برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
هنری پیج هفده ساله خود را شخصی رومانتیک می داند اما هیچ وقت عاشق نشده است. او دوست دارد تمام توجه اش را روی سردبیر روزنامه ی دبیرستان شدن، بگذارد. اما در اولین روز سال آخر، او با گریس آشنا می شود و همه چیز تغییر می کند و…
هنری پیج هفده ساله خود را شخصی رومانتیک می داند اما هیچ وقت عاشق نشده است. او دوست دارد تمام توجه اش را روی سردبیر روزنامه ی دبیرستان شدن، بگذارد. اما در اولین روز سال آخر، او با گریس آشنا می شود و همه چیز تغییر می کند و…
فیلم «قلبهای شیمیایی» توجه بسیار کوتاهی دارد و نیاز دارد که تماشاگران حافظهای مانند ماهی طلا داشته باشند. این فیلم درباره یک تکه کاغذ است که در آتش فندک قرار میگیرد و بعداً دوباره به شکلی زینتبخش به هم چسبیده ظاهر میشود، گویی که پاره شده و نه سوخته است.
هنری پیج (با بازی آستین آبرامز) یک دانشآموز سال آخر دبیرستان است که آرزو دارد سردبیر...
فیلم «قلبهای شیمیایی» توجه بسیار کوتاهی دارد و نیاز دارد که تماشاگران حافظهای مانند ماهی طلا داشته باشند. این فیلم درباره یک تکه کاغذ است که در آتش فندک قرار میگیرد و بعداً دوباره به شکلی زینتبخش به هم چسبیده ظاهر میشود، گویی که پاره شده و نه سوخته است.
هنری پیج (با بازی آستین آبرامز) یک دانشآموز سال آخر دبیرستان است که آرزو دارد سردبیر روزنامه مدرسه شود تا نظراتش را به دیگران منتقل کند، هرچند خودش اعتراف میکند که "چه فایدهای دارد که پلتفرمی داشته باشی اگر حرفی برای گفتن نداشته باشی". بهطور تصادفی، تهیهکننده/کارگردان/نویسنده ریچارد تانه نیز همین مشکل را دارد؛ او رسانه را دارد اما محتوا را نه.
هنری و گِرَیس تاون (با بازی لیلی رینهارت) هر دو برای شغل سردبیری رقابت میکنند، هرچند ظاهراً کسی به او نگفته که در این رقابت است. وقتی به آنها پیشنهاد میشود که بهعنوان سردبیر مشترک فعالیت کنند، گِرَیس علاقهای نشان نمیدهد و به آرامی دور میشود – او عصا به دست دارد و همچنین شخصیتی دور از دیگران و دلگیر دارد؛ بهطور کلی او نسخه دخترانه و نوجوان دکتر هاوس است.
هنری او را به خانهاش همراهی میکند و به او میگوید که شعری که قبلاً میخواند، "زیبا" است. او پاسخ میدهد که این چیزی است که کسی که شعر را درک نکرده میگوید. این موضوع گِرَیس را دچار تناقض میکند، چراکه آنها درباره ترجمه انگلیسی یک شعر از نرودا صحبت میکنند.
هنری فاصلهی زیادی با مدرسه دارد، بنابراین او به گِرَیس پیشنهاد میدهد که او را به خانهاش برساند، یا بهتر بگوییم، او به خانهی خودش سوار ماشین گِرَیس میشود و آن را جلوی خانهاش پارک میکند تا بعداً کسی که احتمالاً پدرش است، آن را بردارد.
بنابراین، گِرَیس با عصا راه میرود و از رانندگی خوشش نمیآید. آیا فکر میکنید او در تصادف اتومبیل بوده است؟ آیا آسمان آبی است؟ هنری همچنان از او درخواست میکند که او را برساند؛ او باید فکر کند که پدر گِرَیس یا هر کسی که آن مرد است، کاری ندارد جز اینکه ماشین او را بعداً بردارد.
این بیمعنایی در اینجا متوقف نمیشود. او به زمین فوتبال مدرسه میرود تا در شب وقتی کسی در آنجا نیست ورزش کند؛ به طرز عجیبی، چراغها روشن هستند انگار که شب بازی است – آیا همیشه چراغها را تمام شب روشن میگذارند یا فقط برای او این کار را میکنند؟
در مورد هنری، سرگرمی او شکستن گلدانها و چسباندن دوباره آنهاست؛ این البته یک تمثیل ناشیانه برای تلاش او برای "اصلاح" گِرَیس است. او به او میگوید که نیازی به اصلاح ندارد، اما شعار او "serva me, servabo te" (یعنی "مرا نجات بده و من تو را نجات میدهم") است، بنابراین آیا کسی نمیبیند که این سیگنالهای متناقض هستند؟
با در نظر گرفتن همه چیز، رابطه هنری و گِرَیس مقدر به شکست است زیرا ۱) او ضعیف است و ۲) او یک آبجو کم دارد تا به شش-pack برسد، چراغ روشن است اما کسی در خانه نیست، او دیوانهتر از یک موش در توالت است و غیره. همچنین این که هر دو در دههی بیست سالگی خود بهجای اینکه دانشآموزان دبیرستانی باشند، این کار را میکنند، باعث میشود که باور کنیم این فقط عشق اول هنری و عشق دوم گِرَیس است، بسیار دشوار باشد.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
باوجود امتیاز نه چندان زیادی یکی از زیباترین فیلم هاییه که تابحال دیدم.معنی از دست دادن ،گسستن،کلنجار آدم با سرنوشت خود و موندن در روزهای خوب رو بدون اغراق و انسان مآبی به تصویر کشیده.
0
0
8 ماه قبل
پاسخ
کاربر
بنظر م اگه بخوایم نگاه کلیشه ای به این مدل فیلم ها نداشته باشیم،این فیلم نسبتا داستان و روند خیلی بهتری و از هم ژانری های خودش دنبال میکنه .بواقع تلفیق هنر و روانشناسی شخصیت رو میشه کاملا دید .پیشنهاد من دیدن ۱ بار این فیلم هست چون هر چیزی ارزش یکبار امتحان کردن و داره
0
0
8 ماه قبل
پاسخ
کاربر
فیلمی بود که با اینکه هنرپیشه هاش نوجوون بودند اما درسهای بزرگی دادن به بزرگتر از خودشون مخصوصا دو خط آخری که پسره گفت زخمها به خاطر شکستن نیست بلکه بوجودش میاریم غبطه میخورم میبینم اکثر مردم دنیا چه راحت مراسم تشییع میگیرن اما اینجا تو اوج داغداری باید بفکر سال بعد باشی سالگرد ترحیم سوم هفته چهلم تالار میوه شیرینی سنگ قبر مداح قرآن خون میز و صندلی و چادر سر خاک و کلی خرج الکی که اگه انجام ندی میگن بیچاره را مثل چغندر خاک کردن یا پول نداشتند پول نگذاشته بود یا اینا که دارن یه ریال خرج نکردن و همونا میشه عرف و لباس مشکی یکساله و ناله و شیون چون اون لحظه فکر مخارج و مراسم آبرومند بودی کاش میشد رسمی برداشته بشه یا تابو شکنی بشه
باوجود امتیاز نه چندان زیادی یکی از زیباترین فیلم هاییه که تابحال دیدم.معنی از دست دادن ،گسستن،کلنجار آدم با سرنوشت خود و موندن در روزهای خوب رو بدون اغراق و انسان مآبی به تصویر کشیده.
بنظر م اگه بخوایم نگاه کلیشه ای به این مدل فیلم ها نداشته باشیم،این فیلم نسبتا داستان و روند خیلی بهتری و از هم ژانری های خودش دنبال میکنه .بواقع تلفیق هنر و روانشناسی شخصیت رو میشه کاملا دید .پیشنهاد من دیدن ۱ بار این فیلم هست چون هر چیزی ارزش یکبار امتحان کردن و داره
فیلمی بود که با اینکه هنرپیشه هاش نوجوون بودند اما درسهای بزرگی دادن به بزرگتر از خودشون مخصوصا دو خط آخری که پسره گفت زخمها به خاطر شکستن نیست بلکه بوجودش میاریم غبطه میخورم میبینم اکثر مردم دنیا چه راحت مراسم تشییع میگیرن اما اینجا تو اوج داغداری باید بفکر سال بعد باشی سالگرد ترحیم سوم هفته چهلم تالار میوه شیرینی سنگ قبر مداح قرآن خون میز و صندلی و چادر سر خاک و کلی خرج الکی که اگه انجام ندی میگن بیچاره را مثل چغندر خاک کردن یا پول نداشتند پول نگذاشته بود یا اینا که دارن یه ریال خرج نکردن و همونا میشه عرف و لباس مشکی یکساله و ناله و شیون چون اون لحظه فکر مخارج و مراسم آبرومند بودی کاش میشد رسمی برداشته بشه یا تابو شکنی بشه