهم این فیلم را ببینم، به گونهای است که دیگر نمیتوان آن را مشاهده کرد. زیرا واقعاً خوب نیست.
این فیلم، کملوت را به سبک سرزمین میانه به تصویر کشیده و با اینکه من از دیالوگهای پرزرق و برق این بریتانیاییها در فیلمهایم لذت میبرم، اما فرمول گای ریچی به این نوع داستانها نمیخورد. این فرمول فقط در فیلم اول «شرلوک هولمز» کمی جواب داد و او از آن زمان فاصله بیشتری گرفته است. حالا او قرار است به «علاالدین» بپردازد؟ من ارتباطی نمیبینم. متأسفانه باید بگویم که واقعاً دوست دارم گای ریچی به سبک خود بازگردد. یا اگر دیگر به کار روی این فضای گانگستری بریتانیایی علاقهای ندارد، حداقل باید به جلو حرکت کند و پروژههای جدیدی را دنبال کند.
امتیاز نهایی: ★★½ - خیلی چیزها بود که برایم جذاب بود، اما بهعنوان یک کل خیلی خوب عمل نکرد.
**نگاهی متفاوت به «شمشیر در سنگ»!**
این فیلم با یک سورپرایز کوچک آغاز شد. میدانستم که فیلمی از گای ریچی است و از تمام فیلمهای قبلیاش لذت بردهام. اما به دلایلی احساس کردم که به این فیلم چندان علاقهای ندارم. حتی تریلر هم چندان جذاب به نظر نمیرسید. اما حالا که فیلم را تماشا کردم، متوجه شدم که کاملاً اشتباه قضاوت کردم. هنوز شاهکار نیست، اما به مراتب سرگرمکنندهتر است. گرافیکها فوقالعاده بودند و فضاها کاملاً مخاطب را جذب میکردند. داستان و حرکات نمایشی به همراه برخی از صحنههای آهسته، بهطور دقیق و جذاب ارائه شده بودند.
همه با داستان پایهای پادشاه آرتور آشنا هستند. داستان با درگیری دو برادر و سپس بزرگ شدن یک جوان در یک فاحشهخانه آغاز میشود. وقتی شهر بهتدریج درگیر افسانه بازگشت شاهزاده افسانهای به تاج و تخت میشود، پادشاه، وورتگیرن، قسم میخورد که او را زودتر پیدا کند و تهدید را از بین ببرد. اما آنچه پس از او میآید، فراتر از انتظارات اوست. او باید کارهایی را که سالها پیش شکست خورده بود، به پایان برساند. از سوی دیگر، آرتور تمام حمایتها را دارد، بهویژه شمشیر افسانهای که از پدرش به او رسیده است.
من قبلاً انیمیشن دیزنی را در کودکی دوست داشتم. این فیلم کاملاً متفاوت بود. در این فیلم زنده، به طور کامل آنچه را که مخاطبان انتظار داشتند، ارائه داد. موسیقی نیز مزیت دیگری بود. تمام بازیگران خوب بودند. ظهور چارلی هانام نیز جالب بود. فیلمهای اخیرش او را به سطح بعدی رسانده است. بدون شک یک ستاره در حال ظهور است. با وجود عدم موفقیت در باکس آفیس، این فیلم به مراتب بهتر از آنچه تصور میشود است. بار دیگر منتقدان فیلم اشتباه کردند. برای یک بار تماشا خوب است.
**7/10**
این روزها با بچهها فیلمهای زیادی را تماشا کردهایم و از 24ام تا حالا حسابی به قفسه فیلمهایمان پرداختهایم.
دیروز نوبت به بازنگری افسانههای پندراگونی در قالب «پادشاه آرتور: افسانه شمشیر» رسید. معمولاً فکر میکنم که کار با داستانهای کلاسیک و اثباتشده خطرناک است. نباید چیزی را که خراب نیست، تعمیر کرد. با این حال، این بازنگری را نسبتاً سرگرمکننده یافتم.
داستان اصلی، خوشبختانه، همان است: اوتر کشته میشود، اکسکالیبور در سنگ مینشیند، آرتور اکسکالیبور را از سنگ بیرون میکشد، نبردهای زیادی رخ میدهد و آرتور به پادشاهی میرسد. اما جزئیات این داستان بهطور مکرر بازنگری شده است.
فیلم با اکشنهای جذابی آغاز میشود که در آن اوتر با موردرد (بله، موردرد در صحنههای آغازین، همانطور که گفتم، بازنگری…) که با جادو سیاه و فیلهای جنگی به کملوت حمله میکند، درگیر میشود. نمیتوانم خیلی در مورد آنچه اتفاق میافتد بدون افشای بیش از حد بگویم، اما شمشیر در سنگ مینشیند و آرتور به جایی دیگر میرود.
فیلم از ابتدا دو نکته را به وضوح بیان میکند: اینکه این یک برداشت متفاوت از افسانه پندراگون است و اینکه بر اکشن، جادو سیاه و جلوههای ویژه تأکید زیادی دارد. در این مرحله کمی نگران بازنگری این افسانه بودم اما همانطور که از متن بالا نتیجهگیری کردید، در کل از فیلم لذت بردم.
فیلم به نشان دادن بزرگ شدن آرتور در شرایطی نسبتاً بدتر از آنچه در داستانهای سنتی میبینیم ادامه میدهد، اما این کار را به سرعت انجام میدهد و بهسرعت به جایی میرسیم که آرتور شمشیر را از سنگ بیرون میکشد.
در اینجا کمی با فیلم مشکل دارم. این لحظه کمی غیرقابل انتظار و حتی ناامیدکننده به نظر میرسید. هیچ لحظه بزرگی از شگفتی وجود نداشت، فقط سردرگمی. همانطور که خلاصه فیلم اشاره میکند، آرتور نه آماده است و نه تمایل دارد که پادشاه شود. بنابراین در این نقطه همه باید از دردسر متقاعد کردن او عبور کنند. من به ندرت از مفهوم قهرمان reluctant خوشم میآید. خستهکننده است!
خوشبختانه آرتور یک گروه شاد از دوستان دارد که به او کمک میکنند تا مسیر درست را انتخاب کند و این جایی است که فیلم زمان زیادی را صرف میکند. با آرتور بهعنوان یک رابین هود در جنگل و او و دوستانش که به وورتگیرن میچسبند. البته هر از چندگاه آرتور به سمت سرنوشتش سوق داده میشود و زمانی که او تصمیم میگیرد، خوب، بهدرستی تحت فشار قرار میگیرد که اکسکالیبور را بردارد، این صحنه به یک جشنواره جلوههای ویژه تبدیل میشود.
از نظر بازیگری و شخصیتها، میتوانم بگویم که همه کار خود را به خوبی انجام دادند. خود آرتور با نقش قهرمان reluctant مواجه است، که قبلاً گفتم چندان از آن خوشم نمیآید، اما او کارش را به خوبی انجام میدهد. وورتگیرن هم بهعنوان شخصیت اصلی شرور بد نیست. من واقعاً از کار جادوگر خوشم آمد، با اینکه بیشتر اوقات به دوردستها نگاه میکرد و پلکهایش را میزد. اما زمانی که اتفاقات در حال وقوع بود، شما نمیخواهید این دختر به سمت شما پلک بزند!
طبیعتاً همه چیز به تدریج به سمت نبرد بزرگ بین آرتور و وورتگیرن پیش میرود و دوباره، فکر میکنم این صحنه بهخوبی اجرا شده است. کلی اکشن، جادو و جلوههای ویژه. من واقعاً از نحوه پیشرفت داستان در انتها و تمام جلوههای بصری لذت بردم. چیزی که در این نسخه از داستان بیشتر از همه برایم جذاب بود، این بود که این پایان به اندازه داستانهای معمولی پادشاه آرتور تراژیک نبود.
خلاصه اینکه، اگر شما نسبت به آنچه که افسانه پندراگون باید باشد، نظر قاطعی دارید، فیلم دیگری ببینید. اگر هم نه و به دنبال یک ماجراجویی فانتزی در دنیای پندراگون هستید، ممکن است این فیلم را دوست داشته باشید. من که لذت بردم!
وقتی این فیلم سال گذشته اکران شد، من گای ریچی را نمیشناختم و فکر میکردم چرا مردم باید چنین فیلمهای احمقانهای بسازند. سپس درباره گای ریچی و فیلمهای شگفتانگیزش یاد گرفتم، اما هنوز هم فکر میکردم؛ چرا گای ریچی فیلمی میسازد که اینقدر متفاوت از سبک معمولش به نظر میرسد؟ امروز، بالاخره فیلم را تماشا کردم و از تمام افکار قبلیام پشیمانم.
در 10 دقیقه ابتدایی کمی خستهکننده است و میپرسید چرا او سبک خودش را ترک کرده است. سپس اکشن واقعی آغاز میشود و دیالوگها، زوایای دوربین، برشها، موسیقی و همه چیز به سبک خاص ریچی میرسد! بار دیگر، این فیلم انرژی بالایی دارد بدون اینکه اکشن بیش از حدی داشته باشد. علاوه بر این، این بار انگلستان را در دنیایی متفاوت و زمانی متفاوت میبینیم.
همچنین، وجود جود لاو بهعنوان پادشاه شیطانی... واقعاً همه چیز بود.
اما اگر میخواهید پادشاه آرتور را بهصورت سنتی، قدیمی و کلاسیک ببینید، فکر نمیکنم که این فیلم را دوست داشته باشید.
**اکشن زیاد، CGI زیاد، هزینه زیاد، اشتباهات آنیکرونیک زیاد، حس تاریخی کم و سرمایهگذاری اندک روی شخصیتها در فیلمی که برای فراموشی ساخته شده است.**
نمیتوانم تعداد فیلمهایی را که درباره افسانههای آرتور یا شخصیتها یا عناصر آن وجود دارد، بشمارم. میتوانم چند مثال ذکر کنم، اما فکر میکنم هر یک از خوانندگان از این موضوع آگاه است و حداقل دو یا سه فیلم درباره آن دیدهاند. و حقیقت این است که برخی از این فیلمها به یاد ماندنی و قابل توجه هستند. برخی دیگر نه چندان. این فیلم خاص به نظر میرسد به زودی فراموش خواهد شد. کارگردانی شده توسط گای ریچی، کارگردانی جاهطلب که فیلمهای رضایتبخش را به آسانی به ما میدهد و به همان اندازه ما را با وحشتها میزند، بهاصطلاح آغاز یک مجموعه ششگانه بود که هرگز به واقعیت نخواهد پیوست. در واقع، این فیلم بهقدری هزینهبر بود که هیچ شانسی برای سودآوری برای وارنر بروس نداشت و در نتیجه، پروژه لغو شد.
بیایید واقعبین باشیم، فیلم حتی بد نیست و نسبتاً سرگرمکننده است. با این حال، احساس کردم که واقعاً به افسانههای آرتورین توجه نکرده است و فقط عناصر اصلی آن و نام شخصیتها را برای خلق داستانی جدید که در آن CGI چشمگیر بدرخشد، گرفته است. در واقع، اینجا است که ارزشهای تولید و جنبههای فنی فیلم به چشم میآید: CGI با کیفیت بالا، پر از جلوههای بصری زیبا، و نبرد نهایی بین آرتور و وورتگیرن شاید یکی از مثالهای بهخوبی اجرا شده باشد. افکتهای صوتی بهخوبی عمل میکنند و اثر تقریباً غوطهوری ایجاد میکنند، بهویژه اگر سیستم صوتی خوبی داشته باشید. لباسها، طراحی صحنه، همه چیز عالی و بسیار خوب انجام شده است. این فیلم هزینه بالایی داشت، اما پولی که سرمایهگذاری شده، به وضوح قابل مشاهده است.
یکی دیگر از نقاط قوت فیلم، بازیگران برجستهاش است که در آن جود لاو بهویژه درخشان است. واقعاً، این بازیگر در مرحله عالی از حرفهاش قرار دارد، پروژههایش را به خوبی انتخاب میکند و نشانههایی از بلوغ و تعهد به کارش نشان میدهد. در این فیلم، او بهقدری ماهر و خوب است که تمام توجه را به خود جلب میکند و به شخصیتش هالهای از شرارت و جنون نزدیک به فردی که بهخاطر قدرت فاسد شده است، میبخشد. همچنین از کار دیجیمن هونسو هم خوشم آمد، و حتی چارلی هانام نیز خوب عمل کرد، هرچند که از نحوه به تصویر کشیدن آرتور چندان راضی نیستم. اریک بنا هم کار خوبی را انجام داده، اما فضایی برای کار بیشتر ندارد و باقی بازیگران نیز به همین صورت. این فیلم برای زنان خوب نیست: آسترید فریسبی بهطرز مضحکی کماستفاده است، در حالی که آنابل والیس و پاپی دیلینجن تقریباً به نقشهای فرعی تقلیل یافتهاند.
این به اولین مشکل فیلم برمیگردد: این فیلم بهقدری معاصر است که نمیتواند جو قرن ششم قبل از میلاد را به من منتقل کند، که دورهای است که معتقدند آرتور وجود داشته است. با وجود مناظر، لباسها و حتی وجود برخی عناصر معماری زیبا که با امپراتوری روم مرتبط است (آکوادوکها ویرانشده، برخی طاقها، برخی حمامهای عمومی قدیمی و حتی یک آمفیتئاتر)، شخصیتها هرگز واقعاً افراد آن زمان نیستند و رفتارشان بهطرز واضحی نشاندهنده قرن بیست و یکم است. و سپس هنوز هم اشتباهات آنیکرونیک مشهودی مانند استفاده از شمشیرها (و دیگر سلاحها و لباسها) از قرن سیزدهم و چهاردهم در فیلمی که قرار بود تقریباً 700 سال قبلتر باشد، وجود دارد. یک مثال دیگر از آنیکرونیسم نیز حضور وایکینگها در فیلم است، در حالی که بهتر بود پیکها، آنگلها، جوتها و حتی برخی ساکسونها را داشته باشیم، که مردمی هستند که ارتباط کمی با وایکینگها دارند، زیرا گسترش دریایی آنها قرنها بعد اتفاق میافتد.
یکی دیگر از مشکلات این فیلم، کارگردانی بینظم ریچی است. او بهقدری مجذوب CGI و جلوههای بصری شده بود که از بقیه غافل شد. کار فیلمبرداری و سینماتوگرافی نسبتاً ضعیف و ناامن است؛ در حالی که ویرایش بهنظر میرسد که برشهای تصادفی انجام میدهد و چندان مؤثر یا ظریف نیست. موسیقی متن نیز بیمزه و بهخوبی در ذهن نمیماند. بهعلاوه، افراط در CGI و جلوهها باعث شده که فیلم احساس مصنوعی و عاری از احساس و قلب داشته باشد، با این حال هنوز هم بهعنوان یک فیلم گرانقیمت به نظر میرسد.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
از ۱۰ /۵ میدم ، شبیه مورتال کمباد بود تا فیلم
عاشق تدوین این فیلمم
با بازی فوقالعاده جکی بوی خخ بضیاتون میدونید جکی بوی ینی چی
واقعا فیلم خوش ساختی بود اگه از سبک تاریخی و فانتزی خوشتون میاد حتمی اینو ببینید و با بازیگریی عالی چارلی بهتر هم شد