برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
**یکی از بهترین مستندهای ساخته شده**
ما به این فکر افتادیم که برای نجات روستاها، آنها را ویران کنیم. ما شاهد از دست رفتن حس اخلاقی آمریکا بودیم که به آرامی واقعه مایلای را پذیرفت و از تصویر سربازان آمریکایی که شکلات و آدامس توزیع میکنند، دست نکشید. ما معنای مناطق آتشگشایی را یاد گرفتیم – شلیک به هر چیزی که حرکت میکند – و...
**یکی از بهترین مستندهای ساخته شده**
ما به این فکر افتادیم که برای نجات روستاها، آنها را ویران کنیم. ما شاهد از دست رفتن حس اخلاقی آمریکا بودیم که به آرامی واقعه مایلای را پذیرفت و از تصویر سربازان آمریکایی که شکلات و آدامس توزیع میکنند، دست نکشید. ما معنای مناطق آتشگشایی را یاد گرفتیم – شلیک به هر چیزی که حرکت میکند – و در حالی که آمریکا زندگیهای آسیاییها را ارزان میانگاشت، شاهد جعل آمار تلفات بودیم و در واقع، glorification تلفات. هر ماه به ما میگفتند که دشمن در آستانه شکست است. ما با سلاحهایی علیه "موجودات انسانی شرقی" جنگیدیم، با علامتهای نقل قول دور آن، ما با سلاحهایی علیه مردمی جنگیدیم که باور ندارم این کشور حتی در خواب نیز تصور کند که از آنها استفاده کند، اگر در میدانهای جنگ اروپایی میجنگیدیم. ما شاهد بودیم که مردان برای تصرف تپهای که یک ژنرال گفته بود باید گرفته شود، به تپهها حمله کردند و پس از از دست دادن یک یا دو گروهان، آن تپه را برای بازپسگیری به ویتنام شمالیها رها کردند. ما شاهد بودیم که غرور، نبردهای بیاهمیت را به نمایشهای بزرگ تبدیل میکند، چون نمیتوانستیم ببازیم و نمیتوانستیم عقبنشینی کنیم و اینکه مهم نبود چند آمریکایی جان خود را از دست بدهند تا این نقطه را ثابت کنیم.
- LT جان کری (نیروی دریایی ایالات متحده)
من به بالا نگاه کردم؛ دو جت در حال هدفگیری دقیق به سمت مقر فرماندهی ما بودند. آنها دو قوطی ناپالم را انداختند و در حال نزدیک شدن به ما بودند. و این بچهها، دو یا سه نفر از آنها، به همراه یک گروهبان، چند سوراخ در لبه حفر کرده بودند. و من دیدم که این چیز منفجر شد و دو نفر از آنها در آن آتش میرقصیدند. و صدای غرش از هوا، که در حال بلعیده شدن است، به گوش میرسید، در حالی که این جهنم بر روی زمین در حال سوختن بود. و به محض اینکه صدا کمی کاهش یافت، میتوانی فریادها را بشنوی. و من شنیدم که کسی فریاد میزند، "پاهای این مرد را بگیر." و من خم شدم و چکمهها خراب شدند و گوشت از مچهایش کنده شد و من آن استخوانها را در کف دستهایم احساس کردم. هنوز هم میتوانم آن را حس کنم. او دو روز بعد فوت کرد.
- جوزف ال. گالووی
تمام این غیرنظامیان به دانشگاه هدایت شده بودند. آنها به آنجا رفته بودند تا از انفجار نارنجکها در اتاقهای نشیمن خود فرار کنند. و یکی از بچهها وارد میشود و میگوید: "من این دختر را پیدا کردم که برای ما همهچیز خواهد کرد در عوض C-rations." و من فکر میکنم، "صبر کن، ما در وسط این نبرد بزرگ هستیم و من میخواهم این کار را انجام دهم؟" اما نوزده سالهام و دوستانم این کار را خواهند کرد. آن روز به خودم نشان دادم که چقدر شجاعت واقعی دارم. از آن زمان با آن زندگی کردهام، اما این کار را انجام دادم چون نمیخواستم بگویم، "بچهها، ما نباید چنین کاری کنیم." بیشتر از قتلها، این چیزی است که فکر میکنم از آن بیشتر شرمندهام وقتی به زمانهایی که آنجا بودم فکر میکنم. فکر میکنم چون مادرم یک زن است، همسرم یک زن است، دخترم یک زن است. کسی که تیر میخورد، چیز خوبی نیست. وقتی کسی را میبینی که فرار میکند، ممکن است یک VC باشد. اما آن زن؟ نه. من هر فرصتی برای گفتن "نه" داشتم.
- گروهبان و. د. ارهارت (نیروی دریایی ایالات متحده)
در حالی که بمبها در حال سقوط بودند، فقط یک سنگ نمیتوانست ترسیده باشد. اگر آمریکاییها حرکتی را در جنگل مشاهده میکردند، آن جنگل را نابود میکردند. چه کسی میداند چقدر پول خرج شد؟ پول مالیاتدهندگان آمریکایی. اگر یک خوشه بمب ناپالم رها میشد، جنگل به دریایی از آتش تبدیل میشد. آیا میتوانی یک دریای آتش را تصور کنی؟ البته، زندگی یک سرباز miserable است. حتی سربازان آمریکایی هم miserable بودند. یک جوان مانند تیم اوبراین واقعاً miserable بود. اما آنها گرسنه نبودند، نمیتوانستند گرسنه شوند. ما باید برای غذا تلاش میکردیم. ارتش ما فقط کمی برنج و نمک به ما میداد. ما همیشه به دنبال غذاهای آمریکایی بودیم. آنها به آنها C-rations میگفتند. یک سرباز آمریکایی معمولی به اندازه یک پیکنیک غذا حمل میکرد، هر چیزی که بخواهی.
- هوàng آو فوانگ (معروف به بائو نین)، PAVN، هنگ جوانان ۲۷ گلوریا
مستند _جنگ ویتنام_ به عنوان "_یک روایت 360 درجهای غوطهور کننده_" توصیف شده است؛ این سریال در هر معنا یک غول است؛ نوشته مورخ جفری سی. وارد و کارگردانی مستند سازان مشهور کن برنز و لین نووک، این سریال ۳۰ میلیون دلار هزینه داشت و بیش از ده سال در حال تولید بود، با ده قسمت که در مجموع هجده ساعت طول میکشد. این مستند از بیش از ۲۴۰۰۰ عکس و ۱۵۰۰ ساعت فیلم آرشیوی تشکیل شده است و شامل مصاحبه با ۷۹ نفر، از جمله تحلیلگران، بوروکراتها، روزنامهنگاران، هنرمندان، معترضان ضد جنگ، فراریها، مخالفان وجدان، فراریها، اعضای خانواده ستاره طلا و سربازان آمریکایی، ویتنام جنوبی و ویتنام شمالی است. این مستند به طور عمدی از مصاحبه با مورخان و شخصیتهای جنجالی مانند کارل برنستاین، ویلیام کالی، دانیل السبورگ، جین فوند، جان کری، هنری کیسینجر، جان مککین و الیور استون اجتناب کرده و به جای آن به شخصیتهای کمتر شناخته شده و (نسبتاً) کمجنجالتری مانند مکس کلند، هوی دوک، دوونگ ون مای الیوت، راجر اف. هریس، مایک هینی، له مین کؤی، هال کشنر، کارل مارلانته، جان ماسگریو و وینسنت اوکاموتو پرداخته است.
برنز و نووک با رویکردی که آنها آن را "_از پایه_" نامیدهاند، تقریباً به طور انحصاری بر تجربیات مردم عادی و سربازان از هر دو طرف متمرکز شدهاند. در مقدمه کتاب همراستا با _جنگ ویتنام: یک تاریخ صمیمی_، آنها مینویسند:
از ابتدا ما به یکدیگر قول دادیم که از محدودیتهای دیدگاه سیاسی دوگانه و میانبرهای حکمت متعارف و تاریخ سطحی اجتناب ورزیم. این یک جنگ با دیدگاههای متعدد بود، یک راشومون از "داستانها"ی به همان اندازه قابل قبول، از رازها، دروغها و تحریفها در هر گوشه. ما میخواستیم سعی کنیم این دیدگاههای ظاهراً غیرقابل سازش را در بر بگیریم و به طور وفادار منعکس کنیم.
با این ذهنیت، این سریال سعی در تعادل دیدگاههای مختلف دارد؛ ارتش و دولت آمریکا، ارتش و دولت ویتنام جنوبی، ارتش و دولت ویتنام شمالی، جنبش ضد جنگ، خانوادههای ستاره طلا، روزنامهنگاران و جامعه اطلاعاتی.
و گفتن اینکه آنها در این عمل تعادل ظریف کاری فوقالعاده انجام دادهاند، کمگویی است. به طور خلاصه، به عنوان یک اثر مستند، این یک شاهکار است.
برنز در ابتدا میخواست در دهه ۱۹۸۰ یک مستند درباره ویتنام بسازد، اما تشخیص داد که روان جامعه هنوز آماده نیست، به ویژه در نظر به محکومیت شدید راستگرایان از _ویتنام: تاریخ تلویزیونی_، مستند PBS در سال ۱۹۸۳ که به شدت بر این نکته تأکید داشت که جنگ به طور بنیادی نادرست بود. با این حال، حتی اکنون، در سال ۲۰۱۸، جنگ هنوز هم بحثهای پرشور را تحریک میکند، تقسیمهای ایدئولوژیک را ایجاد میکند، احساساتی متغیر از افتخار تا شرم برمیانگیزد و پرسشهای بیپاسخ را مطرح میکند؛ نووک به _ونیتی فیر_ اشاره میکند:
هیچ توافقی بین دانشمندان، یا آمریکاییها یا ویتنامیها در مورد آنچه که اتفاق افتاده وجود ندارد.
گفتن داستان یک درگیری، به نقل از خود فیلم،
با نیت خوب توسط انسانهای شرافتمند آغاز شد، به دلیل سوءتفاهمهای سرنوشتساز، [و] به دلیل اینکه به نظر میرسید آسانتر است که از آن عبور کنیم تا اینکه بخواهیم اعتراف کنیم که به دلیل تصمیمات تراژیک ایجاد شده است،
این نمایش از عقب شروع میشود. پس از یک مقدمه کوتاه، فیلمهای آرشیوی بهطور واقعی به عقب میروند، در حالی که ما یک سری تصاویر آشنا را میبینیم؛ یک هلیکوپتر از دریا بلند میشود و از لبه یک ناو هواپیمابر کشیده میشود، گارد ملی اوهایو سلاحهای خود را پایین میآورند و از دانشجویان معترض در کنت استیت دور میشوند، فام تی کیم فک به سمت روستای ترنگ بانگ برمیگردد، نگوین وان لم از زمین بلند میشود در حالی که گلولهای که او را کشت به تفنگ نگوین نگوک لون برمیگردد، و گوی آتشین که تیک کوانگ دوک را در بر میگیرد، ناپدید میشود. این یک آغاز غیرمعمول برای یک مستند است، به ویژه یک مستند چند قسمتی در تلویزیون عمومی، اما در این تصمیم زیباییشناختی یک نقطه مفهومی مهم وجود دارد؛ معکوس کردن چنین تصاویری آشنا به عنوان یک بیانیه تماتیک افتتاحیه عمل میکند – بله، ما همه این تصاویر را میشناسیم، همه آنها را قبلاً دیدهایم، اما این سریال قصد دارد آنها را به ما به شیوهای جدید نشان دهد.
این سریال با حمله فرانسه به هندوچین در سال ۱۸۵۸ آغاز میشود و با افتتاح یادبود کهنهسربازان ویتنام در واشنگتن دیسی در سال ۱۹۸۲ به پایان میرسد (اگرچه برخی از مطالب مختصر پس از آن به بازدید رئیسجمهور باراک اوباما از ویتنام در سال ۲۰۱۶ میپردازد)، این سریال تمام مراحل مورد انتظار در این زمان را پوشش میدهد – (نفس عمیق) ظهور هو چی مین و تشکیل ویت مین؛ جنگ کره؛ نظریه "دو domino" رئیسجمهور دوایت دی. آیزنهاور؛ نبرد دیان بیفو و خروج فرانسویها از هندوچین؛ ظهور له دوآن و تشکیل ویت کنگ؛ تصمیم رئیسجمهور جان اف. کندی برای ارسال مشاوران نظامی به ویتنام جنوبی؛ نبرد آپ باک؛ خودسوزی تیک کوانگ دوک؛ حادثه خلیج تنکین؛ تشدید reluctant جنگ از سوی رئیسجمهور لیندون بی. جانسون؛ نبرد بینجی؛ ظهور جنبش ضد جنگ در آمریکا؛ نبرد ای درنگ؛ عملیات رالی رعد؛ نبرد داک تو؛ تهاجم تت؛ محاصره هو؛ کنوانسیون ملی دموکراتها در سال ۱۹۶۸؛ انتخاب ریچارد نیکسون؛ نبرد همبرگر هیل؛ موریترم برای پایان جنگ در ویتنام؛ تیراندازیهای کنت استیت؛ عملیات لم سون ۷۱۹؛ "عملیات دوئی کانیون III"; اسناد پنتاگون؛ تهاجم عید پاک؛ "ترور جنگ"; رسوایی واترگیت؛ توافقنامههای صلح پاریس؛ استعفای نیکسون؛ و سقوط/آزادی سایگون. اوه!!
در این مطالب، مانند هر مستند با ارزشی، این سریال تعداد قابل توجهی از حقایق غیرقابل باور را ارائه میدهد. به عنوان مثال، بین سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵، ایالات متحده بیش از سی و شش میلیون پرواز هلیکوپتر انجام داد؛ وزن بمبهایی که آمریکاییها بر ویتنام شمالی ریختند، بیشتر از تمام بمبهای ریخته شده توسط تمام شرکتکنندگان جنگ جهانی دوم بود؛ فقط ۲۰٪ از پرسنل آمریکایی مستقر شده در ویتنام هرگز با نبرد فعال مواجه شدند؛ تقریباً ۳۰,۰۰۰ کانادایی در طول درگیری داوطلب خدمت شدند، تقریباً به همان تعداد آمریکایی که به کانادا رفتند تا از خدمت سربازی فرار کنند؛ تا زمان سقوط سایگون در سال ۱۹۷۵، ویتنام جنوبی پنجمین ارتش بزرگ جهان را داشت؛ و راه هوچی مین از طریق لائوس عمدتاً توسط زنان حفظ میشد.
با این حال، جایی که _جنگ ویتنام_ درخشان است، نه در تلاش برای ارائه یک خلاصه دایرهالمعارفی جامع از همه چیزهایی که در جنگ اتفاق افتاده، بلکه در ترکیب کلان و خرد است – مصاحبههای بیشتر قابل ارتباط و شخصیتر که در چارچوب بزرگتر تحلیل سیاسی و ارزیابی نظامی قرار میگیرند، که به تقویت آنچه جنگ برای افرادی که واقعاً در آن جنگیدند و خانوادههایشان در خانه بود، کمک میکند. برای مثال، مادر و خواهر PFC دنتون "موگی" ککر، نیروی زمینی ایالات متحده، از یادگیری خبر کشته شدن او در سن نوزده سالگی صحبت میکنند؛ راجر اف. هریس از تلاش برای تطبیق اعضای بدن قطع شده در حالی که در پایگاه قون تیئن نزدیک DMZ مستقر بود، صحبت میکند؛ جان ماسگریو به اینکه چگونه باید به فرزندانش توضیح دهد که چرا نمیتواند بدون چراغ شب بخوابد، اشاره میکند؛ و.د. ارهارت از شرمی که بابت رابطه جنسی با یک دختر ویتنامی که به هر آمریکایی در ازای دریافت C-rations میخوابید، دارد، بحث میکند؛ هال کشنر شش سال به عنوان اسیر جنگی را توصیف میکند؛ ۲LT جوآن فیوری، پرستار ارتش، به یاد میآورد که در تلاش است تا پشت سر یک سرباز جوان را کنار هم نگه دارد؛ و نگوین تین تنگ از دست دادن شوهرش، تمامی هشت برادرش و هر دو پسرش بین سالهای ۱۹۵۳ تا ۱۹۷۵ صحبت میکند.
این داستانهای انسانی به عنوان ماده "_از پایه_" برنز و نووک عمل میکند که کمک میکند تا بستر وسیعتر و کمتر شخصی بوم اجتماعی-سیاسی که در آن قرار دارند، درک شود و هرگز به مخاطب اجازه نمیدهد تا درگیری را به عنوان یک انتزاع آماری یا فهرست کرونولوژیک خشک نبردها مشاهده کند. واقعاً، در این رابطه، یکی از واضحترین و مداومترین جنبههای سریال، احترام برنز و نووک به مبارزان فردی از همه طرفها است. برنز به _واشنگتن پست_ میگوید:
این برای ما بسیار مهم بود که در جنگی که هیچ ویژگی نجاتدهنده ظاهری ندارد، با این درک به شما برسیم که گاهی اوقات این مجموع مشارکتهای قهرمانانه افراد در زمینههای مختلف است.
اگر خرد قلب و روح این نمایش است، اما کلان بیشتر محتوای آن را تشکیل میدهد، و از این نظر، شاید موضوع مرکزی این است که چطور دولتهای کندی، جانسون و نیکسون هر یک به تدریج در این درگیری عمیقتر شدند، علیرغم اینکه میدانستند این یک اشتباه است و اینکه جنگ یا اصلاً غیرقابل پیروزی است، یا تنها با هزینههای غیرقابل قبول قابل پیروزی است. اگرچه آنها به طور مداوم به مطبوعات و عموم اطمینان میدادند که اوضاع خوب پیش میرود و ویتنام شمالی به زودی تسلیم خواهد شد (فرمانده اول نیروهای آمریکایی در ویتنام، ژنرال ویلیام وست مورلند به طور مداوم به جانسون اطمینان میداد که آنها در حال رسیدن به "_نقطه تبدیل_" هستند – زمانی که ویتنام شمالی نیروهای خود را سریعتر از آنچه که میتوانند جایگزین کنند، از دست خواهد داد)، در پشت صحنه همه سه رئیسجمهور میدانستند که وضعیت وخیم است (شاید بهترین توصیف در اظهارنظر جانسون در سال ۱۹۶۴ به مشاور امنیت ملی خود مکجرج باندی: "_نمیبینم که چه چیزی میتوانیم از آنجا که متعهد شدهایم به دست آوریم. فکر نمیکنم ارزش جنگیدن داشته باشد و فکر نمیکنم بتوانیم خارج شویم._").
در سطح کلان، یکی از نکات برجسته این است که در سال ۱۹۶۸، نیکسون به طور مخفیانه توافقنامههای صلح پاریس را با فرستادن آنا چنالت، یک جمعآورنده کمکهای مالی جمهوریخواه و بیوه ژنرال کلیر لی چنالت، به تأخیر انداخت تا رئیسجمهور ویتنام جنوبی، نگوین وان تیو، را به تحریم مذاکرات تشویق کند و به او وعده یک توافق بهتر تحت دولت نیکسون نسبت به آنچه که میتوانست تحت یک رئیسجمهور دموکرات به دست آورد، بدهد. وقتی نیکسون سپس عمومیاً وعده داد که به سایگون سفر کند تا "او را متقاعد کند" که به میز مذاکرات بازگردد، در صورتی که انتخاب شود، ممکن است فرصتی برای نجات مذاکرات صلح که به نظر میرسید حزب دموکرات به شدت آن را خراب کرده بود، به او بدهد و این به او برتری غیرقابل انکار در رقابت انتخابات ریاستجمهوری بر رقیبش، هوبرت هَمفری، داد. پنج روز بعد، نیکسون ریاستجمهوری را به دست آورد. اگرچه برنز و نووک به طور عمده از جانبداری و انگشتگذاری اجتناب میکنند، اما این بخش به ویژه جذاب و خوب تدارک دیده شده است و تعصب خود را به عنوان یک نشان افتخار نمایش میدهد – تمایل نیکسون برای تبدیل شدن به رئیسجمهور و کسب ستایش عمومی هرگونه مفهوم اخلاقی و حتی سیاست معقول را تحتالشعاع قرار داد، بدون توجه به رنجی که چنین مسیری ایجاد میکرد. اگر مستند یک شرور داشته باشد، به احتمال زیاد نیکسون است و بسیاری از ریشههای این نقش در اینجا بیان شده است.
موضوع اصلی دیگر در سراسر این سریال اثر جنگ بر روان آمریکاییها است. در حالی که قسمت اول توضیح میدهد که چگونه ایالات متحده از جنگ جهانی دوم به عنوان رهبر جهانی بیرون آمد، متقاعد به صداقت و درستی خود، به خاطر نقش خود به عنوان مجری قانون جهانی افتخار میکرد، قسمتهای بعدی به جزئیات، اغلب از طریق تجربیات شخصی سربازان بازگشته، چگونگی تغییر همه اینها را در طول جنگ شرح میدهند. جنگی که در کشوری رخ داد که بسیاری از آمریکاییها حتی نام آن را نشنیده بودند و تعداد کمتری چیزی در مورد آن میدانستند، جنگی بود که بیفایده بودن نهایی آن با چنین هزینهای، چیزی بود که هیچ آمریکایی زندهای قبلاً ندیده بود. لکه جنگ برای دههها باقی ماند و هنوز هم باقی است – بعد از همه، این اولین "جنگ تلویزیونی" بود، به این معنا که ایالات متحده شکستناپذیر در یک نمایش جهانی شکست خورد. همانطور که مستند نشان میدهد، ویتنام به طور بنیادی مفهوم میهنپرستی آمریکایی را دوباره تعریف کرد، ساختار روح زمانه آمریکایی را تغییر داد و مفهوم استثنای آمریکایی را که جزء ضروری چگونگی رفتار ایالات متحده در صحنه بینالمللی بود، تضعیف کرد. در این زمینه، مستند به هیچ وجه نرمش نمیکند و بسیاری از مصاحبهشوندگان بر این باورند که کشور هنوز راهی طولانی برای بهبودی کامل در پیش دارد.
موضوع حیاتی سوم، اما چیزی که به صراحت بیان نمیشود و به بیننده واگذار میشود تا پیوندهای لازم را برقرار کند، این است که چگونه رویدادهای داخلی جنگ در جامعه معاصر آمریکا منعکس شده است. به عنوان مثال، در حالی که دولت به ادامه اصرار داشت که اوضاع خوب پیش میرود، روزنامهنگاران شروع به گزارش داستانی بسیار متفاوت کردند که به ظهور "فاصله اعتبار" منجر شد – تفاوت بین ادعاهای دولت در مورد یک وضعیت و حقایق واقعی آن وضعیت. یک مثال بهویژه مرتبط، حادثه کام نه در آگوست ۱۹۶۵ است، زمانی که CBS گزارشی از خبرنگار موریلی سافر پخش کرد که نشان میدهد گردان ۹ نیروی دریایی ۱ در حال سوزاندن خانههای غیرنظامیان است. روز بعد، جانسون با رئیس CBS، فرانک استنتون، تماس گرفت تا سافر را متهم کند که پرچم آمریکا را تخریب کرده و به دشمن کمک کرده، در حالی که همچنین حدس میزد که او احتمالاً یک مأمور کرملین است. نیروی دریایی آمریکا همچنین بهطور نادرست ادعا کرد که سافر فندک زیپو را برای شروع آتش فراهم کرده است.
نیازی به نبوغ نیست تا ببینید که اینجا چه ارتباطی وجود دارد – فاصله اعتبار یک پدر واقعی از "اخبار جعلی" است و حتی بیشتر بهطور مستقیم، "حقایق جایگزین"، هر دو به طور خاص با دولت ترامپ مرتبط هستند. با این حال، اگرچه برنز (که در گذشته به شدت به ترامپ انتقاد کرده است) و نووک اطمینان میدهند که بیننده پیام تجربی را درک کند که جنگ زندگیها و ذهنها را نابود کرد و اعتماد مردم آمریکا به دولتشان را از بین برد (ماسگریو حدس میزند، "ما احتمالاً آخرین بچههای هر نسلی بودیم که واقعاً باور داشتیم دولت ما هرگز دروغ نمیگوید")، آنها هرگز بهطور صریح بیان نمیکنند که پارچه اجتماعی-سیاسی دهههای ۶۰ و ۷۰ در حال حاضر بازتابهایی دارد.
با این حال، برنز به _نیویورک تایمز_ میگوید:
بذرهای جدایی که امروز تجربه میکنیم، تقسیم، و فقدان گفتوگوی مدنی همه در ویتنام کاشته شدند.
بهطور مشابه، در خود مستند، کاپیتان فیلیپ جویای، نیروی زمینی ایالات متحده، گردان ۱، ۵ کلاور میگوید:
فکر میکنم جنگ ویتنام یک میخ درست در قلب آمریکا کوبید. این کشور را در حالتی از قطببندی قرار داد که احتمالاً هرگز از قبل از جنگ داخلی به این اندازه قطببندی نشده بود. و متأسفانه، ما هرگز واقعاً از آن دور نشدیم. و هرگز بهبود نیافتیم.
برنز و نووک هیچ نظری بیشتر در این زمینه نمیدهند، اما دقت نظر جویای بارها در طول مستند تأیید میشود.
بدون شک، جنگ، جدیترین دوره در ایالات متحده از زمان جنگ داخلی بود. با این حال، جدیترین دوره از آن زمان هماکنون است، جایی که شباهتها به دهههای ۶۰ و ۷۰ فوقالعاده است؛ ایالات متحده در حال حاضر در هفدهمین سال جنگی است که تحت شرایط مشکوکی آغاز شده است؛ اتهاماتی از همدستی خارجی در یک انتخابات آمریکایی وجود دارد؛ رئیسجمهور تهدید کرده است که از نیروی نظامی علیه یک کشور آسیایی استفاده کند (نیکسون در نظر داشت بمب هستهای را بر ویتنام بیندازد)؛ تظاهرات گستردهای در سراسر کشور وجود دارد؛ کاخ سفید به شدت به دنبال نشتها است؛ تلاشهای جانسون و نیکسون برای تضعیف رسانهها و تلاشهای نیکسون برای بیاعتبار کردن هرگونه و هرگونه مخالفت در اتهامات بیاساس ترامپ مبنی بر اینکه دموکراتها، به عنوان مثال، به دکتر کریستین بلیزی فورد پول دادهاند تا علیه برت کاوانا شهادت بدهد، و بهطور نادرست تعداد کشتهها در پورتو ریکو را پس از طوفان فلورنس بزرگنمایی کرده است. تحقیر او از جان مککین ("او یک قهرمان جنگ نیست. او قهرمان جنگ بود چون اسیر شد. من افرادی را دوست دارم که اسیر نشدند."، ترامپ که پنج بار از خدمت سربازی معاف شده است) نیز در این دسته قرار میگیرد.
از نظر زیباییشناختی، یکی از چشمگیرترین جنبههای مستند، منظر صوتی آن است. موسیقی متن شامل آهنگهایی از بیش از ۱۲۰ هنرمند معاصر، از جمله باب دیلن، سایمون و گارفانکل، بایردز و نینا سیمون است. برخی از آهنگها کمی بیش از حد واضح و مستقیم هستند، اما نمره موسیقی بیشتر از آن جبران میکند، با صداهای فلزی خشن از ترنت رزنور و آتیکوس راس، که با یک سری آهنگهای فولکلور ویتنامی اجرا شده توسط یو-یو ما و گروه جاده ابریشم تضاد و تعامل دارند. همچنین شایان ذکر است چیزی که به ندرت در یک مستند برجسته است – فولی. وقتی به این سریال با یک سیستم صوتی خوب گوش میدهی، صداهای چرخش تیغههای هلیکوپتر از بلندگوهای محیطی بلند میشود، اثرات ناپالم صدا را در تلویزیون میکشد و سپس دوباره به بیرون پرتاب میکند، گلولهها از کنار سر بیننده عبور میکنند و توپخانهی دور در زیرصدا به شدت به گوش میرسد، گفتمان رادیویی در جنگل جاری میشود. این واقعاً یک تجربه غوطهور کننده است، به اندازه هر فیلم بزرگبودجهای تأثیرگذار است و تیم صدا باید به خاطر این تلاش ویژه تحسین شود.
از نظر ایدئولوژیک، شاید بهترین نشانهای که برنز و نووک در ایجاد یک مستند عمیق موفق شدهاند، این است که آنها پیشبینی کردند (و محکومیتهایی از هر دو طرف را دریافت کردند). برنز به _نیویورکر_ میگوید:
بعد از _جنگ ویتنام_، باید کمکار شوم. بسیاری از مردم فکر خواهند کرد که من یک کمونیست بیدار هستم و بسیاری دیگر فکر خواهند کرد که من یک دیوانه راستگرا هستم.
در این زمینه، او صحیح بود. با این حال، اگر چیزی هر دو طرف تقسیم سیاسی را بهطرز عجیبی خشمگین کند، به طوری که این سریال انجام داده است، پس سازندگان فیلم کاری بسیار درست انجام دادهاند. برای مثال، در سمت چپ، مورخ توماس آ. باس این نمایش را به خاطر تلاش برای مشروعیتبخشی به دخالت ایالات متحده در ویتنام مورد انتقاد قرار داده است؛
جنگ به عنوان یک جنگ داخلی قاببندی شده است، که ایالات متحده در حال دفاع از یک دولت دموکراتیک انتخاب شده در جنوب در برابر کمونیستهایی است که از شمال حمله کردهاند. پسران آمریکایی در حال جنگ با یک دشمن بیخدا هستند که برنز او را به عنوان یک موج سرخ در حال پیشروی بر روی نقشههای جنوب شرقی آسیا و سایر نقاط جهان نشان میدهد.
او همچنین به شدت به "_اعتبار محافظهکارانه_" نمایش انتقاد میکند. اما در سمت راست، با این حال، پژوهشگر مارک مویار بهطور دقیقا معکوس استدلال میکند که این نمایش زمان زیادی را صرف انتقاد از دخالت ایالات متحده کرده است؛
برنز و نووک میخواهند نشان دهند که آمریکا جنگی را fought که نه تنها غیرضروری بلکه غیرقابل پیروزی بود و این کار را به خاطر خودبزرگبینی ملی انجام داد. با ثباتی مانند یک چکش، مستند رویدادهایی را که بیشتر به تفسیر منفی از دخالت آمریکا کمک میکند، به تصویر میکشد در حالی که رویدادهایی که تفسیرهای مثبتتری را پشتیبانی میکند نادیده میگیرد.
همچنین در سمت راست، الکس شپرد استدلال میکند که
در رد ظاهری ایدئولوژی، آنها به طرز زیرکانهای ایدئولوژی خود را ارائه کردهاند: اینکه این دیدگاههای رقیب از ارزش برابر برخوردارند. این یک ایدئولوژی است که به طور فزایندهای از زمان ما دور است.
در مقابل این دیدگاه، باس بر این باور است که این نمایش به اندازه کافی در زمینه ایجاد تعادل ایدئولوژیک پیش نمیرود؛
به جای جستجوی "بسته شدن" و آشتی درمانی، اگر فیلم به ما یادآوری میکرد که نیروهای ویژه آمریکایی در حال حاضر در ۱۳۷ کشور از ۱۹۴ کشور در کره زمین فعالیت میکنند، یا ۷۰ درصد از جهان؟
اینکه نویسندگان مخالف میتوانند چنین دیدگاههای کاملاً متضادی داشته باشند، بهخوبی گواهی بر گستره، شمول، تیزبینی و موفقیت عاطفی این سریال است.
اما این مستند کامل نیست. بهوضوحترین انتقاد این است که با وجود ادعای آنها که همه طرفها بهطور برابر نمایندگی میشوند، در واقع عدم تعادل واقعی (همانطور که مویار اشاره میکند) بین جنبش ضد جنگ (که توسط سه مصاحبهکننده و دهها کهنهسرباز نمایندگی میشود) و کسانی که از جنگ حمایت میکنند (که فقط در چند نظر اینجا و آنجا از افرادی که اعتراف میکنند که در این مورد در تضاد هستند، نمایندگی میشود) وجود دارد. این عدم تعادل همچنین وجود دارد، اگرچه کمتر مشهود، در تعداد مبارزان ویتنام شمالی (چهارده) نسبت به تعداد مبارزان ویتنام جنوبی (هفت).
همچنین برخی از حذفیات قابل توجه و گاهی عجیب وجود دارد. به عنوان مثال، هیچ اشارهای به ژنرال ادوارد لنسدیل (نیروی هوایی ایالات متحده) وجود ندارد که در پیروزی نگو دین دیِم در انتخابات ریاستجمهوری تقلبی سال ۱۹۵۵ نقش کلیدی داشت و بهطور مشهور گفت: "تنها یک راه برای شکست یک مردم شورشی که تسلیم نمیشود وجود دارد و آن extermination است." همچنین هیچ اشارهای به LTC جان پل ون (نیروی زمینی ایالات متحده) وجود ندارد که در آن زمان بهطور علنی انتقاد از نحوه انجام جنگ آمریکا بود، در زمانی که اکثریت قریب به اتفاق آمریکاییها و بیشتر رسانهها از نحوه پیشرفت اوضاع راضی بودند. همچنین هیچ اشارهای به MG لِ وین وین (معروف به بای وین) فرمانده بیناکسین وجود ندارد که یک سازمان جنایی خودمختار در ارتش ملی ویتنام در دوران اشغال فرانسه بود.
با این حال، در ارتباط با حذفیات چنین، برنز در گفتوگویش با New American Media توضیح میدهد:
ما نمیتوانیم هر داستانی را بگوییم. حتی اگر ۱۸۰ ساعت بود، مردم میگفتند، "شما این را حذف کردید." چیزی که میخواهید این است که داستانی را بگویید که این مادر ستاره طلا باید نماینده بسیاری از مادران ستاره طلا باشد، و این غیرنظامی سایگون باید نماینده بسیاری از غیرنظامیان سایگون باشد و این تفنگدار ARVN باید نماینده بسیاری از تفنگداران ARVN باشد. اما ما احساس میکنیم که توانستهایم همه چیز را در بر بگیریم.
_جنگ ویتنام_ یک دستاورد بینظیر است. برنز و نووک یک بوم پیچیده از ایدئولوژیهای متضاد را به دقت تقطیر کردهاند، در حالی که در عین حال از تسکین هر دو طرف خودداری میکنند (اجتناب از "_محدودیتهای دیدگاه سیاسی دوگانه_"). این امتناع، سریال را به انتقاد از هر دو طرف باز میگذارد، اما ممکن است بزرگترین قوت این نمایش باشد. به جای تسلیم به سیاستهای حزبی، این سریال مسیر خود را دنبال میکند، صرفنظر از اینکه چگونه به نظر میرسد برای کسانی که پیشداوریهایی دارند. به اندازهای که دلخراش است، به همان اندازه بینشبخش، به اندازهای که آموزنده است، به همان اندازه آزاردهنده، آشتیدهنده به جای محکومکننده، _جنگ ویتنام_ یک شاهکار است و بدون شک یکی از بهترین مستندهای ساخته شده است.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
آمریکای لعنتی کل جهان رو گند زده و خواسته فقط زیر کنترل خودش باشه ،،چقدر خون ریخته در کشور های مختلف ،،
بسیار زیبا
یک مستند عالی . اگه در موردجنگ ویتنام و کره کنجکاو هستید حتما این مستند رو ببینید.