فیلم The Chronicles of Narnia: The Lion, the Witch and the Wardrobe 2005

عنوان طولانی و خونین، اما فیلمی فوق‌العاده بدون شک. من قبلاً فیلم «سرگذشت نارنیا: شیر، جادوگر و کمد» را دیده بودم، اما سال‌ها آن را تماشا نکرده بودم. با این حال، اکثر آن را به خاطر دارم - در نهایت یک فیلم به یاد ماندنی است. صحنه نبرد فوق‌العاده‌ای دارد، شخصیت‌های جالب و جلوه‌های ویژه قوی. کمی طولانی است، اما نه به اندازه‌ای که آزاردهنده باشد. این...

عنوان طولانی و خونین، اما فیلمی فوق‌العاده بدون شک. من قبلاً فیلم «سرگذشت نارنیا: شیر، جادوگر و کمد» را دیده بودم، اما سال‌ها آن را تماشا نکرده بودم. با این حال، اکثر آن را به خاطر دارم - در نهایت یک فیلم به یاد ماندنی است. صحنه نبرد فوق‌العاده‌ای دارد، شخصیت‌های جالب و جلوه‌های ویژه قوی. کمی طولانی است، اما نه به اندازه‌ای که آزاردهنده باشد. این فیلم همچنین جذابیت خاصی دارد و دنیای نارنیا به خوبی معرفی شده است. چهار کودک به خوبی انتخاب شده‌اند و همه آن‌ها به خوبی در نقش‌های خود جا افتاده‌اند. جورجی هنلی در نقش لوسی بسیار شیرین است، در حالی که ویلیام موزلی و آنا پاپل‌ول نقش‌های پیتر و سوزان را به راحتی ایفا می‌کنند. ادموند، البته، اندکی آزاردهنده است، اما اسکندر کینز در به تصویر کشیدن او کار خوبی انجام می‌دهد. در دیگر نقش‌ها، تیlda سوئنتون و لیام نیسون به عنوان جادوگر سفید و آسلان فوق‌العاده هستند. هر دو به خوبی عمل می‌کنند، به‌ویژه سوئنتون. جیمز مک‌آووی، ری وینستون، مایکل مدسن و روپرت اواریت نیز انتخاب‌های هوشمندانه‌ای هستند. تا جایی که می‌دانم، هرگز دو دنباله این فیلم را ندیده‌ام و بسیار منتظرم ببینم چه چیزی برایم در نظر گرفته‌اند. مطمئناً سخت است که بتوانند با این فیلم اول رقابت کنند. در آخرین نقد من (که می‌توانید در Letterboxd من پیدا کنید)، گفتم که «شیر، جادوگر و کمد» فیلمی "نزدیک به کمال" است. خوب، اکنون می‌گویم که با این تماشا، برای من، این فیلم کاملاً بی‌نقص است. من همیشه فکر می‌کردم این فیلم قدمی پایین‌تر از «ارباب حلقه‌ها» است و در حالی که «ارباب حلقه‌ها» واقعاً شاهکار سینماست، این فیلم را کمتر از آن نمی‌دانم. این فیلم واقعاً جادویی است! هر جنبه‌ای از فیلم (به جز جلوه‌های ویژه کامپیوتری که چندان خوب نیستند [جز آسلان] اما هنوز هم قابل قبول‌اند) با گذشت زمان بهتر می‌شود! و این بار بیشتر از قبل تحت تأثیر قرار گرفتم. موسیقی اثر هری گرگسون-ویلیامز فوق‌العاده است. به ویژه «نبرد» - که واضح است. اما این بار، بخشی از جادو و نوستالژی که به من دست داد، قطعه موسیقی‌ای بود که به نوعی مانند یک آواز به نظر می‌رسید. آن قطعه‌ای که در حین حرکت قطار از لندن پخش می‌شود. (متوجه شدم که واقعاً در نیمه‌های آهنگ «خروج از لندن» است.) آن آهنگ جادویی، همراه با کار دوربین فوق‌العاده دونالد ام. مک‌آلپین و ظهور عنوان فیلم، برای من احساس نوستالژی و جادو را به اوج می‌رساند. همچنین، این فیلم یکی از بهترین صحنه‌های آغازین تاریخ را دارد. وقتی نتفلیکس (بالاخره) این فیلم‌ها را بازسازی کند، نمی‌دانم چگونه می‌توانند این آغاز را بهتر کنند. – در واقع، این یک نکته دیگر درباره این فیلم است: بسیاری از چیزها وجود دارند که فکر نمی‌کنم هیچ بازسازی‌ای بتواند بهتر از آن باشد. لیام نیسون به عنوان آسلان، تیlda سوئنتون به عنوان جادوی سفید، و جیمز مک‌آووی به عنوان تامنس. – اوه، و اگرچه او در کتاب نیست، کنتور، اوریوس (با بازی پاتریک کک) بسیار جالب است! نمی‌توان این را بهتر کرد. همچنین، طراحی لباس‌ها فوق‌العاده است - به ویژه برای جادوگر سفید - و گریفون‌ها بسیار جذاب هستند! طراحی صدا در جیغ آن‌ها به من حس خوبی می‌دهد. و نمی‌توانم از این بگذرم که این داستان همچنین یک داستان احساسی است زیرا به آنچه که داستان نمایندگی می‌کند، اشاره دارد، نمادگرایی داستان. ادموند نماینده ماست - نماینده من، یک گناهکار. من که در برابر خدا شورش کرده‌ام و به طور طبیعی با خدا مخالفم. و به همین دلیل، من شایسته خشم خدا هستم، مجازاتی که او کاملاً عادلانه است که به من بدهد. اما آسلان نماینده عیسی مسیح است. مانند آسلان که خود را برای ادموند قربانی کرد و مرگی را که او باید می‌مرد، تجربه کرد، عیسی نیز خود را به جای ما قربانی کرد و خشم خدا را که شایسته‌اش بودیم بر خود گرفت، تا اینکه «اگر [ما] با [دهان‌] خود اعتراف کنیم که عیسی خداوند است و در [دل‌] خود باور داشته باشیم که خدا او را از مردگان برخیزانیده، [ما] نجات خواهیم یافت» (رومیان 10:9)، و «هرگز هلاک نخواهیم شد بلکه زندگی جاودان خواهیم داشت» (از یوحنا 3:16) و به عنوان نتیجه این ایمان، «ما از طریق خداوند خود عیسی مسیح با خدا صلح داریم» (از رومیان 5:1). سی. اس. لوئیس به‌راستی تخیل فوق‌العاده‌ای داشت و این تخیل به طرز بهتری در این ماجراجویی فانتزی زیبا به نمایش درآمده است. چهار خواهر و برادر در زمان جنگ از لندن به خانه «پروفسور کرک» (جیم برودبنت) در امنیت نسبی حومه انگلستان منتقل می‌شوند. وقتی به آنجا می‌رسند، خدمتکار «خانم مک‌ریدی» (الیزابت هاوثورن) به وضوح می‌گوید که آن‌ها باید دیده شوند و نه شنیده! خستگی به سراغشان می‌آید و بنابراین بازی قایم‌موشک به نظر منطقی می‌رسد. «لوسی» در یک کمد قدیمی پناه می‌گیرد - کمدی که رازی دارد! با کمال شگفتی، او خود را در سرزمینی برفی با یک چراغ خیابانی تنها می‌یابد و در آنجا با «آقای تامنس» (جیمز مک‌آووی) - یک فاونی که شال به گردن دارد، دیدار می‌کند. او به برادران و خواهرش برمی‌گردد و پس از کمی قانع کردن، آن‌ها نیز به کمد ملحق می‌شوند و همه لذت‌ها و خطرات «نارنیا» را کشف می‌کنند و با دوستان جدید و تعدادی گرگ نه چندان خوشایند نیز روبرو می‌شوند! این اولین ماجراجویی‌های کودکان «پونسی» در این سرزمین مرموز است که در آن حیوانات می‌توانند صحبت کنند و زمستان همیشگی تحت کنترل «جادوگر سفید» (تیlda سوئنتون) است. آن‌ها با «آسلان» شیر قدرتمند (با صدای لیام نیسون) هم‌پیمان می‌شوند و برای آزاد کردن پادشاهی از چنگال یخ‌زده او جنگی بزرگ به راه می‌اندازند. به حقیقت بگویم، جلوه‌های ویژه کامپیوتری چندان خوب نیستند. واقعاً، برخی از این جلوه‌ها کمی ارزان و شاداب به نظر می‌رسند برای سال 2005؛ اما داستان، مکان‌ها و شخصیت‌ها فوق‌العاده هستند - همانطور که موسیقی ترسناک و ملایم هری گرگسون-ویلیامز. تماشای دوباره «سرگذشت نارنیا: شیر، جادوگر و کمد» به من یادآوری کرد که چرا این فیلم این قدر جاودانه است. هر بار مرا تحت تأثیر قرار می‌دهد، به ویژه صحنه لالایی با آقای تامنس که به زیبایی توسط جیمز مک‌آووی بازی می‌شود، یکی از بازیگران مورد علاقه‌ام. صدای لیام نیسون به عنوان آسلان الهام‌بخش است و به شخصیت او وزن زیادی می‌دهد. اما برای من، بهترین بازی متعلق به تیlda سوئنتون به عنوان جادوگر سفید است. بازی او ترسناک و تسلط‌آمیز است و او را به یکی از به‌یادماندنی‌ترین بخش‌های فیلم تبدیل می‌کند. تولید این فیلم درجه یک است. تصاویر خیره‌کننده هستند، به ویژه با توجه به اینکه این فیلم در سال 2005 منتشر شده و اکنون نیز به خوبی قابل مشاهده‌اند. طراحی لباس‌ها و صحنه‌ها فوق‌العاده هستند و حس جادویی و غیرواقعی نارنیا را به خوبی منتقل می‌کنند. موسیقی نیز از نکات قوت این فیلم است و عمق احساسی به لحظات کلیدی اضافه می‌کند و تجربه را حتی بیشتر غرق‌کننده می‌سازد. بر اساس رمان محبوب سی. اس. لوئیس، این فیلم کار خوبی در حفظ نکات مهم داستان انجام می‌دهد و در عین حال داستان را برای نسل جدید قابل دسترس می‌کند. البته هیچ اقتباسی کامل نیست، اما این یکی به عنوان یک اثر داستان‌گویی فانتزی عالی ایستادگی می‌کند. این فقط یک فیلم نیست؛ بلکه سفری به دنیایی پر از جادو، شجاعت و رستگاری است. این فیلم همچنین به نظر می‌رسد انتخاب مناسبی برای فصل تعطیلات باشد. این گرما و شگفتی‌ای دارد که آن را برای تماشا با خانواده در کریسمس ایده‌آل می‌سازد. «شیر، جادوگر و کمد» همچنان یک کلاسیک است و نمی‌توانم به اندازه کافی آن را برای هر کسی که می‌خواهد کمی جادو را تجربه کند، توصیه کنم.