برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
کامبوج، سال 1975. با ورود خمرهای سرخ به پنوم پن، «سیدنی شابرگ» (واترستن)، خبرنگار آمریکایی، و دیگر روزنامه نگاران خارجی به یک اردوگاه جنگی منتقل می شوند و شاهد اعدام عده ای از اسیران هستند. پس از آن که «دیت پران» (نگور)، راهنما و مترجم «سیدنی» خمرهای سرخ را متقاعد می کند تا روزنامه نگاران را رها کنند، این عده به سفارت فرانسه پناه می برند.
کامبوج، سال 1975. با ورود خمرهای سرخ به پنوم پن، «سیدنی شابرگ» (واترستن)، خبرنگار آمریکایی، و دیگر روزنامه نگاران خارجی به یک اردوگاه جنگی منتقل می شوند و شاهد اعدام عده ای از اسیران هستند. پس از آن که «دیت پران» (نگور)، راهنما و مترجم «سیدنی» خمرهای سرخ را متقاعد می کند تا روزنامه نگاران را رها کنند، این عده به سفارت فرانسه پناه می برند.
سام واترزون در نقش خبرنگار نیویورک تایمز، سیدنی شانبِرگ، در کامبوج به تصویر کشیده شده است، جایی که جنگ داخلی به پایان وحشیانهاش نزدیک میشود. او با خبرنگار محلی، دیت پران (هاینگ اس. نگور)، همکاری میکند و وضعیت به سرعت رو به وخامت را گزارش میدهند. وقتی نیروهای آمریکایی از کشور خارج میشوند، پران موفق میشود خانوادهاش را نجات دهد اما خودش نمیتواند کشور را...
سام واترزون در نقش خبرنگار نیویورک تایمز، سیدنی شانبِرگ، در کامبوج به تصویر کشیده شده است، جایی که جنگ داخلی به پایان وحشیانهاش نزدیک میشود. او با خبرنگار محلی، دیت پران (هاینگ اس. نگور)، همکاری میکند و وضعیت به سرعت رو به وخامت را گزارش میدهند. وقتی نیروهای آمریکایی از کشور خارج میشوند، پران موفق میشود خانوادهاش را نجات دهد اما خودش نمیتواند کشور را ترک کند. بنابراین شانبِرگ تمام تلاشش را برای نجات دوستش از چنگال رژیم وحشی پولپوت میکند؛ در این مسیر او متوجه عمق فاجعهای میشود که در قالب کمپین "سال صفر" جان صدها هزار نفر از جمعیت عمدتاً صلحطلب و کشاورز را گرفت. رولند جافه هرگز فیلم بهتری نسبت به این ساخته است؛ احساسی که او از دو شخصیت اصلی بروز میدهد، در کنار نمایش وحشتهای واقعی رفتار دولت جدید، مو بر تن بیننده سیخ میکند - حتی حالا، ۳۵ سال بعد. تصاویری از مزارع برنج پر از جمجمه، همراه با موسیقی احساسی مایک اولدفیلد واقعاً تأثیرگذار است. دیالوگها در مقایسه با تصاویر در درجه دوم قرار دارند؛ چشمان و گوشهای ما به خوبی کار خود را انجام میدهند و تنها با راهنمایی حداقلی از فیلمنامه بروس رابینسون همراهی میشوند. این انتقادی نیست؛ بلکه دقیقاً به گونهای طراحی شده که داستان بتواند به خوبی تنفس کند و توسعه یابد، به طوری که من را کنجکاو کند. به عنوان یک نکته جانبی، پس از سفر به کامبوج در سال ۲۰۱۹، شگفتانگیز است که چگونه این کشور پس از یک دوره هولناک در تاریخش بهبود یافته است و به این فکر میکنم که چقدر این آشتی به تصویر کشیده شده در این فیلم مرتبط است که جنگ چه اندازه میتواند وحشتناک باشد.
**فیلمی شگفتانگیز که شایسته تماشا است و یادآور لحظهای بربرمنش در تاریخ یک کشور است.**
وقتی جنگی در میگیرد، فیلمی درباره آن چه در آن جنگ اتفاق افتاده، حتماً ساخته میشود. درگیریهای انسانی همواره صنعت فیلمسازی را تحریک کردهاند. این چیزی غریزی است؛ ما به وحشت کشتار جذب میشویم در حالی که همزمان احساس گناه میکنیم و از محکوم کردن خشونت و بیرحمی خسته میشویم. فکر میکنم تنها کسانی که از یک جنگ عبور کردهاند، توانایی غلبه بر این پارادوکس را دارند، نه تنها به خاطر یادآوریهایی که گاهی اوقات تروماتیک هستند، بلکه به خاطر آگاهی از این که چیزی واقعاً زیبا در این موضوع وجود ندارد.
آن چه در کامبوج (و رواندا، بوسنی و دیگر کشورها) اتفاق افتاد، بسیار بدتر از یک جنگ بود. این یک نسلکشی بود، جنایتی علیه بشریت که به دلیل افراطگرایی سیاسی یک گروه کوچک از "مردان" انجام شد که سعی داشتند دیدگاه خود را بر جهان تحمیل کنند و هر کسی را که با آن مخالفت میکرد، بکشند. این فیلم طعمی از آن چه اتفاق افتاده را به ما میدهد و داستان واقعی (البته تخیلی) یک خبرنگار کامبوجی را روایت میکند که در سال ۱۹۷۳ جان گروهی از همکاران غربیاش را نجات داد، اما خود در نهایت در یک اردوگاه زندانی کامبوجی باقی ماند.
فکر میکنم اگر بگویم که با توجه به مستنداتی که در این زمینه دیدهام، فیلم دیدگاهی بسیار سطحی و ملایم از وحشیگریهایی که در آن زمان در آن جا رخ داد، ارائه میدهد، نادرست نخواهد بود. رولند جافه به خوبی تعادل برقرار کرده و فیلم را با واقعگرایی خامی ارائه داده بدون این که به شدت گرافیکی باشد و بر بار احساسی و عواطفی که همه اینها میتواند در بیننده بیدار کند، تمرکز کرده است. ما نیازی به دیدن بیش از آن چه که دیدیم نداریم تا درد آن مردم و ترسهایی که تجربه کردهاند را احساس کنیم.
سام واترزون در نقش یک خبرنگار آمریکایی که به شدت در تلاش است تا مردی را که احساس میکند به او مدیون است، پیدا کند، کار جالبی انجام میدهد. جولیان سندز و جان مالکوویچ نیز در نقشهای حاشیهای حضور دارند، اما زمان و مواد زیادی برای درخشش ندارند و به آن چه که میتوانند انجام دهند، محدود میشوند. کسی که در کانون توجه است، با تمام شایستگی، هاینگ اس. نگور است، بازیگر کامبوجی که نقش شخصیت مرکزی این داستان را بر عهده دارد و به خوبی از وحشتی که کشورش از سر گذرانده، آگاه است: او خود واقعیتهایی را که به عنوان بازیگر به تصویر کشید، دیده و خود نیز زندانی خمرهای سرخ بوده است. بنابراین، در تفسیر او بار دردناکی از واقعیت وجود دارد که به پرده سینما رسیده و ما را تحت تأثیر قرار میدهد و نمیتوانیم نسبت به آن بیتفاوت باشیم.
از نظر فنی، فیلم بینقص است: عمدتاً در تایلند فیلمبرداری شده و به خوبی از لوکیشنها استفاده کرده و چیزی را خلق کرده که میتوانیم به آن باور کنیم. دکور و لباسها از واقعگرایی بالایی برخوردارند و فیلمبرداری کمی یادآور فیلمهای قدیمی جنگ ویتنام است. جلوههای ویژه خوبی در آن وجود دارد و برخی صحنههای ارزشمند، مانند صحنهای که اردوگاههای زندان و "شستشوی مغزی" که به اسیران تحمیل میشود را به نمایش میگذارد، وجود دارد. موسیقی متن همیشه مؤثر نیست و گاهی اوقات به شدت ملودراماتیک به نظر میرسد، اما این تنها نقطه ضعف یک تولید شگفتانگیز است که شایسته تماشا است، بارها و بارها.
**_وقتی یک کشور جنوب شرقی آسیا تصمیم میگیرد به سال صفر برگردد_**
بلافاصله پس از خروج آمریکا از ویتنام، خمرهای سرخ در آوریل ۱۹۷۵ بر پایتخت کامبوج، Phnom Penh، تسلط مییابند و یک خبرنگار آمریکایی (سام واترزون) مجبور میشود دوست کامبوجیاش (هاینگ اس. نگور) را پشت سر بگذارد. دومی چارهای جز تحمل نسلکشی پولپوت در ۳.۵ سال آینده ندارد.
"میدانهای کشتار" (۱۹۸۴/۱۹۸۵) یک مستند دراماتیک تکاندهنده است که بر اساس داستان واقعی ساخته شده است. این فیلم هیچ شباهتی به یک فیلم سرگرمکننده ندارد، اما به خوبی شما را به هولوکاست کامبوج بازمیگرداند و ایده خوبی از آن چه که رخ داده، به شما میدهد. این فیلم از یک فیلم جنگی معمولی بسیار دور است، بنابراین اگر به دنبال آن هستید، از آن دوری کنید.
بهترین بخش، تجربیات شگفتانگیز دیت پران پس از رفتن دوستان آمریکاییاش است، اما این تنها پس از یک ساعت و ۲۸ دقیقه از فیلم رخ میدهد که ضعف تولید را نشان میدهد: در بخش قبلی فیلم، زمان زیادی هدر رفته است. به عنوان مثال، دوازده دقیقه صرف یک توالی در سفارت فرانسه برای ساخت یک پاسپورت جعلی برای پران میشود که در نهایت بیفایده هم از آب درمیآید. کاهش ۲۰ دقیقه از زمان فیلم میتوانست معجزه کند.
باید اضافه کنم که جان مالکوویچ، جولیان سندز و کریک تی. نلسون در نقشهای حاشیهای حضور دارند. دیدن آنها در سنین جوانی جالب است.
مدت زمان فیلم ۲ ساعت و ۲۱ دقیقه است و عمدتاً در تایلند فیلمبرداری شده است.
**نمره: B**
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
با اینکه میان مستند و فیلم بودن در رفت و آمد هست ولی فیلم بسیار تاثیرگذار و البته متاثر کننده ای هست.