برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
این مدت زمان زیادی است که احساسی واقعی را تجربه نکردهام.
امتیاز نهایی: ★★½ - نکات زیادی داشت که برایم جذاب بود، اما بهعنوان یک کل به درستی عمل نکرد.
**احترام عمیق به موضوع خود**
جامعه در هر جا در توطئهای علیه مردانگی هر یک از اعضای خود قرار دارد. جامعه مانند یک شرکت سهامی است که اعضا برای تأمین بهتر نان هر سهامدار، آزادی و فرهنگ خورنده...
این مدت زمان زیادی است که احساسی واقعی را تجربه نکردهام.
امتیاز نهایی: ★★½ - نکات زیادی داشت که برایم جذاب بود، اما بهعنوان یک کل به درستی عمل نکرد.
**احترام عمیق به موضوع خود**
جامعه در هر جا در توطئهای علیه مردانگی هر یک از اعضای خود قرار دارد. جامعه مانند یک شرکت سهامی است که اعضا برای تأمین بهتر نان هر سهامدار، آزادی و فرهنگ خورنده را واگذار میکنند. فضیلت در اکثر موارد، conforming (توافق) است. خوداتکایی مورد نفرت است. این جامعه به واقعیتها و خالقان علاقهای ندارد، بلکه نامها و رسوم را دوست دارد. هر کسی که بخواهد مرد باشد، باید غیر conformist (غیرسازشکار) باشد. کسی که میخواهد نخلهای جاودان را جمعآوری کند، نباید به نام خوبی محدود شود، بلکه باید بررسی کند آیا واقعاً خوبی است یا خیر. در نهایت، هیچچیز مقدستر از یکپارچگی ذهن خودتان نیست.
- رالف والدو امرسون؛ "خوداتکایی" (۱۸۴۱)
در «والدن»، خاطرات و رساله فلسفی هنری دیوید تورو از سال ۱۸۵۴، او دورهای از دو سال، دو ماه و دو روز را توصیف میکند که در آن به تنهایی در یک کابین کوچک که خود ساخته بود، در جنگلی نزدیک دریاچه والدن در ماساچوست زندگی میکند. وی در اینجا تحت تأثیر اصول ترانسندنتالیسم، به ویژه مقاله «خوداتکایی» امرسون، که استدلال میکند فرد باید از conforming دوری کند، به دنبال ایدهها و مفاهیم خود برود و به غریزههای خود اعتماد کند، است. در «والدن»، تورو این مفهوم را آزمایش میکند و خود را از جامعه مدنی جدا میکند تا در طبیعت با حداقل وسایل معیشتی زندگی کند.
او میخواست به طور عمدی زندگی کند و فقط با حقایق اساسی زندگی روبرو شود و ببیند آیا میتواند چیزی از آن بیاموزد.
«والدن» به یکی از متون بنیادی لیبرالیسم تبدیل شد، که اصول اصلی آن ارزشگذاری آزادی شخصی بالاتر از هر چیز دیگری و تشویق به بدبینی نسبت به مقامات و به ویژه دولت است.
این ما را به «هیچ ردی باقی نگذارید» میرساند، که شاید بتوان آن را نسخهای تاریکتر از فیلم «کاپیتان فوقالعاده» مت راس توصیف کرد. این فیلم به کارگردانی دبرا گرانیک و نوشته شده توسط او و آن روسلینی بر اساس رمان «ترک» پیتر راک، داستان ویلی (بن فاستر)، یک کهنهسرباز مبتلا به PTSD را روایت میکند که با دخترش تام (توماسین مککِنزی) در خارج از شبکه زندگی میکند. آنها در یک پارک ملی در پورتلند، اورگان، خانهسازی کرده و بسیاری از مفاهیم مربوط به خوداتکایی امرسون را تجسم میکنند؛ خودمختاری فردی، غیر conforming، تنهایی و حقیقت درونی. با این حال، وقتی یک دونده تام را میبیند، نگهبانان پارک برای پیدا کردن آنها اعزام میشوند و خدمات اجتماعی تحقیقاتی در مورد وضعیت آنها آغاز میکند. ویلی از این نقض خودمختاری خود ناامید شده و به یاد میآورد که:
خودمختاری تنها زمانی باید نقض شود که فرد نتواند منافع خود را در یک موضوع خاص بشناسد.
این قطعا در مورد ویلی صدق نمیکند و او دلیلی نمیبیند که او و تام نتوانند به سبک خود زندگی کنند.
هیچ یک از نظریههای فلسفی بالا بهطور صریح در فیلم ذکر نشدهاند. اما آگاهی از آنها قطعاً به درک بهتر ویلی کمک میکند. آیا گرانیک یا روسلینی حتی از این مفاهیم آگاه هستند یا نه، مهم نیست، زیرا این مفاهیم به ما یک نقطه ورود نظری مطمئنتری به فیلمی که بهراحتی قابل نفوذ نیست، میدهد.
به طور نظری، فیلم کارهای زیادی انجام میدهد که روی کاغذ اشتباه به نظر میرسد؛ برای مدتهای طولانی، هیچگونه تضاد آریستوتلی واقعی وجود ندارد و ما فقط شاهد زندگی روزمره ویلی و تام هستیم. به همین ترتیب، فیلم از لحاظ داستان، حادثه و توسعه شخصیت بسیار سبک است و بیشتر بر حال و هوا و لحن متمرکز است و از بازیگران میخواهد که احساسات خود را از طریق عمل و بیان به جای دیالوگ ابراز کنند. این بدان معناست که تقریباً همه چیز به کیفیت بازیها و قابلیت باورپذیری ارتباط بین شخصیتها بستگی دارد. خوشبختانه، هم فاستر و هم مککِنزی استثنایی هستند. او ویلی را به عنوان شخصی که جانب تاریک بشریت را دیده و زمانی برای بیموردی ندارد، به تصویر میکشد، در حالی که او تام را به عنوان فردی desperate برای داشتن یک دوران کودکی، اما خواهان افتخار پدرش، به نمایش میگذارد. در یک صحنه خاص، وقتی آنها ناگهان باید ترک کنند، او به او میگوید تنها آنچه ضروری است را بستهبندی کند و او یک اسب اسباببازی را در کولهپشتیاش میگذارد، اما تنها پس از آنکه آن را بپیچاند تا ویلی نبیند، عملی که اطلاعات زیادی درباره هر دو شخصیت به ما میدهد.
سرعت فیلم هم بزرگترین مزیت و هم بزرگترین نقص آن است. افزایش سرعت میتوانست لحن مورد نظر گرانیک را به خطر بیندازد. با این حال، این نوع سرعت متدیکال احتمالاً بسیاری از بینندگان را بیگانه خواهد کرد و آنها به طور قطع فیلم را خستهکننده انتقاد خواهند کرد و تمرکز آن بر ویلی و تام را به عنوان چیزی بسیار محدود خواهند دانست. وقتی فیلم به موضوعات جانبی میپردازد (به عنوان مثال، یکی از زیرموضوعات جزئی، رفتار با کهنهسربازان پس از بازگشت به جامعه است)، تنها به اندازهای است که نشان دهد چگونه دو شخصیت اصلی تحت تأثیر قرار میگیرند. نکته جالب در مورد داستان این است که روایت به نظر میرسد بر اساس ایده ترانسندنتالیستی از خوبی ذاتی انسانها بنا شده است؛ تقریباً همه افرادی که ویلی و تام با آنها مواجه میشوند در تلاش برای کمک به آنها هستند، حتی کارمندان اجتماعی نیز واقعاً در تلاشاند تا به آنها کمک کنند. در نهایت، آنچه فیلم به ما میدهد، تصویری عمیقاً محترم از مردی است که سعی دارد در تنها راهی که میشناسد بهترین زندگی را بسازد. فیلمی خوب.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران