برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
**یک تمثیل سیاسی جذاب**
_خاطره عاطفی ما از تروماهای گذشتهمان، بزرگترین آنها هولوکاست و سپس جنگهای بقا، این حافظه از هر واقعیت و منطقی در زمان حال قویتر است. من رفتار ما را توجیه نمیکنم. من آن را تشخیص میدهم._
- ساموئل ماوز؛ "_فاکستروت_ تمثیلی از جامعه اسرائیل است که در گذشته ترومازده خود گرفتار شده است" (کیت تیلور)؛ _گلوب اند میل_ (۱۴ مارس ۲۰۱۸)
نیمهای تمثیلی و...
**یک تمثیل سیاسی جذاب**
_خاطره عاطفی ما از تروماهای گذشتهمان، بزرگترین آنها هولوکاست و سپس جنگهای بقا، این حافظه از هر واقعیت و منطقی در زمان حال قویتر است. من رفتار ما را توجیه نمیکنم. من آن را تشخیص میدهم._
- ساموئل ماوز؛ "_فاکستروت_ تمثیلی از جامعه اسرائیل است که در گذشته ترومازده خود گرفتار شده است" (کیت تیلور)؛ _گلوب اند میل_ (۱۴ مارس ۲۰۱۸)
نیمهای تمثیلی و نیمهای انتقادی سوررئالیستی، _فاکستروت_ نشاندهنده کار نویسنده/کارگردان ساموئل ماوز با مضامین مشابهی است که در _لبنان_ (۲۰۰۹) به آن پرداخته بود؛ ماهیت مضحک جنگ، بیحسی جوانان در دوران جنگ، و بیفایده و بیمعنی بودن فدای جان در خدمت کشور. با این حال، در حالی که _لبنان_ در طول جنگ لبنان ۱۹۸۲ و بهطور کامل از داخل یک تانک سنتوریون فیلمبرداری شده بود، _فاکستروت_ در روزهای کنونی روایت شده و نگرانیهای موضوعی ماوز را به درد و رنج کسانی که فرزندانشان را در خدمت نظام از دست دادهاند، گسترش میدهد. مانند _لبنان_، _فاکستروت_ یک فیلم سیاسی شدیداً احساسی است و مانند _لبنان_، _فاکستروت_ با جنجال و محکومیت در اسرائیل زادگاه ماوز مواجه شده است. در حالی که _لبنان_ به تلاش برای دلسرد کردن جوانان از پیوستن به نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) متهم شده بود، _فاکستروت_ به خاطر بدنام کردن شخصیت اخلاقی IDF مورد انتقاد قرار گرفته است. این فیلم یک اثر مدیتیشن و تفکری است، با متافورهای فراوان و بیشتر بر غیرعملی و سستی تکیه دارد - شخصیتها به جای اینکه وقایع را پیش ببرند، خود قربانی وقایع میشوند. واقعاً، یکی دیگر از مضامین فیلم همین است - ناتوانی ما در کنترل سرنوشت (یا، بسته به نگرش شما، شانس تصادفی). مانند _لبنان_، ماوز مهارت فنی فوقالعادهای را در کنترل این رسانه نشان میدهد، با فیلمی که به لحاظ زیباییشناسی به همان اندازه که سیاسی تقسیمکننده است، چشمنواز است. این فیلم یک محکومیت خشن از هر دو روان ملی و ذهنیت نظامی است که بر دوگانگی ما-آنها تمرکز دارد و بهطور آگاهانه سعی میکند تا خط بین افتخار شخصی و ایدئولوژی سیاسی را محو کند. _فاکستروت_ همیشه تماشای آسانی نیست و به ندرت میتوان آن را "سرگرمکننده" نامید، اما بهطور غیرقابل انکاری یک فیلم فوقالعاده ساخته شده و عمیقاً پرشور است.
فیلم به سه بخش متمایز تقسیم شده است. داستان با مایکل (با بازی فوقالعاده لیور آشتکنازی) و داونا فلدمن (با بازی فوقالعاده سارا آدلر) آغاز میشود که خبر میگیرند پسرشان، جاناتان، یک سرباز در IDF، "در حین وظیفه" کشته شده است. داونا به زمین میافتد و باید آرامبخش دریافت کند، در حالی که مایکل به نوعی حالت نیمه کاتاتونیک میرود و بهسختی متوجه چیزی که ماموران اطلاعرسانی تلفات به او میگویند میشود. وقتی که او به آرامی به خود میآید، اما شروع به پرسش میکند - جاناتان چگونه کشته شده، او کجا مستقر بود، آیا جسدی وجود دارد - که هیچکدام از این پرسشها با پاسخ مستقیم مواجه نمیشود. هر چه مایکل بیشتر و بیشتر ناامید میشود، سربازان میروند و او را به هیدراته ماندن یادآوری میکنند. چند ساعت بعد، گروه دیگری از سربازان به فلدمنها خبر میدهند که پسرشان در واقع هنوز زنده است؛ یک جاناتان فلدمن کشته شده، اما او یک جاناتان فلدمن دیگر است. این خبر مایکل را به شدت عصبانی میکند و از هر کسی میخواهد که IDF اجازه دهد جاناتان به خانه برگردد. سپس فیلم چند روز به عقب برمیگردد به یک ایست بازرسی غمگین در مرز شمالی اسرائیل (کد نام فاکستروت) که توسط گروهی از سربازان بیتجربه اداره میشود، و جاناتان فلدمن (یوناتان شیرا) خود. بیشترین حرکتی که این گروه شاهد آن است، بالا بردن مانع برای عبور یک شتر است و بررسی هویت چند فلسطینی که در این مسیر در حال سفر هستند. در واقع، سربازان بیشتر به این واقعیت علاقهمندند که کانتینر خوابشان به آرامی در شن فرو میرود تا به هر چیز نظامی دیگری. اما وقتی که یک اشتباه در بررسی هویت گروهی از فلسطینیان منجر به فاجعه میشود، جاناتان یاد میگیرد که IDF چقدر سیاسی و بیرحم میتواند باشد. بدون اینکه چیزی را لو بدهم، بخش سوم که نوعی کدای طولانی است، دوباره به آپارتمان مایکل و داونا برمیگردد، شش ماه بعد از صحنههای ابتدایی.
_فاکستروت_ الهامگرفته از یک حادثه در زندگی خود ماوز است؛ ۲۰ سال پیش، زمانی که دخترش برای رفتن به مدرسه دیر کرده بود، ماوز از دادن پول برای تاکسی امتناع کرد و او را مجبور به سوار شدن به اتوبوس کرد. کمی بعد، او در اخبار دید که اتوبوسی که دخترش سوار آن بوده بمبگذاری شده و هیچکس زنده نمانده است. تنها چند ساعت بعد او متوجه شد که او اتوبوس را از دست داده و کاملاً خوب است، اما در آن چند ساعت، او فکر میکرد که دخترش مرده است. در اسرائیل، این فیلم توسط وزیر فرهنگ و ورزش، میری ریگف، بدون اینکه او آن را ببیند، محکوم شد. او این فیلم را به عنوان
> _نتیجه خودتنبیهی و همکاری با روایت ضد اسرائیلی_
متهم کرد و بسیار عصبانی بود که این فیلم با هزینههای صندوق فیلم اسرائیل ساخته شده و vow کرد که قوانین صندوق را تغییر دهد تا "فیلمهای ضد اسرائیلی" را مستثنی کند. وقتی این فیلم ۱۰ جایزه اوفیر (معادل جوایز اسکار در اسرائیل) را از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر دریافت کرد، ریگف به مراسم دعوت نشد. در پاسخ به انتقادات او، ماوز بیان کرد:
> _اگر من مکانی را که در آن زندگی میکنم مورد انتقاد قرار دهم، این کار را از روی نگرانی انجام میدهم. این کار را از روی عشق انجام میدهم._
ریگف بعداً ادعا کرد که این موضوع
> _غیرقابل قبول است که هنرمندان اسرائیلی به تشویق نسل جوان علیه اخلاقیترین ارتش جهان با پخش دروغها بهصورت هنر کمک میکنند._
پس چه چیزی ریگف را اینقدر عصبانی کرد؟ در _فاکستروت_، ماوز تمثیلی میسازد که از طریق آن افسانههای ملی اسرائیلی و روایتهای خودستایانه را تحلیل میکند. این فیلم با بررسی آنچه او بهعنوان فرهنگی از انکار میبیند که ناشی از reluctance به مواجهه با اخلاق و پایداری بودن بهعنوان یک نیروی اشغالگر است، از تمثیل فاکستروت - رقصی که در آن هر جا بروید، اگر قدمها را به درستی دنبال کنید، به نقطه شروع برمیگردید - بهره میبرد. به اسرائیل یا هر کشور دیگری که نگاه کنید، ماوز پیشنهاد میدهد که بدون مراقبت، کشورها اشتباهات گذشته را تکرار خواهند کرد و دقیقاً به جایی که قبلاً بودند برمیگردند. این فیلم سه نسل از فلدمنها (مادر مایکل (کارین اوگوسکی)، یک بازمانده هولوکاست که اکنون از زوال عقل رنج میبرد، خود مایکل و جاناتان) را به تصویر میکشد که فاکستروت میرقصند (بهطور واقعی در مورد مایکل و مادرش)، یا ناتوان یا unwilling به مواجهه با گذشته خشن و ترومازده کشور. به این موضوع، تمثیل کانتینر غرقشونده پیوند دارد، و یکی از سربازان میگوید، "_ما کاملاً غرق خواهیم شد_" - جهان در حال ناپایدار شدن است و هر روز بدتر میشود. ماوز در مصاحبهای با _گلوب اند میل_ توضیح میدهد:
> _فاکستروت با زخم باز یا روح خونریزی جامعه اسرائیل سر و کار دارد. ما فاکستروت میرقصیم؛ هر نسل سعی میکند آن را به شکلی متفاوت برقصید، اما همه ما به همان نقطه شروع برمیگردیم._
در حالی که به _لس آنجلس تایمز_ میگوید:
> _من naive نخواهم بود و نمیگویم که در فیلم من هیچ بیانیه اجتماعی یا سیاسی وجود ندارد. اما این موضوع بسیار وسیعتر از خاص است. من به یک فیلم واقعگرایانه درباره یک ایست بازرسی علاقهای ندارم. ایست بازرسی میکروکوزمی از یک جامعه - هر جامعهای - است که درک آن از یک تروما در گذشته مختل شده است._
در معنای عینیتر، در دو صحنه در فاکستروت، فیلم به بررسی سادیسم عادی، نژادپرستی غیرقابل بیان، و مردانگی خودستایانهای میپردازد که میتواند ناشی از خدمت در نیروهای مسلح کشوری باشد که دائماً در جنگ است. در اولین صحنه (که بهطور قابلتوجهی بهترین صحنه در فیلم است)، سربازان یک زوج فلسطینی را مجبور به ایستادن در باران میکنند در حالی که کامپیوتر قدیمی آنها در حال بررسی هویت آنها است. آنها بهوضوح برای یک شب رسمی لباس پوشیدهاند (او در یک دستمال و او در یک لباس مجلسی زیبا)، و تا زمانی که سربازان اجازه عبور آنها را صادر میکنند، لباسهایشان خراب شده و مو و آرایش او نیز خراب شده است، و سربازان حتی او را مجبور میکنند که محتویات کیفش را روی زمین خالی کند. این صحنه بهخوبی staged شده و بهطرز دردناکی واقعگرایانه است و در زمان واقعی اتفاق میافتد، با تمرکز ماوز بر روی زوجی که در حال نگاه به یکدیگر از روی سقف ماشین هستند و احساس درماندگی، بیگناهی compromised، و بهطور خاص، تحقیر عمیق را منتقل میکند. این یک کلاس درس در داستانسرایی بدون دیالوگ و داستانسرایی عمیق سیاسی است. در صحنه دوم، سربازان با خشونت بیملاحظهای علیه خودروی جوانان فلسطینی عمل میکنند، اگرچه عمل خشونت خود ناشی از یک اشتباه است (گفتن جزئیات بیشتر موجب لو رفتن داستان خواهد شد). ماوز همچنین در صحنهای در بخش اول به انتقاد تند میپردازد، زمانی که یک افسر بیتفاوت و زنستیز از نظامی به نام (ایتامار روتشیلد) برای بررسی ترتیبات تشییع جنازه میآید و بهطور تحقیرآمیز به مایکل میگوید، "_یک لبخند کوچک میتواند به شما کمک کند تا کنار بیایید_."
از نظر زیباییشناسی، مانند _لبنان_، _فاکستروت_ بهطرز جالبی staged شده است. برای شروع، ماوز هر یک از سه بخش را بهطور متفاوتی فیلمبرداری میکند، اما به شیوههایی که به شدت به تمرکز موضوعی آنها مرتبط است؛ بخش اول بهشدت محدودکننده است و ما را در فضای ایدئولوژیک محدود فلدمنها به دام میاندازد، با احساسات شدید که بهطور مداوم تهدید به فوران میکند؛ مناظر وسیع و باز بخش دوم به شدت با محدودیت بخش اول تضاد دارد، و کل این بخش با سوررئالیسم و حتی اشارهای به واقعگرایی جادویی به هم پیوسته است؛ بخش سوم تاریکتر از دیگر بخشها است (از نظر بصری)، با طراحی بصری واضح که تنها عناصر مهم صحنه را تاکید میکند. یک ترکیب مکرر در بخش اول، نمایی از بالا بر روی مایکل است که حس (غلط) همهچیزدانی را به وجود میآورد. این با نحوهای که ماوز اغلب مایکل را در نمای نزدیک فیلمبرداری میکند، که بر روی چهرهاش باقی میماند حتی زمانی که شخصیتهای دیگر صحبت میکنند، تضاد دارد. آپارتمان فلدمن نیز بسیار زوایهدار است و اگرچه فضای بسیار وسیعی دارد، فیلمبردار جیورا بیچک آن را به گونهای فیلمبرداری میکند که بهطرز اختناقآوری به شکل یک جعبه به نظر برسد (اینکه شیشههای دودی بر روی درها وجود دارد که آنچه در طرف دیگر است را پنهان میکند، عنصر مهمی در این موضوع است). جعبهها در سرتاسر فیلم مورد تاکید قرار میگیرند؛ الگوی کفپوش اتاق نشیمن فلدمن، کانتینری که سربازان در فاکستروت در آن میخوابند، حرکات رقص فاکستروت خود. تصور داده شده این است که شخصیتها بهطور بنیادی در تله هستند - در یک حس عملی توسط جعبههایی که خود را در آن محاصره کردهاند و در یک حس بیشتر مجازی توسط روان ملی کشور. طراحی صدا جاناتان ریتزل نیز قابل توجه است، پر از صداهای بلند و ناگهانی که بهنظر میرسد از هیچجا میآیند (زنگ آپارتمان فلدمن، درها که به شدت بسته میشوند و غیره). بهویژه قابل توجه است که چقدر ماوز بهطور صمیمانه فرم و محتوا را با هم میآمیزد، بهگونهای که اجازه میدهد دومی، اولی را در راهی تولید کند که اکثر فیلمسازان هرگز نمیتوانند آن را تقلید کنند. برای مثال، در یادداشتهای تولید، ماوز میگوید:
> _فیلم یک نمایی دارد که در آن صفحهای از یک لپتاپ با اعلامیه عزاداری و در کنارش کاسهای از پرتقال دیده میشود. این قاب داستان کشور من را در چهار کلمه بیان میکند - پرتقالها و سربازان مرده._
_فاکستروت_ قطعاً برای همه مناسب نیست. برخی از مردم ممکن است با ریتم آن (که باید بگوییم، بسیار کند است) و برخی با ماهیت تمثیلی داستان یا سیاستهای فیلم مشکل داشته باشند. با این حال، برای بقیه، این یک تراژدی خانوادگی فوقالعاده است که به تصادفی بودن درد و از دست دادن در کشوری که از پذیرش گذشته خود امتناع میکند، میپردازد. ماوز داستان شخصی را روایت میکند، اما همچنین طبیعت کشوری را که بحران اخلاقی آن به هیچ وجه کمتر از بحران فلدمنها نیست، آشکار میکند. با انتقاد از عمل فرستادن سربازان برای مردن برای هیچ، و همچنین ذهنیت نژادپرستانهای که به روح زمان نفوذ کرده، ماوز متهم به ساخته یک "روایت ضد اسرائیلی" شده است. برعکس، او از کشورش میخواهد که راههای خود را تغییر دهد، ورنه اشتباهات تاریخ را تکرار خواهد کرد؛ این عمل مردی است که عمیقاً کشورش را دوست دارد، اما میتواند عیوب آن را ببیند. در یکی از دردناکترین خطوطی که در مدت طولانی شنیدهام، داونا میگوید، "_یادمه فکر میکردم که قرار است خوشحال باشم_." ماوز نیز به همین شکل به مردم اسرائیل اشاره میکند.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
دیدگاه های کاربران