برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
اگر شما فقط یادداشتهای مربوط به فیلم _Acrimony_ را خواندهاید، ممکن است تصور کنید که این فیلم یکی از آثار عادی شبکه Lifetime است، اما _Acrimony_ به شخصیتهای اصلی خود عمق و پیچیدگی میدهد که هرگز در این نوع فیلمها نمیبینید. فیلم مشکلاتی دارد که بیشتر به دلیل محدودیتهای بودجهای به وجود آمدهاند و حتی با وجود این مشکلات، _Acrimony_ به طور کامل درخشان و...
اگر شما فقط یادداشتهای مربوط به فیلم _Acrimony_ را خواندهاید، ممکن است تصور کنید که این فیلم یکی از آثار عادی شبکه Lifetime است، اما _Acrimony_ به شخصیتهای اصلی خود عمق و پیچیدگی میدهد که هرگز در این نوع فیلمها نمیبینید. فیلم مشکلاتی دارد که بیشتر به دلیل محدودیتهای بودجهای به وجود آمدهاند و حتی با وجود این مشکلات، _Acrimony_ به طور کامل درخشان و نوآورانه نیست، اما در عین حال قابل قبول است و شبیه هیچیک از فیلمهایی که من تا به حال دیدهام نیست.
نمره نهایی: ★★½ - چندین جنبه جذاب داشت، اما به عنوان یک کل چندان موفق عمل نکرد.
زمانی که اولین چیزی که در یک فیلم میبینیم تعریف دیکشنری عنوان آن است، این نشانه بدی است. زیرا این فرض را میکند که ما آنقدر نادان هستیم که نمیدانیم کلمه چه معنایی دارد — در این مورد، "acrimony" که به نظر من در مقیاس همنگوی-فاکنر در سطح پایینی قرار دارد — و چرا باید بخواهیم فیلمی را تماشا کنیم که به وضوح از نظر هوش ما را دست کم میگیرد؟
علاوه بر این، اگر نویسنده/کارگردان تایلر پری فکر میکند که عنوان انتخابیاش آنقدر نامشخص است که بهتر است حتی به ما این فرصت را ندهد که شک کنیم، چرا کلمه دیگری را انتخاب نکرد که او فکر میکند به اندازه کافی عمومی است و بخشی از دایره لغات محدود ماست؟
به هر حال، _Acrimony_ داستان عجیبی از ملیندا (با بازی تاراجی پی. هنسن) است که ۱۸ سال با شوهر بیفایدهاش، رابرت گیل (با بازی لیریک بنت) زندگی میکند؛ وقتی که او بالاخره از او طلاق میگیرد، اختراع عجیب و غریبش — یک باتری خودشارژ که او آن را "نیروی باد گیل" مینامد — به یک حسنه یک شبه تبدیل میشود و رابرت را به یک مرد ثروتمند تبدیل میکند و ملیندا را به زنی تبدیل میکند که احساس میکند او را به همه چیزهایی که قبلاً وعده داده است، مدیون است — از جمله یک قایق بادبانی که قرار بود "خانم گیل" نامیده شود. چرا "خانم گیل"؟ مگر چه اشکالی در نام "ملیندا" وجود داشت؟ اما بعداً بیشتر در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد.
ملیندا و رابرت در دانشگاه با هم آشنا میشوند. او به او کمک میکند تا برای یک امتحان تاریخ درس بخواند، که او در آن امتحان شکست میخورد؛ تعجبی ندارد، با توجه به اینکه رابرت در واقع دانشجوی مهندسی مکانیک است. او به وضوح دروغ میگوید و ملیندا باید بهتر بداند — نه، او واقعاً میداند؛ نه با نگاهی به گذشته (فیلم به صورت فلشبک روایت میشود، همراه با یک روایت صوتی؛ که این هم نشانه بد دیگری است)، بلکه در همان لحظه، یا حداقل او اینطور به نظر میرسد: "آیا تا به حال احساسی دارید که وقتی مردی چیزی به شما میگوید و شما میدانید که این [لغت حذف شده] است، اما شما فقط با آن پیش میروید؟… خوب، من میدانستم که این [لغت حذف شده] است و سعی کردم با آن پیش بروم."
سوال این است، چرا او ادامه میدهد؟ به قول استیون کینگ، "یک بار مرا فریب بدهی، عیب توست. دو بار مرا فریب بدهی، عیب من است. سه بار مرا فریب بدهی، عیب هر دوی ماست." با این حال، آیا رابرت واقعاً او را فریب میدهد؟
مادر ملیندا فوت میکند (ما فقط دو بار درباره مادرش میشنویم؛ بار دوم، که ۲۰ ثانیه بعد از بار اول است، اعلام مرگ اوست). رابرت به مراسم سوگواری میآید، به سرعت احترامش را نشان میدهد و سپس میرود.
ملیندا به او میرسد، به او یک پیشنهاد سواری به خانهاش — که در واقع یک کاروان است — میدهد و وقتی به آنجا میرسند، به خودی خود دعوت میکند. اما وقتی که آنها رابطه جنسی برقرار میکنند، این چیزی است که او دربارهاش میگوید: "مادر من حتی هنوز در زمین سرد نبود و من آنجا بودم. چه نوع مردی از غم یک دختر سوءاستفاده میکند، ها؟ به شما میگویم. یک کرم مادر[لغت حذف شده]، همین است. او باید میدانست که غم میتواند شما را باز بگذارد تا خودتان را فراموش کنید." "او باید میدانست که غم میتواند شما را باز بگذارد تا خودتان را فراموش کنید." اما آیا واقعاً او باید این را میدانست؟ آیا کسی برای این موضوع میداند؟ آیا این حتی چیزی است که میتوان شناخت؟
بعداً، رابرت در کاروانش به ملیندا خیانت میکند؛ ملیندا به آنجا میرود و به کاروانش ضربه میزند و آن را واژگون میکند. او عواقب این تصادف را تحمل میکند: "من به شدت به فرمان ماشین کوبیدم. خونریزی داخلی. و بدتر از آن، تخمدانهای پاره شده. یک هیسترکتومی کامل، و من حتی ۲۱ ساله نبودم. بچهها، هرگز."
حتی اگر این امکانپذیر باشد — و با توجه به محل قرارگیری تخمدانها در بدن زن، من به شدت شک دارم —، چگونه این به او مربوط میشود؟ همچنین، آیا تا به حال از فرزندخواندگی، رحم جایگزین و غیره شنیدهاید؟ راههای زیادی وجود دارد که رابرت و ملیندا میتوانستند خانوادهای را بعد از اینکه او او را میبخشد و با او ازدواج میکند (که البته این کار را انجام میدهد)، تشکیل دهند.
با کنار گذاشتن حادثه غیرممکن پاره شدن تخمدان، این میتواند ماده خوبی برای یک کمدی باشد؛ به دلایلی، من مداوم به یاد کارل رینر و فیلم The Jerk میافتم. اما تنها کمدی در اینجا، ناخواسته است؛ برای مثال، وقتی رابرت دوباره ازدواج میکند و در نهایت قایق رویاییاش را میخرد، هنوز هم آن را "خانم گیل" مینامد، درست مانند وعدهای که به ملیندا داده بود — او دیگر خانم گیل نیست، اما نام همچنان از نظر فنی درست است. حالا، اگر پری حس شوخ طبعی داشت، رابرت باید قایق را "خانم گیل ۲" نامگذاری میکرد.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
جالب بود.دوستان فیلمهایی شبیه این میشناسید بگید
فیلم جالبی بود فقط میتوانست بهتر از اینها تمام شود