برای تجربه سریعتر، با کیفیتتر و بدون تبلیغات مزاحم، اپلیکیشن جدید رو دانلود کنید.
ویژگیهای جدید:
✅ سرعت بالاتر
✅ کیفیت بهتر تصاویر
✅ دانلود مستقیم فیلمها و سریالها
✅ رابط کاربری ساده و کاربرپسند
همین حالا اپلیکیشن رو دانلود کنید و تجربه بهتری از تماشای فیلمها داشته باشید!
5 ماه قبل
دانلود رایگان...
نهایت لذت با دانلود رایگان و تماشای فیلم در کنار خانواده...!
در حال تکمیل آرشیو هستیم...!
ابتدا فیلم ها...!
سپس سریالها...!
آلکس جوان ناهنجار و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و در این بین به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود و به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا روشهای درمانی جدید روی او آزمایش شود... اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.
آلکس جوان ناهنجار و ضد اجتماعی است که رهبری گروهی از جوانان مانند خود را بر عهده دارد او انواع جنایات را مرتکب می شود و در این بین به خاطر یک مورد قتل دستگیر می شود و به زندان (مرکزی برای درمان خلافکاران) فرستاده می شود تا در آنجا روشهای درمانی جدید روی او آزمایش شود... اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.
به مرور زمان، همیشه از کلاس زبان انگلیسی دهمم (سالهای 1984-85) که توسط آقای تری تدریس میشد، قدردانی میکنم. به عقب که نگاه میکنم، احتمالاً آن سال، سالی بود که من با بزرگترین آثار ادبی زندگیام آشنا شدم (بهویژه «سرود» اثر آین رند و «تهوع» اثر ژان-پل سارت). در برنامه درسی آن سال، شاهکار دیستوپیایی آنتونی برگز، «پرتقال کوکی» نیز گنجانده شده بود (به همراه...
به مرور زمان، همیشه از کلاس زبان انگلیسی دهمم (سالهای 1984-85) که توسط آقای تری تدریس میشد، قدردانی میکنم. به عقب که نگاه میکنم، احتمالاً آن سال، سالی بود که من با بزرگترین آثار ادبی زندگیام آشنا شدم (بهویژه «سرود» اثر آین رند و «تهوع» اثر ژان-پل سارت). در برنامه درسی آن سال، شاهکار دیستوپیایی آنتونی برگز، «پرتقال کوکی» نیز گنجانده شده بود (به همراه «مزرعه حیوانات» جورج اورول - همانطور که فرانک سیناترا گفته بود، «سال بسیار خوبی بود»). از همان لحظهای که رویکرد منحصر به فرد به زبان، «خشونت فوقالعاده» و البته سوالات جاودانی درباره اراده آزاد، رابطهاش با خوب و بد، و پیچیدگیهای اخلاقی که به آزادی و حقوق فردی در برابر جامعه مربوط میشود، مرا مجذوب کرد. نبوغ برگز این بود که این مسائل را به طور مؤثر و سرگرمکننده بیان کند، بهگونهای که اگر هر کس دیگری به این کار میپرداخت، ممکن بود با نوعی موعظه سنگین و غیرجذاب مواجه شویم که هرگز به چنین اوج ادبی نمیرسید و هنوز هم پس از نسلها، خواندن آن الزامی باشد. این اثر هیچگاه کهنه یا بیمزه نشده است.
بسیاری از ناظران سینما بر این باور بودند که این کتاب غیرقابل فیلمبرداری است. آثار کارگردان استنلی کوبریک، بهویژه این فیلم، «2001: یک ادیسه فضایی» و «درخشش» (هرچند استیون کینگ درباره دومی به شدت مخالف است) به خوبی عمل میکنند، زیرا او، همانطور که در «پروفسور استرنجلاو» انجام داد، به راحتی میتواند نمادهای بصری فراموشنشدنی برای ایدههایش پیدا کند و به طرز ماهرانهای طنز (که یک ویژگی کمتر شناختهشده او است و بیشتر با سر آلفرد هیچکاک مرتبط است) را با این مباحث سنگین و فلسفی ترکیب کند. در دستان نادرست (بهویژه استنلی کرامر یا همنوعان او)، این میتوانست به طرز وحشتناکی شکست بخورد، مانند رویکردهای سینمایی معمول به رمانهای آین رند. اما این فیلم با موفقیت عمل کرد و بهخوبی یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ را در اوج مهارتهایش به نمایش میگذارد. هیچ سینماشناسی نمیتواند از این فیلم اجتناب کند و من به شدت توصیه میکنم که رمان را نیز بخوانید، هرچند کوبریک آن را بهطور مؤثر به تصویر کشیده که خواندن رمان برای لذت بردن از فیلم ضروری نیست.
این یکی از فیلمهای «تغییر دهنده بازی» در کارنامه شگفتانگیز کوبریک است. تصاویری عالی و کارگردانی فوقالعاده، بهعلاوه یک اجرای شگفتانگیز از مالکم مکداول، به نظر میرسد که من کاملاً در آن غرق نشدم، بهویژه نیمه اول فیلم برایم طاقتفرسا بود تا حدی که تماشای آن را متوقف کردم و تنها چند روز بعد به پایان رساندم. باقی فیلم خوب بود و کمی بیشتر درگیر شدم، اما بهطور کلی، این فیلم هرگز مرا جذب نکرد. **3.5/5**
با این فیلم، که یک میراث جهانی از سینماست، استنلی کوبریک به سطحی از تسلط هنری دست یافته که میتواند میکل آنژ را در مقایسه با خود به زانو درآورد. برای اینکه یک فیلم به یک فرم هنری تبدیل شود، باید نوآوریای مشابه با چارلی چاپلین یا ژان-لوک گدار داشته باشد. علاوه بر این، برای اینکه یک فیلم به عنوان یک شاهکار شناخته شود، باید موسیقی، کارگردانی و اجراهای فوقالعادهای از بازیگران داشته باشد. با این حال، این فیلم به راحتی این الزامات را برآورده میکند و به طرز معجزهآسا، یک اثر هنری بینقص است، با زیبایی بصری فوقالعاده بالا که فراتر از انتظار تماشاگران است. برای 136 دقیقه، حس میشود که به یک نمایشگاه از نقاشیها یا عکسهای زنده و زیبا، گاهی خشن و گاهی دیوانهوار قدم گذاشتهاید. کار دوربین فیلم بهطرز پیچیدهای اروتیک است، اما نه وولگر، مانند یک فیلم حسی. وضوح دید، هم از نظر تصویری و هم عکاسی، بینظیر است. هر یک از صحنهها، حتی صحنههای ثابت، میتواند یک کتاب عکس با درجه A را تشکیل دهد. بدون شک، این بهترین فیلمی است که در کل جهان در سال 1971 ساخته شده است. این فیلم شایسته است که به عنوان «پییتا»ی دنیای فیلم شناخته شود.
این یک فیلم واقعاً چالشبرانگیز است که به طور مکرر خشونت را تجلیل میکند - بهویژه نسبت به زنان، و ارزیابی ترسناک ما را از تأثیرات دولت و علم بدون قید و شرط که با یکدیگر همکاری میکنند، ارائه میدهد. پنجاه سال پس از انتشار انقلابیاش، تماشای دوباره این فیلم بر روی پرده بزرگ بسیار عالی است - و هرچند تصاویر آن به مراتب کمتر از سال 1971 تأثیرگذار است، اما اجرای مالکم مکداول به طرز ترسناکی جذاب است. داستان حول محور او و سه همدست سادیستش میچرخد که زندگی متفاوتی دارند و هر جا که میروند ترس و وحشت ایجاد میکنند تا اینکه بالاخره کمی از حد خود فراتر میروند و او دستگیر میشود. حکمی 14 ساله برایش صادر میشود، اما پس از دو سال، او به دنبال ثبتنام در یک برنامه درمانی تجربی و بحثبرانگیز میباشد که نتایج آن چندان مطابق انتظار نیست. فیلم به ما برخی از سناریوهای وحشتناک را در ابتدا نشان میدهد که تهدیدی برای زندگیهای عادی را بزرگتر میکند و بنابراین به اعتبارپذیری چشمانداز حتی ترسناکتر از شرطیسازی بالینی افراد کمک میکند. در این مورد، به طور خاص، شرطیسازی یک فرد خشن است، اما به راحتی میتوان آن را به کسانی که ممکن است دولت یا دولت با آنها مخالف باشد، تعمیم داد - و کوبریک آن تهدید را برای همه به وضوح نشان میدهد. من در بعضی مواقع با زبان بیمعنی کمی دشواری داشتم، به نظر میرسید که بچگانه و مستعد تمسخر است، و قطعاً میتواند از عناصر بیشتر تأملبرانگیز داستان بکاهد. شاید این برای کاهش شدت موضوع مورد استفاده قرار گرفته باشد، اما من قانع نشدهام که مؤثر یا لازم است. کتاب به ما اجازه میدهد که از تخیل خود برای ترس از این مفهوم استفاده کنیم، اما به عنوان اقتباسهای سینمایی، این یکی الگوی عالی و نوآورانهای برای هر تعبیر ارائه میدهد، و به همراه استفاده قدرتمند از یک موسیقی کلاسیک - از جمله لودویگ ون، البته، و یک بازیگر پشتیبان قوی که به خوبی کمک میکند، این یک قطعه سینمایی واقعاً مهم است.
فیلم بر اساس رمان آنتونی برگز درباره الکس دلاژ و دار و دستهاش است که در حال «تولچوک» کردن مردم و شرکت در «خشونت فوقالعاده» و روابط جنسی هستند.
بله، زبان یک ترکیب آیندهنگر از روسی، زبان عامیانه و واژههای ساختگی است که برگز به کار برده تا زبان آیندهنگر هرگز کهنه به نظر نرسد. او این زبان را نادسات نامید. در پایان فیلم، چه بهتر و چه بدتر، شما زبان را خواهید فهمید.
**توجه: این ممکن است برای کسانی که فیلم را ندیدهاند، خیلی جزئیات داشته باشد، بنابراین توصیه میکنم پس از تماشا بخوانید.**
الکس عاشق خشونت، جنسیت و بتهوون است. او رهبر یک گروه (دار و دسته) است و در بخش اول فیلم یک شب معمولی را شاهد هستیم: کتک زدن یک مرد سالخورده؛ شکستن به خانه یک نویسنده و کتک زدن او و وادار کردن او به شاهدی بر تجاوز به همسرش (در کتاب، این نویسنده است که اصطلاح «پرتقال کوکی» را ابداع میکند)، و سپس بازگشت به کلاوب شیر.
ما خانه الکس را میبینیم: والدینش زوجی نسبتاً کسلکننده و منفعل هستند. اتاق خواب الکس همه امکانات مدرن را دارد، از جمله یک مار خانگی! او همچنین یک سیستم صوتی پیشرفته دارد که روی آن به قطعه مورد علاقهاش - سمفونی نهم بتهوون - گوش میدهد.
در ردههای گروه او، نارضایتی وجود دارد، که الکس با خشونت به آن واکنش نشان میدهد. با این حال، پس از آنکه رهبری خود را به اثبات رساند، الکس و دار و دستهاش به یک شب دیگر از وحشیگری میپردازند. الکس یک زن را در خانهاش میکشد، اما توسط دار و دستهاش که به او خیانت کردهاند، حبس میشود. او دستگیر شده و به 14 سال حبس محکوم میشود. دو سال بعد، دولت کنونی وعده داده است که در مورد overcrowding وحشتناک زندانها اقدامی انجام دهد، بنابراین تکنیک جدیدی را به کار میبرد که باعث میشود مجرم هنگام مواجهه با احساسات خشونتآمیز احساس بیماری کند (تکنیک لودویکو). الکس برای درمان داوطلب میشود زیرا پس از دو هفته آزاد میشود.
پس از دو هفته دریافت درمان، شاهد یک مثال تحقیرآمیز از اثربخشی آن هستیم که در برابر نگهبانان قدیمی زندان و کشیشی که مخالف درمان است به نمایش درمیآید - او به این دلیل مخالف است که این درمان اراده آزاد افراد را از بین میبرد. الکس آزاد میشود.
وقتی به خانه میرسد، مییابد که اموالش توسط دولت ضبط شده، مارش مرده است و اتاقش به یک مستأجر با قرارداد دو ساله اجاره داده شده است. بیخانمان و بدون اموال، او با دو نفر از دار و دستههای قدیمیاش ملاقات میکند که انتقام خود را از او میگیرند. خونین، او به خانهای برمیخورد و به دست همان نویسندهای که همسرش را تجاوز کرده بود، پناه داده میشود - و که از آن زمان مرده است و نویسنده این را به تجاوز نسبت میدهد. او در ابتدا الکس را نمیشناسد (چون آنها ماسک داشتند) اما در نهایت متوجه میشود که چه کسی را در خانهاش پذیرفته و توطئهای برای انتقام از او میچیند و همزمان با کمک دوستانش، به مخالفان روشهای علمی دولت برای بازپروری زندانیان سوخت میدهد.
الکس که از توانایی دفاع از خود محروم شده، اکنون به یک قربانی تبدیل شده است.
اینکه الکس زنده میماند، برای بینندگان تعجبآور نیست، با توجه به اینکه او داستان را روایت میکند؛ پس از آنکه تقریباً به دست قربانی قبلیاش کشته شد، دولت باید اقداماتی انجام دهد تا محدودیتهای آسیبهای ناشی از آن را اعمال کند - درمان الکس باید معکوس شود. توانایی او برای لذت بردن از خشونت باید بازگردانده شود.
دیدن این فیلم در زمان حاضر و درک دلایل به وجود آمدن چنین جنجالی در زمان انتشارش دشوار است. خشونت و تجاوز وجود دارد، اما من در فیلمهای اصلی و بهروزتر به مراتب بدتر دیدهام و با معیارهای مدرن این صحنهها نسبتاً بیخطرند - و زمانی که در نور سرد روز به آنها نگاه میشود، بیشتر پیشنهاد وجود دارد تا نمایش. احتمالاً این واقعیت که این فیلم اکنون بر روی دیویدی موجود است، نشاندهنده تغییر در آنچه به عنوان «قابل قبول» در نظر گرفته میشود، است.
مانند تمام فیلمهای استنلی کوبریک، این داستانی بهدقت طراحی شده است، موسیقی ترکیبی از سینتیسایزر «آیندهنگر» به لطف والتر کارلوس (که اکنون وندی کارلوس است، بله، او تغییر جنسیت داده است) و موسیقی کلاسیک و «در باران میخوانم» - آهنگی که الکس در حین تجاوز به همسر نویسنده میخواند.
این فیلم بهخوبی ساخته شده است و پر از کنایه و پیامهایی درباره اراده آزاد مردم در مقابل حق دیگران برای محافظت است؛ درباره اینکه دولت باید تا کجا برای بازپروری پیش برود، سوالاتی درباره اینکه آیا اصلاً بازپروری وجود دارد یا نه، و مباحث مذهبی که در مورد از بین بردن اراده آزاد یک فرد برانگیخته میشود.
در این فیلم، کنایهای به مکانیسمهای سیاسی و مصلحتگرایی و رابطه عشق و نفرت بین مطبوعات و کسانی که در قدرت هستند وجود دارد، اینکه مطبوعات میتوانند سلاحی علیه دولت و همپیمان آن باشند. همچنین به اعتقاد شدید به اینکه خدا همیشه پاسخها را میدهد، به شرطی که صبور باشیم و منتظر بمانیم، اشارهای وجود دارد.
در نهایت، به اصرار انسان بر اینکه علم پاسخگوی همه چیز است، کنایهای وجود دارد که شاید محور اصلی کتاب باشد و چیزی که به آن عنوان داده است: «- تلاش برای تحمیل قوانینی و شرایط مناسب برای یک موجود مکانیکی به انسان، موجودی که در حال رشد و قادر به محبت است، برای آن تلاش میکنم، من شمشیر-قلم خود را بالا میبرم -.»
من این فیلم را توصیه میکنم.
نکته: برای تماشا با زیرنویس چسبیده لطفا از برنامههایی مثل MXPlayer استفاده بفرمایید تمامی عناوین دارای زیرنویس چسبیده سافت ساب میباشند.
لینکهای دانلود با کیفیت فوقالعاده، فقط برای مشترکین ویژه!
داستان تلخ اما در کل شاهکار بود
خیلی فیلم قشنگی بود غذا خوردنش آخر فیلم خیلی خنده دار بود
فیلم های کوبریک همگی ناب و فوق العاده هستن .
فیلمش بد خفنه ولی سلیقه ایه من عشق کردم
محشره با داستان عالی از کوبریک افسانه ای
فیلمیه ک ب شدت سلیقه ایه من خودم خیلی حال کردم رفیقم خوشش نیومد ولی ب نظرم ببینش
فیلم خوبیه بهترین کوبریک راه های افتخار و بعد ادیسه و بعد درخشش
نیازی به تعریف نیست واقعا بهترین فیلم استنلی کوبریک
عالی بود ارزش دیدن رو داره
اصلا کسایی که تعریف کردنو درک نمیکنم تا آخر دیدن این فیلم عذابه