برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
این چیزی است که به آن "نقطه بی بازگشت" میگویند، دوست من.
فیلم "شبافت" با تضادها و لحنهای شگفتانگیز خود، در انتها به شخصیتی فوقالعاده دلنشین تبدیل میشود—شما را مجذوب و حتی کمی ناراحت میکند، اما مطمئن نیستید چه تصوری از آن داشته باشید. داستان در شب آغاز میشود، در جنگل نئونزدهی لس آنجلس که با جاذبههای هالیوود مانند میچلی، فایرفلای و موسو و فرانک درخشان...
این چیزی است که به آن "نقطه بی بازگشت" میگویند، دوست من.
فیلم "شبافت" با تضادها و لحنهای شگفتانگیز خود، در انتها به شخصیتی فوقالعاده دلنشین تبدیل میشود—شما را مجذوب و حتی کمی ناراحت میکند، اما مطمئن نیستید چه تصوری از آن داشته باشید. داستان در شب آغاز میشود، در جنگل نئونزدهی لس آنجلس که با جاذبههای هالیوود مانند میچلی، فایرفلای و موسو و فرانک درخشان است، و در نهایت در برف سفید خیرهکنندهی بیابانهای ترسناک وایومینگ به پایان میرسد. داستان با دکتر مسنتر و دوست هنرمند جوانترش در برابر دو اوباش میگذرد، یکی یک روانی با تمایل به خشونت و دیگری یک قاتل باهوش و آرام که رویکردش نزدیک به دوستداشتنی بودن است. در این فیلم، یک نمایش مد شیک با آن بانکرُفت مدرن به عنوان "ماکت" وجود دارد و پس از آن یک سفر با اتوبوس روستایی دلپذیر که در آن عاشقان احساسات عاشقانه خود را پس از بیدار شدن از خواب (با سبیلهایی که بهطور مشخص شیک نیستند) ابراز میکنند. خشونت بیرحمانهای علیه انسانهای نیکوکار و یکلایههای شوخطبعی و مقدار زیادی طنز تاریک با هم ترکیب شده است. و آیا گفتم آن بانکرُفت عاشق آلدورِی میشود؟ آنها به نظر نمیرسند که با هم سازگار باشند، اما در واقع، بهطرز عجیبی با هم کامل هستند—و لحظاتشان بهطرز فوقالعادهای عاشقانه است. به طور خلاصه، "شبافت" یک سفر است. اما سفری عالی و یک افزوده قابل توجه به آثار نوآور ژاک تورنور (که شامل دیگر آثار برجسته مانند "مردم گربه" و "با زامبی قدم زدم" و نوآر کلیدیاش "از گذشته خارج شدم" میشود).
این فیلم توسط استرلینگ سیلیفنت از رمان دیوید گودیس در سال 1947 اقتباس شده و به طرز خیرهکنندهای توسط برنت گافری (که همچنین فیلم شاهکار نیکلاس ری "در مکانی تنها" و "بونی و کلايد" آرتور پن را فیلمبرداری کرده است) فیلمبرداری شده است. برخی آن را یک فیلم نوآر کوچک میدانند که همیشه من را شگفتزده کرده است. این فیلم در چرخهی بعدی این ژانر ساخته شده (در سال 1957 منتشر شده) و داستان پیچیدهای را به طرز ماهرانهای با خشونت شدید، اضطراب وجودی، بازیگری طبیعی و رمانتیسم شیرین بدون هیچگونه احساس تحمیلی به هم میبافد. و همانطور که قبلاً گفته شد—این فیلم بسیار خندهدار است—چیزی که تورنور همیشه در نظر داشت. حتی اگر آهنگ موضوع کمی داغ به نظر برسد (آل هیبلر با صدای دلنشین "شبافت... و تو!"—آهنگی که واقعاً باید در یک تولید راس هانتر قرار بگیرد) اما همچنان در نگاه به فیلم در کل کار میکند. مانند خندههای شگفتانگیز که فیلم را شکوفا میکند، این مورد نیز حس شوخطبعی زیرکانهی تورنور را منعکس میکند.
داستان به گونهای ساختاربندی شده است که شبیه "از گذشته خارج شدم" است، با قهرمان ما (که بیگناه است، بر خلاف میچوم) رایبرن ونینگ (ری) که داستان پیچیدهاش را به یک زن روایت میکند. تنها در این مورد، خانم زیبا، ماری گاردنر (بانکرُفت)، کمی گیج است. او برای سود دو اوباش منتظر برای حمله به رای، نقش دختری در خطر را بازی میکند (او فکر میکرد که آنها افسران پلیس هستند که به دنبال یک مرد تحت تعقیب هستند) و بدین ترتیب این مرد بیچاره را در تنگنا قرار میدهد. ونینگ سپس توسط رد (رودی باند) و جان (برایان کیث) مورد حمله قرار میگیرد و به یک دکل نفتی متروکه (صحنهای ناراحتکننده اما به طرز عجیبی خندهدار) برده میشود که در آنجا قرار است مورد شکنجه قرار گیرد. آنها میخواهند بدانند پول کجا پنهان شده است، چیزی که ونینگ به طور مداوم اعلام میکند که نمیداند. ونینگ فرار میکند، به آپارتمان ماری میرسد و ماجرا را برای او توضیح میدهد. یا بهتر بگوییم، توضیحاتی پیچیده. او وضعیت پیچیدهای را توضیح میدهد که او را به طور قابل فهمی پارانوئید کرده است. در حالی که در یک سفر خوشایند کمپینگ در جکسون هول، وایومینگ با بهترین دوستش دکتر ادوارد گورستون (فرانک آلبرتسون) در حال شکار هستند و در یک لحظه ناخوشایند، در نزدیکی موضوع چسبنده همسر جوانتر دکتر (که بعداً متوجه میشویم به ونینگ علاقهمند است و نامههایی به او نوشته است). مکالمه زمانی قطع میشود که یک خودرو از یک شیب سقوط میکند و دو شخصیت مشکوک (رد و جان) ظاهر میشوند. دکتر، بازوی جان را درست میکند، اما به زودی متوجه میشوند که شاهدان بدشانسی هستند (این مردان به تازگی یک بانک را سرقت کردهاند). تقریباً به طرز شوکهکنندهای، دکتر کشته میشود و ونینگ زخمی میماند. اوباش فرار میکنند، اما یک اشتباه بزرگ مرتکب میشوند—کیف دکتر را به جای کیف پول خود میدزدند. ونینگ میتواند از آسیب خود برخیزد، پول را پنهان کند و فرار کند. با فرض اینکه او دکتر را کشته است، از شهری به شهر دیگر میرود و در نهایت به لس آنجلس میرسد، جایی که تحت نظر یک بازپرس بیمه به نام بن فریزر (جیمز گرگوری) قرار دارد که به همسرش اعتراف میکند که ونینگ به نظر نمیرسد که از نوع قاتل باشد.
و به عنوان بازیگری که توسط آلدورِی ایفا شده—او به نظر نمیرسد که از نوع قاتل باشد. یکی از جنبههای جالب "شبافت" انتخاب بازیگر آن است، و ری با سینهی پهن و گردن ضخیمش، که یک بازیگر طبیعی بود (نقش اصلی و ناخوشآموزش را در "نوع ازدواج" جورج کیوکور تماشا کنید و خواهید دید که او چقدر بااستعداد بود. همچنین در "مردان در جنگ" آنتونی مان). ری، مرد خوبی است که به طور غیرمنتظرهای در تنگنا قرار گرفته است. با صدای خشنش و جذابیت پسرانهاش (او به گونهای به نظر میرسید که بهطرز واقعی از یک زمین فوتبال به بیرون آمده است، که به همین دلیل کیوکور از او خواست قبل از "نوع ازدواج" باله بیاموزد) ری همیشه نوعی راز متفاوت نسبت به افرادی مانند میچوم یا رایان یا ویدمارک ارائه میداد—مردانی که به ندرت "عادی" به نظر میرسیدند. ری، یک قهرمان سابق که در ایوو جیما جنگیده بود، قطعاً مردی تنومند بود، اما همیشه به نظر میرسید که رازی را پنهان میکند. این که درون او روح یک شاعر یا هنرمند وجود دارد—مردی با عمق فراتر از ظاهر خشنش. و به همین دلیل، در "شبافت"، او یک هنرمند است.
برایان کیث نیز دیگر بازیگر قابل توجهی است و مانند ری، بازیگری است که همیشه آرزو داشتم پدرم باشد (و نه فقط به خاطر برنامه تلویزیونی "خانوادهای"). او در اینجا بسیار دلپذیر است—و تحویل او همزمان هم حواسپرت و هم موجز است. وقتی با شوخی ادعا میکند که تمایلات قاتلانه رد ناشی از کمبود بازی در کودکیاش است (“هنگامی که رد بچه بود، زمینهای بازی کافی وجود نداشت. او نوعی بزهکار بزرگسال است.”) هم Revelatory و هم teasing است. و شوخیهایش به سمت رد به طرز هوشمندانهای تحقیرآمیز است: “بالای سرت در کودکی هرگز بسته نشد. دهانت هم همینطور.” با رد شوخی میکند، این دو مانند مردانی که آمادهاند یکدیگر را بکشند، اما در عین حال فقط در حال آزردن یکدیگر هستند (قبل از برخی از جنایتکاران پرحرف تارانتینو). اما در کنار صحبت، سرنوشتهای مرگبارتری در انتظار آنهاست که شامل یک گلولهی کشنده و مرگ در زیر برفروبی است.
و سرنوشت وحشی و تقریباً مضحک چیزی بود که تورنور در آن مهارت داشت، نه تعجب آور. بر اساس رفتار عجیب و غریب پدرش، تورنور حس تاریکی از ابسوردیته را توسعه داد. همانطور که در کتاب جان ویکمن "کارگردانان سینما در جهان، جلد 1 1890-1946" نوشته شده، تورنور معتقد بود که دوران کودکی که او تجربه کرده—که شامل "مجازاتهای زشت" بود، در ریشههای وسواسهای سینمایی او قرار دارد. او اشاره میکند که به یک مدرسه فقیر فرستاده شده و به خاطر سوسنهای مربعش به شدت مورد تمسخر قرار میگرفته، و بیان میکند: “فکر میکنم این باعث شد تا من بخواهم عناصر کمدی را به لحظات دراماتیک فیلمهایم اضافه کنم…ترکیب ترس و مضحک میتواند بسیار هیجانانگیز باشد.”
واقعاً. همانطور که رد نمیتواند منتظر بماند تا ونینگ ترسیده را شکنجه کند، به طرز شیطانی و عجیب میخواند: “هر چه سختتر باشند، بیشتر سرگرمکننده هستند ترلا.” آلدورِی به طور مجازی بر روی پول مافیا بهطور تصادفی برمیخورد. رودی باند یک سادیست است که از کشتن قربانیانش بازی میسازد و آنها را به این باور میرساند که مسابقهای در کار است. برایان کیث با رودی باند کار میکند و از او متنفر است، تا اینکه سادیست بالاخره تصمیم میگیرد او را بکشد. جیمز گرگوری در حال تحقیق در مورد همه اینهاست و احساس میکند که از توانش فراتر رفته است و در مورد عدم امنیتش با همسرش صحبت میکند. آیا این به نظرتان آشناست؟ خوب، این فیلم اصلی است که مککارتی بعداً به طور کامل فرمول هالیوود را در آن پیاده کرد، اما این یکی واقعاً اصل است. در اینجا، بدها به اندازه خوبها فانی هستند. آنها "خدا" یا "نیمهخدا" نیستند، که این برای بچههای بیو و بُههَد که بخش عمدهای از جهان اول را تشکیل میدهند، بیش از حد است. این یک نسخه "بالغ" است، نسخهای که تصنعی نیست، از شخصیتهای سهبعدی، یا بهطور مناسب "شخصیتهای قابل اعتنا در شرایط فوقالعاده"، که آنچه کلاسیکها را از فاجعهها جدا میکند. بخش زیادی از این داستان به صورت فلشبک روایت میشود، و من طرفدار فلشبک نیستم، اما این فیلم همچنان یک کلاسیک است، زیرا ما شخصیتها را بسیار قابل باور مییابیم.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران