برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
اینبار هم مانند دو قسمت قبلی سرزمین های نارنیا توسط نیروهای شیطانی به شدت در خطر است و بچه های انگلیسی به طریقی پا بر این سرزمین می گذارند تا بتوانند با پیدا کردن هفت شمشیر جادویی و طی یک سفر دریایی بسیار خطرناک باری دیگر منجی نارنیا شوند...
اینبار هم مانند دو قسمت قبلی سرزمین های نارنیا توسط نیروهای شیطانی به شدت در خطر است و بچه های انگلیسی به طریقی پا بر این سرزمین می گذارند تا بتوانند با پیدا کردن هفت شمشیر جادویی و طی یک سفر دریایی بسیار خطرناک باری دیگر منجی نارنیا شوند...
در کلمات جاودانهی سرهنگ کورتز، "وحشت... وحشت." مارلون براندو به این فیلم اشاره نمیکرد، بلکه به وحشتهای جنگ ویتنام اشاره داشت. این احساس همچنان قابل اعمال است.
وقتی که نقد مینویسم، سعی میکنم حداقل کمی زمینهسازی کنم، چه تاریخچهای از خود فیلم، چه پیشینیان آن در تاریخ سینما یا احساسات کلیام درباره نوع فیلم. در این مورد، من به "Apocalypse Now" اثر کلاسیک فرانسیس فورد کاپولا...
در کلمات جاودانهی سرهنگ کورتز، "وحشت... وحشت." مارلون براندو به این فیلم اشاره نمیکرد، بلکه به وحشتهای جنگ ویتنام اشاره داشت. این احساس همچنان قابل اعمال است.
وقتی که نقد مینویسم، سعی میکنم حداقل کمی زمینهسازی کنم، چه تاریخچهای از خود فیلم، چه پیشینیان آن در تاریخ سینما یا احساسات کلیام درباره نوع فیلم. در این مورد، من به "Apocalypse Now" اثر کلاسیک فرانسیس فورد کاپولا که بر اساس "Heart of Darkness" جوزف کونراد ساخته شده، اشاره کردم. این چه ارتباطی با "Dawn Treader" دارد؟ هیچچیز، و من از این بابت خوشحالم. چرا؟ زیرا این فکر باعث شد ذهنم از یک فیلم بسیار بهتر منحرف شود. اجازه دهید چند لحظه از خوشحالی خود لذت ببرم قبل از اینکه به جستجوی افکارم درباره این وحشت بپردازم.
شما ممکن است بپرسید چه چیزی اینجا اینقدر اشتباه پیش رفت؟ بیایید با تاریخچه این فرانچایز شروع کنیم. من نظر بالایی نسبت به این مجموعه ندارم. ما با مشهورترین داستان از چرخه نارنیا اثر سی. اس. لوئیس، یعنی "شیر، جادوگر و کمد" شروع کردیم. نمیدانم... شاید اگر در میانهی چنین رنسانس فیلمهای فانتزی نبودیم، آن را بیشتر میپسندیدم. با این حال، بعد از سهگانه "ارباب حلقهها" اثر پیتر جکسون و کیفیت بالای سری "هری پاتر"، آن برداشت ضعیف از یک مجموعه کتاب که در کودکی من را هیجانزده نکرد، به نظرم یک پیشغذای ارزان و بچگانه آمد نسبت به جشنهای باشکوهی که قبلاً به تماشاگران ارائه شده بود. داستانها سطحی بودند و بازیگری (به جز تیلدا سوینتون که معمولاً عالی است) یا ضعیف بود یا تصنعی (آقای نیسون، چک حقوق شما در انتظار شماست). اندرو آدامسون، کارگردان مشترک "Wardrobe" و "Caspian"، بود و امیدوار بودم که کاستیهای این فیلمها به تجربهی ناکافی او به عنوان کارگردان فیلمهای زنده مربوط باشد.
فیلم اول به وضوح تمثیل مسیحی خود را به نمایش گذاشت و در بین جمعیتهای مذهبی محبوب شد، که این به موفقیت بزرگ آن در گیشه کمک کرد. فیلم دوم بیشتر به یک اکشن خالص شباهت داشت (در سبک "جنگ ستارگان: قسمت اول"، که به این معناست که اکشن ادعایی در باتلاقی از نقشههای سیاسی سطحی و خستهکننده غرق شده بود) و نتوانست به همان جمعیت دست یابد و بازگشت گیشه ناامیدکننده بود. دیزنی که فیلمها را تأمین مالی کرده بود، نوشتن روی دیوار را دید و این سری را کنار گذاشت. باید اینجا به پایان میرسید.
تا اینکه قرن بیستم به میدان آمد. حالا بیایید به یاد بیاوریم: فاکس سابقهی خوبی در تطبیق سریهای محبوب فانتزی به فیلم ندارد (لحظهای سکوت برای فاجعههایی مانند "The Dark is Rising" و "Eragon"). استخدام مایکل آپتد به عنوان کارگردان به نظر میرسید که به روند شلختگی پایان میدهد. آپتد واقعاً به عنوان کارگردان فیلمهای اکشن، فانتزی یا حماسی شناخته نمیشود، اما در آخرین فیلم پیرس برازنان/جیمز باند، "دنیا کافی نیست" نشان داد که پتانسیل دارد. با این حال، با کارگردان در دست، قرن بیستم و مدیا والدن یک ماجراجویی دیگر از نارنیا را به هم پیوند زدند و نتایج به طرز پیشبینیپذیری فاجعهبار بود.
واقعاً ای کاش انتظار یک فیلم ضعیف را نداشتم. زیرا این فیلم نه تنها انتظارات من از بدی را برآورده کرد، بلکه از آن نیز فراتر رفت و این به این دلیل نبود که من از قبل قضاوت کرده بودم. این به این دلیل بود که واقعاً اینقدر بد بود. داستان بیمعنا بود و شخصیتها به طور تصادفی از یک وینت به وینت دیگر منتقل میشدند، با دیالوگهای بد و پیشبینیهای وحشتناک از "شر" که به جای تهدید واقعی یا کنجکاوی قرار گرفته بود. این یک داستان سفر بیسر و ته بود که بر روی یک قایق غرق شده، و من نیم ساعت بعد به شدت آرزو میکردم که شخصیتها همه مبتلا به اسکوربوت شوند و بمیرند.
داستان آنقدر ضعیف طراحی شده است که بهتر است اصلاً سعی نکنم آن را اینجا بازگو کنم، اما به دو کودک از فیلمهای پیشین مربوط میشود که به طور تصادفی دوباره به نارنیا کشیده میشوند، بدون هیچ دلیل تماتیک یا داستانی برای این بینظمی. وقتی که به آنجا میرسند، گروه ما با پسرعمو بسیار آزاردهندهشان تکمیل میشود و با اینکه هیچکس دقیقاً نمیداند چه خبر است، آنها به شخصیت اصلی فیلم دوم، پرنس کاسپین، برخورد میکنند و به طور تصادفی به جستجوی او برای بازیابی هفت دوست قدیمی پدرش که به دلایلی ناپدید شده بودند، میپیوندند. بنابراین آنها با یک جزیره شریر میجنگند. خوبی پیروز میشود، شر شکست میخورد، پایان. خواهش میکنم، بگذارید این پایان باشد.
به خاطر داشته باشید: من عاشق فانتزی هستم. عاشق علم تخیلی، عاشق وحشت، عاشق تمام ژانرهای غیرمعمول، شگفتانگیز و غیرواقعی. این برایم جذاب است و دوست دارم خودم را در پوششهای این ژانر مثل یک پتو محبوب بپیچم و اجازه دهم گرمای دلنشین آن به صورت امواجی از فرار از واقعیت و نوستالژی بر من غلبه کند. اما این مجموعه بیکیفیت و بیمعنا مرا به شدت ناامید کرد، با دیالوگهای خشک و شخصیتهای ضعیف و داستانی بیمعنا و اوه، این خیلی زیاد است.
تزیین این کیک بد، تمثیل مسیحی بیدست و پا و بیرحمی بود که فیلم به تماشاگران با تمام قدرت و شدت یک چکش صنعتی کوبید. بله، شر گناه بود. و آسلان، عیسی است. که ظاهراً به عنوان یک شیر در یک جهان موازی وجود دارد. که بچهها را به طور تصادفی به این جهان دیگر میکشاند... بدون هیچ دلیل واضحی (فیلم به وضوح بیان میکند که این "برای شناخت بهتر او (آسلان، یعنی عیسی، در صورتی که متوجه نشدهاید) است"، اما اگر اینطور است، چرا فقط این چهار بچه؟ هدف تماتیک این چیست؟ چرا بچههای بزرگتر دیگر شایستهی نداشتن تمثیل آبی نیستند؟ این بچهها در پایان این فیلم چه چیزی آموختند که آنها را انسانهای بهتری کرد؟
اووه دوباره. حتی نمیتوانم مشکلات این سری را از نظر "منطق" داخلی آن یا منطق خارجی مغز انسان فهرست کنم. انجام این کار فقط به سرم آسیب میزند.
به خاطر دارید که گفتم فیلم دوم در این سری فاقد تمثیل مسیحی بیدست و پا بود؟ خوب، قرن بیستم ظاهراً تشخیص داد که جمعیت مذهبی همان چیزی بود که فیلم اول را به موفقیت رساند و تصمیم گرفتند محتوای مذهبی را از "تمثیل" به "فریاد زدن در برابر تماشاگران و مالیدن بینیشان در آن مانند اینکه یک تولهسگ روی فرش ادرار کرده" افزایش دهند. این احساس برای من کاملاً بیصمیمیت به نظر میرسید، یک "پیام" ساخته شده در اثر یک استودیو فیلم که هیچ چیز جز برداشت سود از گیشه فیلم اول نمیخواست که با وجود عدم ظرافت، در نیتهایش صادق بود.
من فیلمهایی را دیدهام که بدتر از این از نظر فیلمبرداری، بازیگری و مونتاژ هستند. اما این فیلم خستهکننده، بیفایده و موعظهگر با هیچ هدف یا مقصودی مرا به نهایت تحملم رساند. به ندرت پیش میآید که در یک سینمای تاریک بنشینم و دائماً به ساعت خود نگاه کنم، منتظر بمانم، در انتظار اینکه زبالهای که بر روی صفحه نمایش است به پایان برسد تا دیگر نیازی به تحمل آن نداشته باشم. اما دقیقاً همین اتفاق برای این فیلم افتاد.
قبل از اینکه کسی به واضحترین نقطهی حمله بپردازد، بگذارید به وضوح بگویم که من مسیحی هستم. اما (و این نکتهای است که بسیار مهم است) صرفاً به این دلیل که پیام یک فیلم/کتاب/ترانه/etc. مسیحی است، به معنای خوب بودن اثر نیست. انتقاد از اثر نیز به نوعی برابر با احساس ضد مسیحی نیست. من اغلب احساس میکنم که آثار درکشده به عنوان "مسیحی" به دلیل پیامشان به کیفیت آزادانهای که میگیرند، اجازه میدهند، اما کیفیت به این شکل عمل نمیکند. پایین آوردن استانداردها فقط منجر به این میشود که محصولات بیکیفیت مانند این همچنان به عنوان رسانهای برای شرکتهای رسانهای به فروش برسند. لطفاً برای من یک کار لطفاً کنید. اگر از این فیلمها لذت بردهاید، خوب است. من کاملاً مخالفم، اما مطمئناً نمیخواهم بگویم که شما در لذت بردن از آنها اشتباه میکنید. اما از شما خواهش میکنم: نه تنها به خودتان، بلکه به همهی کسانی که باید از زبالههایی مانند این رنج ببرند، اجازه ندهید که قسمت انتقادی مغزتان را فقط به این دلیل که چیزی با جهانبینی شما همنظر است، خاموش کنید. انجام این کار نه تنها به خودتان آسیب میزند، بلکه به همهی دیگرانی که باید از زبالههایی مانند این رنج ببرند.
در دوران کودکیام در کانادا در دهههای ۷۰ و ۸۰، به یاد دارم که نسخهای انیمیشنی از "شیر، جادوگر و کمد" لوئیس را که توسط کرافت در CTV ارائه شده بود، بسیار دوست داشتم. حالا به عنوان پدری برای یک پسر، میخواهم با او نسخههای معاصر کتابهایی را که در جوانی دوست داشتم، ببینم، هرچند در حال حاضر بسیار بیشتر به هنر سینما قبل از ۱۹۷۰ تمایل دارم.
هرگز این موضوع مرا آزار نمیدهد، اگرچه ممکن است دوستان سینماگر وسواسیام را عصبانی کند، که فیلمهای یک سری را بدون هیچ توجهی به ترتیب آنها ببینم (یکی از دوستانم تقریباً دچار حمله قلبی شد، وقتی متوجه شد که من "Spider-Man 3" را بدون تماشای فیلمهای ۱ و ۲ قبلاً دیدهام--حتی به من نگوید که درباره سری "هری پاتر"...)، بنابراین به ویژه کنجکاو بودم که چگونه یکی از کارگردانان معاصر محبوبم، مایکل آپتد، در حوزه فیلمسازی فانتزی بزرگبودجه و پر از CGI عمل خواهد کرد (انتظار داشتم مثل ریچارد آتنبرو در "A Chorus Line" بیرون بیاید)، به این فیلم شانس دادم.
این فیلم را بیشتر از فیلمهای "هری پاتر" که دیدهام، دوست داشتم، هرچند از آثار ادبی فاصله میگیرد، اما متأسفانه، این به نظر میرسد همان مسیر است، زیرا سینما کمتر به هنر و بیشتر به تجارت مربوط میشود (فقط به تعداد اسباببازیهایی که میتوانید در Toys R Us بخرید نگاه کنید و شبیه شعبههای تجاری، و من حتی این سری را به عنوان یک بازیگر اصلی در این زمینه نمیدانم، به دلیل زیرمتنهای مسیحیاش که واقعاً با فروش تعداد زیادی اسباببازی به خوبی نمیچسبد، هرچند البته این حوزهها کاملاً با یکدیگر متقابل نیستند). به نظر من آپتد کار خوبی کرد، به ویژه با توجه به اینکه بله، او کارگردان خوبی است، اما این واقعاً ذائقه او نیست. من به وضوح احساس میکنم که اگر این فیلمها غذای راحت شما هستند، ناامید نخواهید شد. من منتظر دیدن دو ورودی قبلی این سری هستم و، هرچند فرصتی برای فیلمهای بیشتری گذاشتند، که فکر میکنم از آثار لوئیس نخواهد بود، اما به نظر میرسد که جمعبندی خوبی در پایان داشت.
در نهایت، دیدن (یا حداقل شنیدن) تیلدا سوینتون، لیام نیسون و سایمون پگگ عالی بود، به نظر میرسد این روزها در همهجا حضور دارند. من با تمام وجود به نمایندگان آنها احترام میگذارم--آنها باید بهترینها را در صنعت داشته باشند.
این فیلم را نه خوب طبقهبندی میکنم و نه بد، برای من در یک حالت عجیب و غریب در بین است.
**"سرگذشت نارنیا: سفر کشتی سپیدهدم"** به نسبت، بد است. این فیلم حال و هوا و تمام کششهایی را که فیلم اول داشت، از دست میدهد و ادامهدهنده روند نزولی است که دنبالههای دیگر تعیین کردهاند. با این حال، هنوز هم تقریباً یک حس ماجراجویی مناسب دارد.
تنها دو نفر از جوانان نقشهایشان را "درست" تکرار میکنند، یعنی جورجی هنلی (لوسی) و اسکندر کینز (ادموند). من همیشه ترجیح میدهم که یک بازیگر ثابت بماند، اما اگر صادق باشم، خیلی دلم برای ویلیام موزلی (پیتر) و آنا پاپلول (سوزان) تنگ نشده است. این بحث با ورود یک جوان به نام ویل پالتور به عنوان یوسفس تقویت میشود. او عالی است.
از نظر داستانی، اینجا کسی اهمیتی نمیدهد. حتی اگر از طبیعت ماجراجویانهاش خوشم آمده باشد، برای من به طرز نامطلوبی مثبت از آب درنیامده است - این فیلم کند است. دکور کشتی نیز به طرز عجیبی ارزان به نظر میرسد.
این فیلم به هیچ وجه بد نیست؛ فیلمی که به طرز جالبی بدون مشارکت دیزنی ساخته شده و مدیا والدن به جای آن با فاکس همکاری کرده است. من فقط نتوانستم سرگرمی کافی در آن پیدا کنم.
در حالی که این سومین فیلم اقتباسی از داستانهای "نارنیا" سی. اس. لوئیس هنوز هم تماشای لذتبخشی دارد؛ باید گفت که شباهت کمی به کتاب اصلی دارد و این واقعاً تاسفبار است. تنها دو کودک "پونسنی" ("لوسی" و "ادموند") در این فیلم به همراه پسرعمو ترسو اما پر سر و صدایشان "یوسفس" (ویل پالتور) به اینجا احضار میشوند. آنها درست در زمانی به کشتی "کاسپین" (بن بارنز) میرسند که در میانه دریا در حال نجات یافتن هستند و تعجب میکنند که چرا فراخوانده شدهاند. ما به زودی متوجه میشویم که آنها باید به "جزایر تنها" برسند قبل از اینکه مه سبز تمام پادشاهی را در بر گیرد. ما اکشنهای زیادی، نبردها، چندین دورف نامرئی مرموز و حتی کمی تستوسترون اضافی در مسیر به یک نتیجه هیجانانگیز داریم. در حدی که به آن میرسد، بچهها - که حالا واقعاً جوانان هستند - خوب عمل میکنند (پالتور به عنوان وابسته شکایتکننده و لوسشان بسیار سرگرمکننده است) و همچنین بارنز و این بار سایمون پگ به عنوان "ریپیچپ" کار خوبی انجام میدهند. افکتها قطعاً بهتر هستند، اما باید هم اینطور باشند - داستان آنقدر خوب نیست و گاهی اوقات برای بالا رفتن از هر نیروی خوب تقلا میکند. با این حال، هنوز هم رنگارنگ و سرگرمکننده است، اما متأسفانه نشاندهنده این است که این فرانچایز اکنون از نیروی خود خارج شده است!
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران