برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
رامبو حال باید با گذشتهاش روبرو شده و از مهارتهای جنگی بی رحمانهاش کمک بگیرد تا دختر یکی از دوستانش که توسط کارتل های مواد مخدر مکزیکی دزدیده شده را نجات دهد و انتقام بگیرد. این فیلم داستان انتقامی مرگبار است و پنجمین فیلم از سری فیلم های رامبو است که این بار نیز، سیلوستر استالونه نقش رامبو را ایفا می کند...
رامبو حال باید با گذشتهاش روبرو شده و از مهارتهای جنگی بی رحمانهاش کمک بگیرد تا دختر یکی از دوستانش که توسط کارتل های مواد مخدر مکزیکی دزدیده شده را نجات دهد و انتقام بگیرد. این فیلم داستان انتقامی مرگبار است و پنجمین فیلم از سری فیلم های رامبو است که این بار نیز، سیلوستر استالونه نقش رامبو را ایفا می کند...
**تفنگ، کشتار، انفجار و نفرت از بیگانگان - همه چیزهایی که از یک فیلم رمبو انتظار دارید؛ بسیار سرگرمکننده است.**
کُل. سم تروتمَن: _به این که چه میکنی فکر کن. دور تا دور ساختمان پوشیده شده است. هیچ راه فراری وجود ندارد. نزدیک به ۲۰۰ مرد آنجا هستند و تعداد زیادی M-16. تو همه کارها را برای به وقوع پیوستن این جنگ خصوصی انجام دادی. تو...
**تفنگ، کشتار، انفجار و نفرت از بیگانگان - همه چیزهایی که از یک فیلم رمبو انتظار دارید؛ بسیار سرگرمکننده است.**
کُل. سم تروتمَن: _به این که چه میکنی فکر کن. دور تا دور ساختمان پوشیده شده است. هیچ راه فراری وجود ندارد. نزدیک به ۲۰۰ مرد آنجا هستند و تعداد زیادی M-16. تو همه کارها را برای به وقوع پیوستن این جنگ خصوصی انجام دادی. تو به اندازه کافی آسیب زدی. این ماموریت تمام شده، رمبو. آیا میفهمی؟ این ماموریت تمام شده است. به آنها نگاه کن. به آنها نگاه کن. اگر حالا این را تمام نکنی، آنها تو را خواهند کشت. آیا این چیزی است که میخواهی؟ تمام شده، جانی. تمام شده._
جان رمبو: _هیچ چیز تمام نشده است. هیچ چیز. تو فقط نمیتوانی آن را خاموش کنی. این جنگ من نبود. تو از من خواستی، من از تو نخواستم. و من آنچه که باید انجام میدادم را انجام دادم تا پیروز شویم، اما کسی نمیخواست ما پیروز شویم. و وقتی به دنیا برگشتم، همه آن مگسها را در فرودگاه دیدم که به من اعتراض میکردند، به من تف میانداختند و مرا "قاتل بچهها" مینامیدند و از این قبیل کلمات زشت. آنها چه کسانی هستند که به من اعتراض میکنند، هان؟ آنها چه کسانی هستند، مگر اینکه آنها هم من بوده باشند و آنجا بوده باشند و بدانند که چه جهنمی دارند فریاد میزنند؟_
تروتمَن: _این یک زمان بد برای همه بود، رمبو. همه چیز در گذشته است._
رمبو: _برای تو. برای من، زندگی غیرنظامی هیچ است. در میدان، ما یک کد افتخار داشتیم. تو از من حمایت میکردی، من هم از تو. اما اینجا، هیچ چیز نیست._
تروتمَن: _تو آخرین نفر از یک گروه نخبه هستی. اینطور به پایان نرسان._
رمبو: _در آنجا، من میتوانستم یک هلیکوپتر مسلح پرواز دهم. میتوانستم یک تانک رانندگی کنم. من مسئول تجهیزات میلیوندلاری بودم. اما اینجا، حتی نمیتوانم یک کار پارک کردن ماشین پیدا کنم. کجاست همه؟ اوه، خدا. من دوستی داشتم که در نیروی هوایی بود. من همه این آقایان را داشتم. در آنجا، من همه این مردان لعنتی را داشتم که دوستانم بودند. اما اینجا، هیچ چیز نیست. یادت هست دانفورث؟ او آن دستبند سیاه را میپوشید و یکی از آن ماژیکهای جادویی را برداشت. او آن را به لاسوگاس فرستاد، چون ما همیشه درباره لاسوگاس صحبت میکردیم و درباره این ماشین لعنتی، این شورولت قرمز '58؛ او درباره این ماشین صحبت میکرد و میگفت که ما قرار است تا زمانی که لاستیکها خراب شوند، دور بزنیم. [شروع به گریه میکند] ما در این بار در سایگون بودیم و این بچه میآید، این بچه با یک جعبه واکس کفش. و میگوید: "لطفاً واکس، واکس". من گفتم "نه." او ادامه داد و جوئی گفت "آره." و من رفتم تا چند تا آبجو بگیرم، و جعبه سیمکشی شده بود، و او جعبه را باز کرد و لعنتی بدنش را به هر طرف پاشید. و او دراز کشیده بود و فریاد میکشید، تکههایش همه جای من بود و من سعی میکردم او را از خودم جدا کنم، میدانی، او دوستم بود و همه جای من بود. من خون و همه چیز داشتم و سعی میکردم او را کنار هم نگه دارم، هر وقت که میخواستم او را به هم بچسبانم، داخلش بیرون میآمد و هیچ کس کمک نمیکرد. هیچ کس کمک نمیکرد و او میگفت "میخواهم به خانه بروم. میخواهم به خانه بروم." او مدام نام من را صدا میکرد. "میخواهم به خانه بروم، جانی. میخواهم شورولتام را برانم." من گفتم "با چه؟ نمیتوانم پای لعنتیات را پیدا کنم. نمیتوانم پای لعنتیات را پیدا کنم." نمیتوانم این را از سرم بیرون کنم. هفت سال است که خوابش را میبینم. هر روز این را دارم. و گاهی، بیدار میشوم و نمیدانم کجا هستم. با کسی صحبت نمیکنم. گاهی روزی، هفتهای نمیتوانم این را از ذهنم بیرون کنم._
- _اولین خون_ (۱۹۸۲)؛ نویسنده: مایکل کازول، ویلیام ساکهایم، سیلوستر استالونه (بر اساس رمان ۱۹۷۲ دیوید موریل)؛ کارگردان: تد کاتچف
تروتمَن: _تو انتظار همدلی داری؟ تو این جنگ لعنتی را شروع کردی، حالا باید با آن کنار بیایی._
کُل. الکسی زایسن: _و ما این کار را خواهیم کرد. تنها یک موضوع زمان است تا به پیروزی کامل برسیم._
تروتمَن: _هیچ پیروزیای نخواهد بود. هر روز، ماشینهای جنگی شما زمین را به یک دسته از جنگجویان آزادیخواه ضعیف مسلح و ناقص واگذار میکنند. واقعیت این است که شما رقابتتان را دست کم گرفتهاید. اگر تاریخ خود را مطالعه کرده بودید، میدانستید که این مردم هرگز به کسی تسلیم نمیشوند. آنها ترجیح میدهند بمیرند تا به ارتش متجاوزی برده شوند. شما نمیتوانید مردمی را که اینگونه هستند شکست دهید. ما تلاش کردیم؛ ما قبلاً ویتنام خود را داشتیم. حالا نوبت شماست._
- _رمبو III_ (۱۹۸۸)؛ نویسنده: سیلوستر استالونه، شلدون لتچ؛ کارگردان: پیتر مکدونالد
رمبو: _برو زندگیات را بکن چون زندگی خوبی داری._
سارا میلار: _این همان کاری است که من سعی میکنم انجام دهم._
رمبو: _نه، آنچه که تو سعی میکنی انجام دهی این است که آنچه را که هست تغییر دهی._
سارا: _و چه هست؟_
رمبو: _اینکه ما مثل حیوانات هستیم. این در خون ماست. طبیعی است. صلح؟ این یک تصادف است. این همان چیزی است که هست. وقتی تحت فشار قرار میگیری، کشتن به آسانی نفس کشیدن است. وقتی کشتن در یک جا متوقف میشود، در جای دیگری آغاز میشود، اما این خوب است، چون تو برای کشورت میکشی. اما این کشور تو نیست که از تو میخواهد، بلکه چند مرد بالای سر هستند که آن را میخواهند. پیرمردها جنگ را شروع میکنند، جوانها به آن میجنگند، هیچ کس پیروز نمیشود، همه در وسط میمیرند و هیچ کس حقیقت را نمیگوید. آیا خدا قرار است همه اینها را از بین ببرد؟ وقت خودت را هدر نده، من این کار را کردم. برو خانه._
- _رمبو_ (۲۰۰۸)؛ نویسنده: آرت مونتراستلی، سیلوستر استالونه؛ کارگردان: سیلوستر استالونه
در طوفان نقدهای منفی که _رمبو: آخرین خون_ با آن مواجه شد، یکی که برجسته بود، انتقاد بیستاره ریچارد روپر برای _شیکاگو سانتایمز_ بود که در آن گفت: "_این یک قطعه زشت، بیشرمانه و مملو از خشونت و به شدت نفرتانگیز است._" من تقریباً با تمام این جمله موافقم. و من آن را دوست داشتم. اما بگذارید به سؤالی بپردازم. کدام یک "مسئولانهتر" است - فیلم سخت R-rated که هیچ تردیدی درباره محتوای خشونتآمیزش ندارد، یا فیلم برابر PG-13 که با حذف خونریزی، اما باقی گذاشتن وحشیگری، از این مسئله دور میشود؟ _آخرین خون_ فقط به طور متوسط بیشتر از فیلمهای _تیکن_ خشن است، اما در توصیف تأثیر خشونت بر بدن انسان، صداقت بیشتری دارد. این مانند شوخی قدیمی درباره _A-Team_ است - مهم نبود سطح خشونت چقدر است، واقعیت این است که ما هرگز خون نمیدیدیم و هرگز کسی نمیمرد، به این معنی بود که این یک سرگرمی خانوادگی بود. _آخرین خون_ سرگرمی خانوادگی نیست. نه اینکه بخواهد باشد. نه اینکه بخواهد باشد. این یک بازگشت به زمانی است که استودیوها R را به عنوان زنگ خطر نمیدیدند؛ داستانی ضعیف که به یک صحنه اکشن طولانی و به طور فزایندهای غیرقابل باور و وحشیانه منتهی میشود.
و این فوقالعاده است.
در عصر سیاسی درستگویی، هنگامی که تقریباً هر کسی با صدای عمومی میترسد چیزی بگوید که ممکن است باعث شود تا یک تذکر بگیرد، برای یک فیلم آسان است که برجسته شود، اما فقط اگر فیلمساز جرات داشته باشد که نسبتاً تنها بایستد. _Dragged Across Concrete_ (۲۰۱۸) اثر فوقالعاده S. Craig Zahler مثال خوبی است، یک قطعه بیشرمانه و زشت که از بروز نظراتی که ممکن است (به آرامی بگویید) راستگرا تلقی شود، نمیترسد. اکنون، هیچ اشتباهی وجود ندارد، _آخرین خون_ هیچ _Dragged Across Concrete_ نیست؛ این به سختی یک فیلم است (فیلمنامه آن به قدری ابتدایی است که با پیچیدگیهای حیرتانگیز _راکی IV_ قابل مقایسه است)، و این به طور قابل توجهی کمسیاستترین ورودی در فرانچایز _رمبو_ تا کنون است. آیا این فیلم نفرتانگیز است؟ بله. آیا این فیلم نژادپرستانه است؟ تا حدودی. آیا احتمالاً ترسهای غیرمنطقی در مورد شرارتهای مکزیک و نفوذپذیری مرز جنوبی را تحریک خواهد کرد؟ احتمالاً. اما آنچه که قطعاً هست، فیلمی است که در آن رمبو نه تنها دشمنانش را میکشد، بلکه چندین بار آنها را میکشد تا مطمئن شود (مانند آن بدبختی که با شلیک تفنگ شاتگان در فاصله نزدیک سرش بریده میشود و سپس چندین بار در بدنش شلیک میشود تا تأکید شود). آنچه که قطعاً هست، فیلمی است که در آن در دو مورد رمبو با دستان خود ارگانهای داخلی را بیرون میآورد. آنچه که قطعاً هست، یک فیلم بسیار لذتبخش و بدون محدودیت در انتقام است که به اندازهای به سیاسی درستگویی علاقه دارد که به نگرانیهای نسل هزاره هم بیتوجه است. به عبارت دیگر، هیچ توجهی ندارد.
و این فوقالعاده است.
آخرین باری که ما جان ج. رمبو (سیلوستر استالونه) را دیدیم، در سال ۲۰۰۸ بود و او برای اولین بار از سال ۱۹۸۵ به ایالات متحده بازگشته بود. با رفتن به مزرعه پدرش در باوی، آریزونا، این نکته به ذهن میآید که شاید، پس از درگیریهایی در ویتنام (دو بار)، افغانستان (جایی که او در کنار مجاهدین جنگید) و میانمار (جایی که او با تاتمادو روبرو شد) و اقامت طولانی در تایلند، او بالاخره به خانه برگشته است، هم از نظر معنایی و هم از نظر واقعی. _آخرین خون_ داستان را ۱۱ سال بعد ادامه میدهد. پدرش فوت کرده، اما رمبو هنوز در مزرعه باقی مانده است، اسبها را تربیت میکند و دارو مصرف میکند تا PTSD خود را به طور جزئی کنترل کند. او در خانهاش با خدمتکار خانهاش ماریا بلتران (آدریانا بارازا) و نوه نوجوانش گابریلا (ایوت مونیال) که او را به عنوان دایی خود صدا میزند و او به تربیتش کمک کرده، زندگی میکند. همه چیز آرام است تا اینکه گابریلا از مکزیک با دوستی به نام گیزل (فنسا پیندا) تماس میگیرد و به او میگوید که پدر گابریلا، مانوئل (مارکو د لا او)، که وقتی او هنوز بچه بود خانوادهاش را ترک کرده است، پیدا شده است. گابریلا که به زودی به دانشگاه خواهد رفت، مصمم است به مانوئل بگوید که چرا خانوادهاش را ترک کرده است. با اینکه هر دو رمبو و ماریا به او هشدار میدهند که به مکزیک نرود، او به هشدارهای آنها بیتوجهی میکند و به سمت جنوب میرود. وقتی مانوئل به همان اندازه که رمبو میگوید، بیرحم است، او و گیزل برای نوشیدنی بیرون میروند، اما او دارو زده و توسط برادران مارتینز، هوگو (سرجیو پریس-منچتا) و ویکتور (اسکار خناندا) که یک حلقه فحشا را اداره میکنند، ربوده میشود. در همین حال، رمبو به دنبال او میگردد، اما برای مشکلاتش کتک میخورد و تنها به دلیل مداخله کارمن دلگادو (پاز وگا)، یک خبرنگار محلی که در حال تحقیق درباره کارتل مارتینز است، زنده میماند. و بنابراین، با درک اینکه نمیتواند با کارتل در قلمرو و شرایط آنها بجنگد، رمبو تصمیم میگیرد آنها را به آریزونا بکشاند، جایی که میتواند با آنها بجنگد.
معرفی شده در رمان فوقالعاده دیوید موریل، _اولین خون_، شخصیت جان رمبو ۱۰ سال بعد به صفحه نمایش آمد، در فیلمی به همین نام که توسط مایکل کازول، ویلیام ساکهایم و استالونه نوشته و توسط تد کاتچف کارگردانی شد. یک ویتنامی که نمیتواند دوباره به جامعهای که حالا او را نفرت دارد، ادغام شود، او با کلانتر ویل تیزل (برایان دنیهی) در شهر کوچک هاپ، واشنگتن، دچار مشکل میشود و با او یک جنگ چریکی به راه میاندازد. یکی از بسیاری از فیلمهای "ویتنامی که به خانه برگشته و از جامعه طرد شده است" که در سالهای پس از پایان جنگ ویتنام ساخته شدهاند، این شخصیت به عنوان تجسمی قابل توجه از مشکلات PTSD بدون رسیدگی مورد تحسین قرار گرفت. رمان با شناسایی فرمانده رمبو، کُل. تروتمَن (که در فیلم توسط ریچارد کرننا بازی میشود) به این نتیجه میرسد که مردی که از ویتنام برگشته هرگز نمیتواند در ایالات متحده آرامش داشته باشد و او را در عمل نیکوکارانهای میکشد. در واقع، فیلم نیز قرار بود به همین شکل به پایان برسد، اما تماشاگران آزمایشی از حس نیهیلیسمی که با آن روبرو بودند، خوششان نیامد، بنابراین پایان جدیدی فیلمبرداری شد که در آن رمبو دستگیر و زندانی میشود، اما هنوز زنده است.
البته، رمبو به عنوان یک قهرمان اکشن عضلانی تصور نشده بود؛ موریل همیشه تأکید کرده است که رمان یک قطعه اعتراض اجتماعی بوده و استالونه درباره چگونگی تصور فیلم به عنوان پسرعموهای کمی اکشنمحور اما به همان اندازه جدی درامهای با اعتبار مانند _Coming Home_ و _The Deer Hunter_ (هردو ۱۹۷۸) صحبت کرده است. با این حال، عناصر اکشن فیلم به جای تراژدی ذاتی شخصیت، مورد استقبال قرار گرفتند، و برای _رمبو: اولین خون قسمت دوم_ (۱۹۸۵)، که توسط استالونه و جیمز کامرون نوشته شده و از داستانی از کوین جار ساخته شده و توسط جورج پی. کازماتوس کارگردانی شده است، رمبو اولین قدمهای خود را به سوی تبدیل شدن به یک کارتون برداشت، زیرا اکنون ویتنامی که میخواست تنها رها شود، فرصتی برای برگشتن به ویتنام برای انجام جنگ به روش درست را پیدا کرد و POWهای اعلام نشده را از چنگال توطئه شوروی/ویتنام نجات داد. با اقداماتی که در فیلم دوم او را برای اعمالش در فیلم اول عفو میکند، در _رمبو III_ (۱۹۸۸)، که توسط استالونه و شلدون لتچ نوشته و توسط پیتر مکدونالد کارگردانی شده است، اوضاع حتی غیرقابل باورتر میشود، زیرا رمبو، که اکنون تجسمی از میهنپرستی دوران ریگان است، وظیفه دارد به افغانستان در میانه جنگ شوروی-افغان برود و در کنار مجاهدین علیه ماشین جنگی شوروی بجنگد. سرانجام، در _رمبو_ (۲۰۰۸)، نوشته آرت مونتراستلی و استالونه و کارگردانی شده توسط استالونه، رمبو باید وارد میانمار شود تا یک گروه از کارگران کمکهای مسیحی را از چنگال تاتمادو نجات دهد، که یک دسته کامل از آنها را با یک M2 Browning به طرز خشونتآمیزی به قتل میرساند.
بدون شک، برای بهتر یا بدتر، فیلمهای _رمبو_ همیشه راهی برای ارتباط با برخی از مسائل ژئوپولیتیکی عمده دوران خود پیدا کردهاند. فیلم اول، که در سال دوم ریاستجمهوری ریگان ساخته شده بود، درخواست جدی و دلسوزانهای برای درک بود و استدلال میکرد که نمیتوان ماشینهای کشتار را برای استفاده در جنگی خارجی ایجاد کرد و سپس آنها را به خانه آورد و انتظار داشت که دوباره ادغام شوند. واقعاً این فیلم به خشونت _بهخودیخود_ چندان علاقهای ندارد (رمبو فقط به طور غیرمستقیم یک نفر را میکشد و این یک تصادف است). دو فیلم بعدی نیز در دوران ریاستجمهوری ریگان رخ دادند، زمانی که با اینکه زخمهای ویتنام هنوز تازه بودند، ایده استثناییگرایی آمریکایی شروع به تحول به نوعی مچگیری بیش از حد کرد. به همین دلیل بود که جدیت و صداقت فیلم اول به تدریج کاهش یافت و رمبو از نماد واقعی مشکلات ویتنامیها به تجسم آرزوهای جوانانه تبدیل شد (منظورم این است که در فیلم دوم، او بهطور واقعی یک شانس دوباره برای پیروزی در ویتنام پیدا میکند). در واقع، او از نماد آسیبهای روانی جنگ به نمایندهای شکست ناپذیر از قدرت نظامی آمریکا تبدیل شده است. فیلم چهارم در آخرین سال ریاستجمهوری جورج بوش منتشر شد، زمانی که ایالات متحده (به دلیل یک جنگ غیرقانونی) دوباره به عنوان نیروی پلیس جهانی قدرت گرفته بود، اگرچه واقعیت این است که او در مأموریتی برای نجات، از همه چیز، کارگران کمکهای مسیحی، قرار دارد که حتی برای این فرانچایز کمی به شدت است.
که ما را به _آخرین خون_ میرساند. نوشته شده توسط استالونه و متیو سیریلنیک، از داستانی از دن گوردن، و کارگردانی شده توسط آدریان گرانبرگ (_Get the Gringo_)، _آخرین خون_، البته، در سال چهارم ریاستجمهوری دونالد ترامپ میآید و میبیند که رمبو در برابر مردان بد در مرز (آنها مواد مخدر میآورند، آنها جرم میآورند، آنها متجاوزند، اگرچه بعضی از آنها را او فرض میکند که مردم خوبی هستند) قرار دارد. و با مرزی اینقدر نفوذپذیر (شخصیتها به راحتی با سلاح، مواد مخدر، اجساد مرده و، در یک مورد، یک سر بریده در صندلی جلو عبور میکنند)، تنها کسی که میتواند ایالات متحده را از چنین شرورانی محافظت کند، دون ج. ترامپو... ببخشید، جان ج. رمبو است. همه اینها فوقالعاده کودکانه، فوقالعاده شفاف و فوقالعاده سرگرمکننده است.
اما با این حال، این بهطور قابل توجهی کمسیاستترین فیلم در فرانچایز است. در حالی که فیلمهای اول و دوم به وضوح با ویتنام، فیلم سوم با جنگ شوروی-افغان و فیلم چهارم با جنگ داخلی میانمار برخورد داشتند، _آخرین خون_ بهطور صریح با یک درگیری دنیای واقعی برخورد نمیکند. البته به جنجالهای دنیای واقعی اشاره میکند، عمدتاً مسائل مربوط به مرز ایالات متحده و مکزیک، اما در یک محیط سیاسی ذاتی تنظیم نشده است، بهطوری که فیلمهای قبلی بودهاند. و این به یک نکته کلیدی دیگر مرتبط میشود - با خروج از عرصه سیاست، داستان بیشتر شخصی میشود، که مهم است زیرا خود رمبو این بار کمی متفاوت نشان داده میشود و بیشتر از آنچه که از او در چند صحنه ابتدایی _اولین خون_ (که استالونه بهحق به آن اشاره کرده که آخرین بار است که رمبو آسیبپذیر و انسان به نظر میرسید) دیدهایم، احساساتیتر است. این جنبه فیلم، به خودی خود، جالب است، زیرا این همچنین تنها زمانی است که از _اولین خون_ به بعد، PTSD او بهطور واضح به تصویر کشیده شده است، زیرا آن عنصر شخصیت او به حدی کماهمیت شده بود که تقریباً در سه فیلم دیگر فراموش شده بود. در اینجا، نه تنها رمبو به عنوان کسی که هنوز از اثرات رنج میبرد نشان داده میشود، بلکه او واقعاً به آن میپردازد و از آسیبهای خود برای انگیزه دادن به خودش استفاده میکند، بهطور اساسی خودش را به یک ذهنیت ویتنامی برمیگرداند، که ارائه یک شخصیت که در فیلمها به تدریج سادهتر و سادهتر شده جالب است. از این نظر، قسمتهای ابتدایی فیلم از نظر روانشناختی بسیار خوب عمل میکند - ما رمبو را در یک خانه میبینیم، او را میبینیم که سعی میکند شیاطین خود را تحت کنترل نگه دارد، و او را برای اولین بار با چیزی برای از دست دادن میبینیم.
با این حال، به بهتر یا بدتر، نکته اصلی فروش فیلم، نه تمثیل سیاسی یا روانشناسی شخصیت، بلکه اکشن است، لحظه "لباس پوشیدن" که رمبو جهنم را رها میکند. در اینجا، کل بخش سوم یک صحنه اکشن طولانی است و به اندازه کافی سرگرمکننده است که تا حدی برخی از نابالغیهای سیاسی و کلیشههای ناخوشایند که به آن منتهی میشوند، را تعدیل کند. با کشاندن کارتل مارتینز به آریزونا، رمبو در یک سری تونلهای زیرزمینی پنهان میشود و یکی یکی آنها را با تلههای دستی ساده اما وحشیانه از بین میبرد، در صحنهای که بخشی از آن به تعقیب جنگل او از تیزل و مردانش در ابتدای _اولین خون_ یادآوری میشود.
این فیلم به خوبی توسط کارگردان گرانبرگ و فیلمبردار برندان گالوین (_ورونیکا گورین_; _فناناپذیر_; _خود/کم_) فیلمبرداری شده است، این معکوس صحنههای اکشن براق موجود در فیلمهای _جان ویک_ است - تاریک، زبر و وحشیانه است، و در حالی که آن فیلمها اغلب حس نزدیک به بیوزنی را ایجاد میکنند، در اینجا، عینی بودن فیزیکی به خوبی عمل میکند، حس ویرانی عمیق ناشی از یک ضربه خاص به جای هر چیزی بالهای. ویرایشگران کارستن کوردپانک (_کیک باکسر: انتقام_) و تاد ای. میلار (_تکتیراندازها ۲_; _انتخابات سال؛ _مکانیک: رستاخیز_) نیز در اینجا کار فوقالعادهای انجام دادهاند. بخشهای بزرگی از صحنه در تونلهای زیرزمینی نسبتاً کمنور اتفاق میافتد، با بسیار کمتری که محلی را از دیگری متمایز کند، بنابراین این واقعیت که دستور زبان مبارزه به خوبی حفظ شده است، اعتبار آنهاست - شما همیشه تقریباً میدانید که در هر لحظه کجا هستید و هرگز یک بار هم در اثر طوفانی از ویرایشهای غیرقابل فهم، بیهوش نمیشوید (این یک مشکل دیگر با فیلمهای _تیکن_ است).
البته، یک جنبه حیاتی هر فیلم رمبو این است که بسیاری از آنچه که برخی مردم دوست دارند، دقیقاً همان چیزهایی است که دیگران از آن متنفرند. در این مورد، این سیاستهای به طرز مضحکی سادهلوح، نفرتانگیزی که به سختی پنهان شده، خشونت وحشیانه و فتیزاسیون سلاحها است. درباره این آخرین نکته، نمیتوانم به یاد بیاورم، از روی حافظه، فیلم دیگری که به طور روشن در ستایش سلاحها اینگونه صریح باشد، چه با شلیکهای طولانی از مجموعه تفنگهای رمبو، یا اینکه چقدر فیلم بر ویرانی که آنها به بار میآورند، متمرکز میشود. به طور خلاصه، این خواب آمریکایی NRA است - یک قهرمان کاملاً آمریکایی که انتقام بر اساس تفنگهای تهاجمی را بر روی دستهای از گندمهای مکزیکی نحس به اجرا درمیآورد. چارلتون هستون باید از این بابت بسیار خوشحال باشد، به شدت (بله، میدانم، من ارجاعات راستگرا را با هم قاطی میکنم).
نحوه برخورد فیلم با بخش مکزیکی داستان نیز نمونه خوبی است از اینکه یا باید احمقانه بودن را محکوم کنید یا بر خندهدار بودن جشن بگیرید. به عنوان مثال، شخصیت گازل، مانند این است که تنها تحقیقاتی که بخش لباسپوشی انجام داده، تماشای _Stand and Deliver_ (۱۹۸۸) رامون منندز بوده است - او واقعاً شلوارکهای چیندار، یک پیراهن خالدار آبی و سفید، خط لب تیره و یک باندانا در جلو میپوشد. به همین ترتیب، گابریلا بیچاره بعد از یک شب (شمار بزنید، یک شب) در مکزیک ربوده میشود، جایی که، به جز کارمن، هر شخصیتی که میبینیم یا در کارتل است، یا در فحشا مشغول است، یا در بسیاری از موارد، هر دو. و درباره نفوذپذیری مرز که اشاره شد، مطمئن نیستم آیا این نوشتار به طرز وحشتناکی تنبل است یا نبوغ سخرهآمیز، اما رمبو (که در این نقطه برخی اقلام مشکوک را حمل میکند) به سادگی با پیدا کردن یک بخش آرام و از طریق پرتاب کامیونش از طریق حصار مشبک به ایالات متحده برمیگردد (با نادیده گرفتن علامتی که درباره عبور غیرقانونی هشدار میدهد، زیرا رمبو به علائم تف میاندازد). او نمیتوانسته این کار را انجام دهد اگر دیواری وجود داشته باشد.
از طرف دیگر، انتقادی که من کمی جدیتر میگیرم این است که هرچند این قرار است آخرین فصل در فرانچایز باشد، فیلمنامه هیچ حس نهاییای ندارد. هیچچیز در هیچ نقطهای اتفاق نمیافتد که بتوانید به خود بگویید، "این به نظر میرسد یک وداع شایسته برای شخصیت باشد." از شرورهای عمومی و عمدتاً بیچهره گرفته تا دیالوگهای تکراری و ضربات داستانی بهطور ضعیف ساخته شده، هرگز در هیچ نقطهای احساس نکردم که این یک جمعبندی باشد. در واقع، فیلم قبلی به نظر میرسید که از این فیلم نهاییتر است، زیرا حداقل آن فیلم به شخصیت یک درجه از خاتمه میداد. و صحبت از فیلمنامه، همانطور که _راکی IV_ دو مسابقه بوکس را بهطور شل و ول به هم متصل کرده بود (شامل یک مونتاژ که در آن راکی درباره مونتاژها فکر میکند)، _آخرین خون_ ۴۰ دقیقه از طرح را بهطور شل و ول به یک صحنه اکشن طولانی متصل میکند که از طریق، شما حدس زدید، یک سری مونتاژها.
در نهایت، بیانصافی است که نظر دیوید موریل را درباره فیلم ذکر نکنم. در یک نقطه، موریل واقعاً در حال کار بر روی یک فیلمنامه برای این فیلم با استالونه بود که او گفت به رمبو یک "_سفر روحی_" میدهد و شامل یک "_داستان واقعاً احساسی و قوی_" است. اما پیشنویس آنها به دلیل ایدهای قبلی که رمبو را به مکزیک میفرستاد تا یک دختر جوان را نجات دهد، رد شد. پس از دیدن فیلم کامل، موریل از آن بسیار ناامید شد و در توییتر نوشت، "_این فیلم یک آشفتگی است. از اینکه نامم با آن مرتبط است، شرمندهام_" و بعداً به _نیوزویک_ گفت:
_احساس میکردم پس از ترک سینما تحقیر و غیرانسانی شدهام. به جای اینکه روح داشته باشد، این فیلم جدید فاقد آن است. احساس میکردم برای دیدن آن کمتر یک انسان هستم، و امروز این یک پیام نامطلوب است._
هر طور که بخواهید به این موضوع نگاه کنید.
در بسیاری از جنبهها، _آخرین خون_ یک فیلم به طرز خندهداری بد است. اما همچنین یک فیلم فوقالعاده سرگرمکننده است. و مطمئناً، این یک فرآیند را ادامه میدهد که شاهد آن بودیم که شخصیتی که روزی نماینده روح زخمخورده ملت و اینکه جنگ چقدر میتواند غیرانسانی باشد، به یک ماشین جنگی غیرقابل توقف ملیگرایانه تبدیل شده است. و مطمئناً، خشونت از حد فراتر است. و مطمئناً، سیاستها در بهترین حالت به طرز خندهداری سادهلوح و در بدترین حالت به طرز خطرناکی کاهشیافته است، با رمبو که در حال تجسم برخی از نژادپرستانهترین آرگومانهای ایدئولوژیک دولت فعلی است. اما این فیلم به طرز فوقالعادهای به خوبی فیلمبرداری شده است، استالونه یک عملکرد قوی و قابل پیشبینی ارائه میدهد، اکشن شدید است، و برای من، هیچیک از مشکلات به اندازهای بزرگ نیستند که فیلم را غیرقابل لذتبخش کند. اگر با ذهنیتی درست به آن نزدیک شوید، چیزهای زیادی برای قدردانی خواهید یافت.
یک دنباله پر از اکشن (و خشونت) (و احتمالاً آخرین) در فرانچایز رمبو. به هیچ وجه به خوبی _اولین خون_ یا _رمبو_ (۲۰۰۸) نیست، اما هنوز هم فیلمی تاریکاً سرگرمکننده است با یک عملکرد دیگر قوی از استالونه که خوشبختانه به قلمرو تنبلی نرفته است مانند استیون سیگال.
چندین نکته داستانی وجود دارد که باید از آنها عبور کنید، اما هنوز هم از این ورودی لذت بردم و این یک پایان دیوانهوار است. **۳.۷۵ از ۵**
_**رمبو به مکزیک میرود**_
رمبو (سیلوستر استالونه) برای ده سال گذشته در مزرعه خانوادگی در آریزونای جنوبی زندگی کرده است. وقتی خواهرزادهاش (ایوت مونیال) در آن طرف مرز ناپدید میشود، او باید با یک کارتل از اوباش بجنگد تا او را برگرداند. پاز وگا به عنوان یک خبرنگار کمککننده در دسترس است.
“رمبو: آخرین خون” (۲۰۱۹) پنجمین و احتمالاً آخرین فیلم از فرانچایز رمبو است، زیرا استالونه در حین فیلمبرداری ۷۲ ساله بود. در حالی که طرح ساده است و عناصری که به یاد فیلم “One-Eyed Jacks” (۱۹۶۱) و “Conan the Barbarian” (۱۹۸۲) میآورد، فیلم یک افزودنی شایسته به سری است، هرچند که به خوبی فیلم قبلی نیست.
این آنچه را که طرفداران از یک فیلم رمبو انتظار دارند فراهم میکند: یک وضعیت ارتش یک نفره با یک دلیل نیکو و مقدار زیادی اکشن وحشیانه. در حالی که به خاطر "نژادپرستانه" بودن مورد انتقاد قرار گرفته است، این فیلم به هیچ وجه نژادپرستانهتر از دیگر فیلمهای رمبو نیست. “آخرین خون” هرگز برای یک لحظه پیشنهاد نمیکند که همه مکزیکیها شرور هستند، نه بیشتر از اینکه همه پلیسها، ویتنامیها، افغانها و سیامها در چهار فیلم قبلی شرور بودند. در مورد من، این قسمت بعد از “اولین خون” (۱۹۸۲) و “رمبو IV” (۲۰۰۸) در جایگاه سوم قرار دارد.
فیلم ۱ ساعت و ۲۹ دقیقه به طول میانجامد و در سانتا کروز د تنریف، جزایر قناری، اسپانیا فیلمبرداری شده است. یک نسخه افزوده نیز وجود دارد که ۱۲ دقیقه طولانیتر است.
امتیاز: B
فرانچایز _رمبو_ پس از فیلم اول تغییرات عظیمی را تجربه کرد و آن مسیر جدید از آن زمان تا کنون با سری باقی مانده است که نام _رمبو_ در آن وجود دارد. اما حتی در بازگشت به _اولین خون_، به نظر میرسد که اقدامات جان رمبو همیشه تحت تأثیر ناامیدی بوده است. اما در _آخرین خون_، اقدامات رمبو محاسبه شده و شخصی هستند. این چیزی است که هرگز واقعاً به آن فکر نکردهام، اما واقعاً این مسیر برای شخصیت را دوست ندارم. این نیست که منطقی نیست، زیرا منطقی است، فقط شخصاً من ترجیح میدادم وقتی رمبو در دنیای بدی که برای او پیش میآمد زنده میماند، نه اینکه آن را ایجاد کند.
فیلم _رمبو_ ۲۰۰۸ بیش از حد بزرگ بود و وجود آن به طرز عجیبی به نظر میرسید، اما همچنین به نظر میرسید که جان رمبو "به طور کامل در یک دایره کامل" قرار گرفته است، که به نوعی وجودش را توجیه میکند. _آخرین خون_ واقعاً احساس نمیکند که دوباره دایرهای را باز کرده یا بسته است. احساس میکند که قسمت از یک نمایش طولانیمدت هستم که در ۱۰+ فصل گذشته آن را تماشا نکردهام. استالونه به نظر میرسد که فکر میکند او یک _رمبو ۶_ خواهد داشت که در یک منطقه ساکن است، اگر این برنامه باشد، چرا این یکی را "آخرین خون" نامگذاری کنیم، و اگر اینطور نیست، چرا این فیلم را بسازیم که شروع و پایانش مانند این است که باید در بین سایر بخشهای داستانی که هنوز ندیدهایم قرار گیرد؟
در نهایت، _آخرین خون_ خوب بود. نقطه پایینی برای سری، به احتمال زیاد حتی پایینترین، اما این یک فرانچایز است که همیشه حداقل کمی لذتبخش بوده است، بنابراین این خیلی هم سخت نیست.
_امتیاز نهایی: ★★½ - از خیلی چیزها خوشم آمد، اما به عنوان یک کل کار نمیکند._
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
خیلی بی نظیر بود حتما ببینید
بهترین فیلم اکشنی که دیدم
سلام و خسته نباشید به تیم عزیز زر فیلم خواهشا دوبله کوالیما قرار بدید ممنون میشم از لطفتون
یک فیلم عالی دیگه مناسب کسایی که فیلم اکشن دوست دارند