برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
یک تکاور ایرلندی در دوران قحطی ایرلند در خارج از کشور برای ارتش انگلستان میجنگد. اما هنگامی که او پست خود را رها کرده تا دوباره به خانوادهاش ملحق شود، با وجود تجربههای هولناکی که از جنگ دارد، نابودی زادگاهش توسط قحطی و ظلم و ستمی که به مردم و خانوادهاش شده است باعث شکه شدنش میشود و…
یک تکاور ایرلندی در دوران قحطی ایرلند در خارج از کشور برای ارتش انگلستان میجنگد. اما هنگامی که او پست خود را رها کرده تا دوباره به خانوادهاش ملحق شود، با وجود تجربههای هولناکی که از جنگ دارد، نابودی زادگاهش توسط قحطی و ظلم و ستمی که به مردم و خانوادهاش شده است باعث شکه شدنش میشود و…
فیلمی عالی و تفکر برانگیز که واقعاً متعادل است.
وحشتناک! بازیگری بد، انتخاب یک استرالیایی به عنوان شخصیت اصلی در حالی که مربوط به بخشی بزرگ از تاریخ ایرلند است، لحظات غیرقابل باور و به طور کلی تمسخر بزرگترین تراژدی تاریخ ایرلند. شرمآور!
**_این فیلم واقعاً فیلمی درباره قحطی نیست که وعدهاش را داده بودند، اما هنوز هم یک هیجانانگیز قابل قبول است._**
>...
فیلمی عالی و تفکر برانگیز که واقعاً متعادل است.
وحشتناک! بازیگری بد، انتخاب یک استرالیایی به عنوان شخصیت اصلی در حالی که مربوط به بخشی بزرگ از تاریخ ایرلند است، لحظات غیرقابل باور و به طور کلی تمسخر بزرگترین تراژدی تاریخ ایرلند. شرمآور!
**_این فیلم واقعاً فیلمی درباره قحطی نیست که وعدهاش را داده بودند، اما هنوز هم یک هیجانانگیز قابل قبول است._**
> _دل مادر سنگی بود، چشمانش تند و وحشی،/ یک شیطان گرسنه در آنجا پنهان بود، در حالی که به فرزندش مینگریست./ محبت مادر گرم و واقعی بود؛ نیاز مدتها تحمل شده بود -/ اما در نهایت توانش تمام شد؛ او گوشت را بلعید - فرزند خون خود._
- ناشناس؛ "تاناس، 1849"
نمیخواهم دروغ بگویم - به طور کامل انتظار داشتم که _Black '47_ را نفرتانگیز بدانم. تریلر فیلم وحشتناک بود و به نظر میرسید که یک فیلم اکشن معمولی است؛ چندین همکار در اوایل سال نمایش فیلم را در ADIFF دیدند و به شدت ناامید شدند؛ من فکر میکردم بیشتر فیلم به زبان انگلیسی است که این موضوع به شدت برایم ناخوشایند بود. اما عمدتاً، فقط در حال انجام حق خداییام به عنوان یک فرد ایرلندی بودم - برای هیچ دلیلی بدخلق بودن. با این حال، چون انتظار داشتم که متنفر باشم، وقتی متوجه شدم که واقعاً فیلم خوبی است، به شدت از آن لذت بردم. متواضع شدم. به راحتی، _Black '47_ هیجانانگیزترین و مورد انتظارترین فیلم ایرلندی در دهه گذشته است و با افتخار به عنوان "_اولین فیلم درباره قحطی بزرگ_" تبلیغ میشود. و اگر این درست باشد، بدون شک جایگاهی اساسی در تولیدات هنری ایرلند و سینمای ایرلند خواهد داشت. اما یک عامل حیاتی وجود دارد که همه باید قبل از دیدن آن بدانند - این اولین فیلم درباره قحطی نیست. این اولین فیلمی است که در زمان قحطی اتفاق میافتد، اما درباره قحطی نیست. این یک فیلم ژانری است، یک هیجانانگیز انتقامجویانه که در پسزمینه قحطی قرار دارد. قحطی موضوع مرکزی فیلم نیست و تلاش نمیکند تا با آن در مقیاس ملی ارتباط برقرار کند. اگر این را بپذیرید و انتظار نداشته باشید که _The Great Hunger_ (1991) سیسیل وودهاماسمیت به تصویر کشیده شود، واقعاً چیزهای زیادی برای تحسین وجود دارد.
همانند بسیاری از فیلمهای ژانری، داستان فیلم بسیار ساده است. زمستان 1847 در کانهمارا است، دو سال پس از آنکه _Phytophthora infestans_ باعث شکست برداشت سیبزمینی شد که بخشهای بزرگی از فقیران کشور به آن وابسته بودند. پس از ترک ارتش بریتانیا در گردان 88 (کوناکت رنجرز) پس از یک مأموریت دشوار در افغانستان، مارتین فینی (جیمز فریچیویل) به خانه بازمیگردد، غافل از وضعیت کشور؛ در همه جا اخراج، بیخانمانی، گرسنگی و مرگ وجود دارد. وقتی مردم به معنای واقعی در کنار جاده در حال مرگ هستند، صدها هزار نفر قبلاً ایرلند را به سمت ایالات متحده ترک کردهاند. با بهرهبرداری روحانیون پروتستان از بحران برای مجبور کردن کشاورزان کاتولیک به تغییر دین در ازای سوپ ("_گرفتن سوپ_")، غلات برای صادرات به انگلستان ذخیره میشود. در مسیر خانهاش، فینی میفهمد که خانوادهاش مردهاند؛ برادرش به خاطر مقاومت در برابر اخراج به اعدام محکوم شده و مادرش پس از امتناع از گرفتن سوپ از زمین رانده شده و در نهایت از گرسنگی و سرما میمیرد. تنها خانواده باقیمانده او خواهرزنش الی (که همیشه عالی است، سارا گرین) و سه فرزندش هستند. در یک کلبه متروکه، فینی الی را قانع میکند تا به او بپیوندد و مهاجرت کند. اما روز بعد، یک گروه اخراجی به رهبری بهیچوجو با تملقگر و افسر سادیستی فیتزگیبون از پلیس ایرلند (که یک عملکرد قوی دیگر از مو دانفورد است) با دستورات برای بیرون کردن خانواده و سوزاندن ملک میآیند. اوضاع به زودی به خشونت میکشد و فینی دستگیر میشود. در یک پادگان نزدیک، او فرار میکند و به دنبال انتقام از قاضیای که برادرش را اعدام کرده، افراد گروه اخراجی، مالک ملکی که دستور اخراج را صادر کرده و هر کس دیگری که بر سر راهش قرار میگیرد، میافتد. در همین حال، با یادآوری فرار فینی، ارتش بریتانیا یک تیم سه نفره برای دستگیری او میفرستد؛ سرگرد ایدهآلگرای مغرور (فردی فاکس)، سرباز نادان (بری کیوگان) و فرمانده سابق فینی در رنجرز، هانا (هیو جکمن) که ناامید و خسته است. هانا که فینی را دوست میداند، از این مأموریت چندان خوشحال نیست، اما انتخابی ندارد، زیرا خود او در انتظار اعدام است، پس از اینکه مظنونی را که قرار بود بازجویی کند، کشته است و به او گفتهاند که اگر فینی را برنگرداند، اعدامش انجام خواهد شد. به زودی، با کنلی (استیفن ریا) به عنوان مترجم، شاعر و راهنمای جغرافیایی، گروه به دنبال فینی راه میافتد در حالی که او مسیری خونین را در سراسر شهرستان به سمت کسی که او را معمار مصیبتهای منطقه میبیند، یعنی لرد کیلمایکل (جیم برودبنت)، میسازد.
قبل از اینکه به دلایلی که من از این فیلم لذت بردم بپردازم، باید کمی درباره پسزمینه آن بگویم. قحطی بزرگترین رویداد در تاریخ ایرلند است؛ یک تراژدی فاجعهبار به مقیاس کتاب مقدس. در حالی که شما اغلب خواهید شنید که گفته میشود این قحطی ناشی از آفت، وابستگی بیش از حد به محصول سیبزمینی یا سوءمدیریت استعماری بوده است (یا نسلکشی سازمانیافته، اگر به تیم پات کوگان باور دارید)، واقعیت این است که این نتیجهای از مجموعهای از عوامل بوده که در سال 1845 ترکیب شدند تا طوفانی کشنده ایجاد کنند؛ بدشانسی، وقوع طبیعی، ناکارآمدی سیاسی، اختلاف اجتماعی-اقتصادی شدید، نژادپرستی، فقر گسترده، و خودبزرگبینی ملی و غیره. اما آنچه مسلم است این است که این یک تراژدی _کاملاً_ قابل پیشگیری بود؛ حتی پس از اینکه آفت در سال 1844 (یک سال _قبل_ از شکست برداشت) به طور اولیه شناسایی شد، مالکان زمین به صادرات غلات ادامه دادند. تا زمانی که سال 1847 فرا رسید، قانون گسترش فقر ایرلند، مالکان املاک ایرلندی را کاملاً مسئول تامین رفاه عمومی کرد و "بند گریگوری" اعلام کرد که هر کشاورزی که حداقل یک چهارم جریب زمین داشته باشد، واجد شرایط چنین کمکی نیست. این اصلاح و این بند، هر دو به ظاهر برای کاهش رنج فقرا طراحی شده بودند، اثرات ویرانگری بر کشور داشتند و منجر به افزایش بیسابقهای در اخراجها شدند. این به این دلیل بود که مالیات ملکی که برای پرداخت هزینههای قانون فقر تعیین شده بود، بر اساس هر ملک اجارهای وضع میشد و به این ترتیب بر مالکان قرار میگرفت. با مواجهه با احتمال افزایش شدید مالیاتها، بسیاری به سادگی با اخراج مستاجران و تخریب محلهای زندگی خود به این مشکل پاسخ دادند. در عین حال، به دلیل بند گریگوری، دهها هزار مستاجر در تلاش بودند تا بیشتر زمین خود را به مالکان بفروشند تا واجد شرایط دریافت کمک شوند. اما به دلیل اصلاح، بسیاری از مالکان از پذیرش واگذاری جزئی زمین خودداری کردند و در عوض کل ملک و محل اقامت را خواستار شدند، که میتوانستند سپس بسوزانند و به این ترتیب چرخهای از بیخانمانی، فقر و بدبختی ایجاد شود.
بین سالهای 1845 و 1852، حدود یک و نیم میلیون نفر جان خود را از دست دادند و نزدیک به دو میلیون نفر مهاجرت کردند، که جمعیت را تقریباً به میزان 25 درصد کاهش داد (1847 به عنوان "سیاه '47" شناخته میشود زیرا نرخ مرگ و مهاجرت در بالاترین حد خود بود). از بسیاری جهات، کشور همچنان بهبود نیافته است؛ زبان ایرلندی نابود شد؛ افسانهها و اسطورههای فولکلور ایرلند برای دههها فراموش شدند، تا اینکه ظهور صبحگاه کلتیک و _Athbheochan na Gaeilge_ (احیای زبان ایرلندی) به وقوع پیوست و حتی با این حرکات، بخشهای بزرگی از فولکلور هرگز دوباره به روح زمانه وارد نشدند؛ سنت افتخارآمیز شاعران ایرلندی برای همیشه تغییر کرد و هزاران آهنگ از بین رفت؛ ادبیات ایرلندی به شدت کاهش یافت و بیش از یکصد سال طول کشید تا به ثروت پیش از قحطی خود بازگردد؛ و نفرت از اشغالگران انگلیسی بیش از هر زمان دیگری در 700 سال حضورشان تقویت شد - مردم عادی قحطی را به انگلیسیها نسبت میدادند و برای اولین بار، فقرا و بیسوادان شروع به تفکر در راستای شورش سیاسی کردند.
قحطی به قدری ویرانگر بود که حتی ادبیات ایرلندی، یکی از بهترین سنتهای ادبی جهان، تمایلی به درگیر شدن با آن نداشت، نه در آن زمان و نه بعد از آن. فراتر از چند شعر از افرادی مانند جیمز کلارنس مانگان، آبره دی ور و توماس دارسی مکگی، شعرهای جداگانه مانند "تاناس، 1849" و چند رمان مانند _The Black Prophet: A Tale of Irish Famine_ (1847) نوشته ویلیام کارلتون، واقعاً چیزی به نام "ادبیات قحطی" وجود ندارد، به طور قطع هیچ سنت ادبی قحطی وجود ندارد. و حتی از آن زمان، ادبیات ملی نشان داده است که تمایلی به درگیر شدن ندارد، با تنها چند متن مانند _The Great Hunger_ (1942) نوشته پاتریک کاوانا و شعر "At a Potato Digging" (1966) نوشته شیموس هینی که حاضر به پرداختن به آن هستند (حتی استادان، W.B. Yeats و جیمز جویس، هرگز به طور مستقیم به قحطی نپرداختند).
همه اینها ما را به _Black '47_ میرساند. با توجه به اهمیت این رویداد در تاریخ ایرلند، غیبت آن از سینمای ملی به همان اندازه که از ادبیات ملی مشهود است، قابل توجه است. با این حال، در اینجا ملاحظات عملی فراتر از عظمت موضوع وجود دارد؛ به تصویر کشیدن چیزی به این مقیاس و با این سطح از رنج، بر روی فیلم به شدت دشوار است، به ویژه با بودجه محدود. و در هر صورت، چگونه میتوان داستانی را شکل داد که بتواند تاریکی قحطی را منتقل کند؟ شاید در این دوره از روایتهای طولانی در تلویزیون، امکان انجام چیزی مرتبط با قحطی وجود داشته باشد، اما فشردهسازی هفت سال مهم در تاریخ ایرلند به یک فیلم دو (یا سه، یا چهار) ساعته تقریباً غیرممکن است، به علاوه، بیرحمی بیپایانی که باید به تصویر کشیده شود. این مطمئناً یک فیلم محبوب نخواهد بود - تماشای یک کشور که به آرامی از گرسنگی میمیرد احتمالاً طرفداران مارول را به سینما نمیکشاند. بنابراین، با این در نظر، _Black '47_ هیچ قصدی برای پرداختن به قحطی به این مقیاس ندارد. این یک اثر ژانری است، یک وسترن، یک هیجانانگیز انتقامجو. اساساً این فیلمی است شبیه _The Outlaw Josey Wales_ (1976) با این تفاوت که فینی بیشتر از تهدید "مرد بدون نام" است.
در این معنا، استفاده از قحطی به عنوان پسزمینهای برای یک تمرین ژانری احتمالاً انتخاب عاقلانهای است - این امکان را فراهم میکند که با داستانی محور محور، درگیر شد، بدون اینکه انتظارات عظیم (علیرغم اغراق تبلیغاتی) و موانع موضوعی غیرقابل فتح را ایجاد کند. در گفتوگو با _Irish Independent_، همنویسنده/کارگردان لنس دالی توضیح میدهد:
> _مسیر ژانری تنها راهی بود که میتوانستیم برویم. منظورم این است که آیا میخواهید فیلمی بسازید که فقط درباره رنج باشد، درباره افرادی که میبینند فرزندانشان گرسنه میمانند و خانوادهها در خانههایشان مردهاند؟ آیا میخواهید آن را تماشا کنید، آیا میخواهید آن را بسازید، آیا میخواهید کسی باشید که سعی میکند آن را دراماتیک کند؟ باید به شیوهای غیرمستقیم به این موضوع بپردازید._
و در حالی که ترکیب یک تراژدی تاریخی با یک الگوی عمومی خطر خاموش کردن عناصر ژانری را به همراه دارد و ژانر نیز میتواند از تراژدی حواسپرتی ایجاد کند، دالی و همکارانش، پییرس ریان، پیجی دیلون و یوجین اوبراین، در این زمینه تلاش خوبی انجام میدهند.
انجام این کار به این روش همچنین به چندین دلیل اضافی بسیار معقول است. به عنوان مثال، هیچ روایت قحطی نمیتواند داستانی را به تصویر بکشد که در آن یک قهرمان همه نادرستیهای ایرلند را درست کند، زیرا چنین فردی هرگز وجود نداشته است. با این حال، داستان نسبتاً محدود انتقام فینی از این موضوع آگاه است. او هرگز به عنوان کسی که برای آزاد کردن کشور میجنگد، به تصویر کشیده نمیشود، بلکه به دنبال انتقام از افرادی است که به او ظلم کردهاند؛ او هیچ آرزویی برای نجات ایرلند ندارد و ناتوان از انجام هرگونه اقدام در یک بستر اجتماعی-اقتصادی بزرگتر است. فیلم هرگز به تماشاگر اجازه نمیدهد که این موضوع را فراموش کند، خواه این که فینی با بیاحساسی از کنار کشاورزان گرسنه در جاده میگذرد، و یا حمله او به یک چادر سوپ پروتستان که در آن خود را سیر میکند و سپس میرود. او روح انتقامجوی ایرلند نیست؛ او نه Cú Chulainn است و نه فین مککومهیل و نه یکی از توآتا د نان. این یک آرزوی ملیگرایانه نیست و هیچ ادعایی در این زمینه ندارد.
از نظر اینکه فیلم چگونه قحطی را به تصویر میکشد، به جز اهمیت آن برای داستان، دالی از تعدادی از تصاویری که میتوان آنها را "تصاویر قحطی اساسی" نامید، استفاده میکند. اینها شامل یکی از اولین نماهای فیلم است که نشان میدهد یک جمجمه در گل خیس غرق میشود و نمایانگر مردگان و ارتباط آنها با زمین است (کمی واضح است، اما کار را انجام میدهد)؛ زمانی که الی برای اولین بار ظاهر میشود، او شبیه کایتلین نی اولچاین به نظر میرسد، به این معنی که خود ایرلند به معنای واقعی در حال مرگ است؛ زمانی که الی و فرزندانش اخراج میشوند، این صحنه به شدت یک الگوی چنین اخراجهایی است - زنان و کودکان در حال گریه، مردان در حال بازداشت، سقف کلبه در حال سوختن، بازرسان بیرحم و پلیس بیرحم؛ یک کشیش کاتولیک به کشاورزان گرسنه هشدار میدهد که سوپ را نخورند (بیاحترامی فینی به این کشیش به یادآور صحنهای در فیلم _The Field_ (1990) است که بول مککابه (ریچارد هریس) به فر دُوران (شان مکگینلی) یادآوری میکند که "_هیچ کشیشی در زمان قحطی نمرد، فقط مردم فقیر_")؛ کشاورزانی که سوپ میخورند، صحنهای که یکی از بحثبرانگیزترین و ماندگارترین پیامدهای قحطی را به وجود میآورد؛ غلاتی که برای صادرات به انگلستان ذخیره شده است؛ کشاورزان در حال پناه بردن به دروازههای یک املاک ثروتمند، از ساکنان ثروتمند درخواست غذا میکنند، در صحنهای بصری شبیه به یادبود قحطی رُوان گیلیپسی در کنار بندر کستوم هاوس دوبلین؛ و چندین اشاره به مهاجرت. در واقع، اگرچه قحطی اساساً فقط یک پسزمینه است، دالی تلاش میکند تا اطمینان حاصل کند که بیننده هرگز فراموش نکند که چه اتفاقی در لبههای قاب رخ میدهد، و گاهی اوقات آن را به درون قاب میآورد.
یکی از دلایلی که فکر میکردم _Black '47_ را نفرتانگیز خواهم دانست این بود که فکر میکردم کاملاً به زبان انگلیسی است، که به وضوح مضحک میبود. شاید تأثیر طولانیمدت قحطی این باشد که _Gaeilge_، زبان ایرلندی را ویران کرد. قحطی دلیل این است که این بررسی به زبان انگلیسی است و چرا فقط چند جمله به زبان مادریام صحبت میکنم. در هفت سال، قحطی آنچه را که انگلیسیها نتوانستند در 700 سال انجام دهند، نابود کرد - آنچه ما را به عنوان یک ملت تعریف میکرد، هویت ملیمان را. با این حال، نه تنها بخشهای بزرگی از _Black '47_ به زبان ایرلندی است، بلکه فیلم واقعاً از زبان ایرلندی و تلاشها برای سرکوب آن به عنوان یک موتیف تکراری مهم استفاده میکند. به عنوان مثال، فینی هم به زبان انگلیسی و هم به زبان ایرلندی صحبت میکند، اما او تصمیمی آگاهانه میگیرد که فقط به زبان ایرلندی صحبت کند، حتی وقتی با غیرایرانیها صحبت میکند، که چند نفر از آنها از او میخواهند که به زبان انگلیسی صحبت کند. فیلم همچنین نشان میدهد که یک قاضی (درموت کراولی) در حین اینکه کشاورزان در دادگاه او که نمیتوانند به زبان انگلیسی صحبت کنند، شروع به صحبت به زبان ایرلندی میکنند، به شدت عصبانی میشود، در حالی که کیلمایکل به زبان ایرلندی به عنوان "_آن زبان بومی غیرقابل فهم_" اشاره میکند. اما مهمترین صحنه مربوط به زبان ایرلندی صحنهای است که به درخشش زبانی نمایشنامه برایان فریل، _ترجمهها_ (1980) اشاره دارد. در آشپزخانه سوپ پروتستان، زمانی که کشیش از یک کشاورز میپرسد نامش چیست، مرد پاسخ میدهد "_Séamus Ó Súilleabháin_". کشیش به مترجم پشتسرش برمیگردد و او پاسخ میدهد "_James Sullivan_". این به تغییرنامهای مکانی ایرلندی توسط بریتانیاییها اشاره دارد (بéal an Átha به Ballina، دún Dealgan به Dundalk، Trá Lí به Tralee، و غیره) که خود تلاشی برای نابود کردن زبان و تضعیف حس مکان ما بود. دالی هرگز اجازه نمیدهد تأثیر ویرانگر قحطی بر زبان به حاشیه برود و روایت به همین دلیل بسیار بهتر میشود.
فیلم همچنین به نظر میرسد که نگاهی به وضعیت سیاسی معاصر دارد. به عنوان مثال، صحنههای اشغال زمین و تخریب خانهها توسط اشراف انگلیسی شاید به وضعیت فلسطین اشاره داشته باشد، جایی که نیروهای اسرائیلی را میتوان دید که به طور اساسی همان کار را انجام میدهند. حتی بیشتر از آن، صحنههای خانههای خالی، در حالی که مردم در خندقها سعی میکنند زنده بمانند، به وضوح به پدیده مضحک خانههای خالی و تختهشده در سرتاسر دوبلین اشاره دارد که به دلایلی که بهتر است شورای شهر بداند، نمیتوانند به تعداد روزافزون خانوادههای بیخانمان اجاره داده شوند. به همین ترتیب، صحنههای افرادی که در کنار جاده میمیرند به زمستان تلخ 2018 اشاره دارد، زمانی که چهار نفر بیخانمان در خیابانهای دوبلین در عرض چند هفته جان خود را از دست دادند. حتی صحنه اخراج نیز قابل مقایسه با حوادث معاصر است؛ فقط هفته گذشته، به خواست یک مالک، گاردای با پوشش صورت، در کنار پرسنل امنیتی خصوصی (که همچنین پوشش صورت داشتند)، به طرز خشونتآمیزی یک اعتراض صلحآمیز "Take Back the City" را که یک خانه خالی در دوبلین را اشغال کرده بود، اخراج کردند تا بحران رو به رشد بیخانمانی را به تصویر بکشند.
نگاهی به فراتر از قحطی، از نظر تماتیک، فیلم با قدرت شروع میکند؛ اولین صحنه، قتل هانا از زندانیاش است که پیش از آن یک بحث کوتاه بین دو نفر درباره وفاداری به کشور در مقابل وظیفه به تاج و تخت وجود دارد، دوگانگی که هانا در طول داستان با آن درگیر است. در واقع، با اشاره به هانا، او و فینی به شدت دو سوی یک سکه هستند؛ آنها به لحاظ همه چیز، جاورت و ژان والژان هستند که در تعقیبی قفل شدهاند که هیچکدام به آن احترام نمیگذارند. در واقع، در این زمینه، در حالی که هوگو به تدریج جاورت را از روایت حذف میکند، دالی در جهت معکوس حرکت میکند - با پیشرفت فیلم، هانا به جلو میآید و فینی به پسزمینه میرود. این تأثیر باعث میشود که فینی تقریباً غیرانسانی به نظر برسد، نیرویی بنیادی که گهگاه در مواقعی که اوضاع به هم میریزد، ظاهر میشود، و این یک عنصر ساختاری به خوبی مدیریت شده است.
البته، همه اینها به این معنا نیست که فیلم بینقص است. موسیقی متن برایان برن که شامل استفاده سنگین از لولههای یولن است، خوب است، اما بیش از حد آموزشی است. علاوه بر این، شخصیت کیلمایکل به نوعی یک شرور کلیشهای و نمادین است که خطهایی مانند "_این تجارت سیبزمینی همه چیز را به شدت ساده کرده است_" را بیان میکند. دالی همچنین تمایل جزئی به ترکیب ناموفق واقعگرایی با سبکگرایی دارد که شاید در استفاده از نقاشیهای مات مصنوعی در برخی از صحنههای پانوراما بیش از همه مشهود است. در حالی که هدف پشت این احتمالاً ایجاد ظاهری شبیه به عکسهای قدیمی سپیا بود، تماشاگران معاصر که به CGI واقعگرایانه در هر صحنه عادت دارند احتمالاً این را به عنوان کارهای ارزانقیمت تفسیر خواهند کرد، که متأسفانه به فیلم نفعی نمیدهد. بالاخره، اگر چیزی باشد که من از نبود آن تعجب میکنم، به ویژه با توجه به تمام اشارهها به مهاجرت، کشتی تابوتی است که تصویر آن جزء دائمی میراث قحطی در ایرلند است.
با این حال، با در نظر گرفتن همه چیز، این یک فیلم قوی و نسبتاً مهم است. بله، اساساً فقط یک وسترن انتقامجو است، و بله، از این نظر، چیز فوقالعاده خاصی نیست؛ صدها فیلم در این راستا وجود دارد و چندتایی از آنها بهتر از _Black '47_ هستند. اما دالی اجازه میدهد که پسزمینه قحطی به اندازه کافی به جلو بیاید تا هرگز فراموش نکنیم که کی و کجا هستیم، و به همین دلیل، این فیلم بدون شک مهم است. ترکیب تاریخ با ژانر به اندازه کافی به طوری که هر یک از دیگری آگاه باشد بدون اینکه هر دو (زیاد) رقیق شوند، این اولین "فیلم قحطی" نیست، اما قطعاً تلاش بسیار قابل قبول، صادقانه و محترم برای به تصویر کشیدن چیزی (هر چیزی) از آن تراژدی بزرگ است. و این چیزی است که شایسته ستایش است.
تحقیقی در مورد یک لحظه سخت در تاریخ ایرلند، _Black '47_ با مفاهیم اخلاقی در یک جهان بیاخلاق بازی میکند، وجود رستگاری را زیر سوال میبرد و نشان میدهد که فردی با اسب سفید، شرکتکنندهای بیمیل و غمگین در چرخهای (احتمالی) بیپایان از خشونت است.
- جیک وات
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران